📝پست آخر سال ۹۷
#توییت
نفسهای در سینه حبس شده و چشمهای منتظر
به امید ظهور مولا 🌼🌸🌺
و زندگی در دولت یار
که جز این آرزویی نداریم.
همونطور که پدرمون گفت:
هر قدم برای استواری انقلاب بردارید
یک قدم به ظهور نزدیک میشوید...
پس دعای لحظه تحویل سالمون این باشه;
یک قدم نه که پرشتاب حرکت کنیم به سوی او
نوروز مبارک 🎉🎊🎉
پدر
#پدر
یاد باغ ها و زیبایی هایش به خیر. آمدن علی زیبا بود. ماندن علی پربرکت و رفتنش سعادت...
تمام نشد
نوشتن برای پدری که حال و هوای زندگیت، به خاطر او بهاری است کاری سخت است و شیرین!
و خدایا! اگر بگویی لیاقت نداری! خواهم گفت: لیاقت کدام یک از الطاف تو را داشته ام؟
علی مثل باء بسم الله است. نقطه ی تحت با... شروعی دارد که پایانی نمی شود برای آن ترسیم کرد... علی ازلی نیست اما خدا خواسته که ابدی بماند... شروعی ناتمام...
هر چه می خواستم نوشته ها را تمام کنم نمی شد. علی حد نداشت و من در تمام حضورِ علی، حیران شده بودم...
و خدایا! من هم دوست دارم سوختن را، فنا شدن، از همه جا جاری شدن، به سوی کمال انقطاع روان شدن!
ذره بودم در دریای وجود علی! دلم می خواست تا زنده هستم از علی بنویسم...
◀️ادامه معرفی در 👈🏻 سایت نمکتاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚فرشته ای در برهوت:
#فرشته_ای_در_برهوت
#جوان
#رمان
دانشجویی که دربین تمااااااااام دخترهای #مسلمان دانشگاه... عاشق یک دختر# سنی میشود!.. و سختی کار وقتی بالا میگیرد که میفهمد برای #خواستگاری.. باید به یک روستای بسیاااااار دور و البته نا آشنا برود!!.. و تازه در آن روستاست که میفهمد برای بله گرفتن از عروس باید...
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
رمان ماه پری: کتابی که قاچاقی چاپ شده و نشان می دهد هدف وسیله را توجیه می کند.
نقد کتاب
ماه پری
#نقد_کتاب
#ماه_پری🚫
#پیتر_فرای
#ترجمه:احمد_مرعشی
#نشر:نامعلوم،چاپی
ماهپری داستان جنگ #آمریکا و #ویتنام است.
که نقش اول آن را دختری به نام ماه پری دارد. دختری جسور، عاشق پیشه و بسیار فریبنده، فرماندهی مقاومین ویتنام او را از دست آمریکائیهای متجاوز نجات می دهد و عاشق خودش می کند.
ماه پری آموزش های نظامی و غیر نظامی می بیند تا به دستور «کیم تامسون» فرمانده اش نفوذ کند به دستگاه آمریکایی ها و #جاسوسی کند. اصل این آموزش ها را هم با تن فروشی اداره می کرده است.
ماه پری موفق می شود و معشوقه فرماندهی آمریکائی ها می شود و کمک بسیار زیادی به ویتنام می کند. آخر داستان هم مشخص است که لو می رود و …
پیام اصلی داستان شاید در نگاه خیلی ها شجاعت مردم ویتنام برای آزادی کشورشان بوده باشد. این درست است که اگر مقابل ظالم محکم بایستی تو پیروزی و او مغلوب و شکست خورده است و نباید تن به ظلم داد و با جان و مال باید از وطن دفاع کرد.
ادامه نقد کتاب👇👇👇💥💥💥
ادامه نقد ماه پری👇👇👇💥💥💥
اما نکته دقیق در این میان، تفاوت #جنگ آنها و نگاه آنها به مسلمانان است. در تمام دنیا برای رسیدن به #هدف می شود از هر وسیلهای استفاده کرد، حتی از ظلم. در تمام داستان میبینید که ویتنامی ها برای رسیدن به هدفشان به خودشان هم رحم نمیکنند و همدیگر را دور میزنند، و گاهی بدتر از آمریکائیها هم رفتار میکنند. حتی «کیم تاسون» فرماندهی ویتنامیها به ماه پری که به خاطر او خودش را فدا میکند نارو میزند و این در مرام جوانمردان نیست.
جملهی «هدف وسیله را توجیه میکند» شعاری است که مدام در ذهن خواننده جولان می دهد و این غلط ترین جمله است. تازه متوجه می شوید که به هدف میتوان رسید با راههای غلط و ظالمانه. یعنی لذتی نصیبت نمیشود، حتی اگر هم برسی!
این کتاب را مقایسه کنید با کتاب #مفتون_و_فیروزه که رمان دو جلدی است و آن هم به مبارزات داخلی ایران ربط دارد. تفاوت از زمین تا آسمان است.
و نکته جالب اینکه کتاب برای نشر خاصی نیست و به نظر #قاچاقی چاپ شده است. نویسنده با توصیفات خوب از فضاها، خواننده را کاملا در فضای جنگ و جنگل و سختی و مقاومت قرار میدهد. درگیریها و تاکتیکهای جنگی و پیچوخمهای درونی و بیرونی دو جبهه، قوت و ذکاوت شخصیت های اصلی داستان … و موارد دیگر تعلیق ها و بهانههایی است که خواننده را مشتاقانه دنبال خود میکشد و تا پایان داستان او را در فکر و شوق نگه میدارد.
💠namaktab.ir
🔶naghdbook.blog.ir/
🔷 @namaktab_ir
📚 ناخدا رحمت
#ناخدا_رحمت
#جوان
#مجموعه_از_او
#زندگی_نامه_پدر_شهید_جواد_شکوریان_فرد
📚معرفی:
یکی از دوستام که این کتاب رو خونده می گفت:
” این کتاب رو گذاشتم جلوم که هفته ای یه بار بخونمش، انگیزه کار کردن پیدا کنم.” اگر می بینی سختته از جات پاشی و حرکت کنی، اگه بی حوصله ای، اگه … این کتاب رو از دست نده!
✏بریده ای از کتاب:
چند ماه بود که لثه ها و فکش به شدت درد می کرد. توی تهران، دکتر پس از دیدن عکس ها و جواب آزمایش گفت: ایشان سرطان لثه دارند. بروید، دو هفته ی دیگر برای عمل بیایید.
باید فک پایین را بر می داشتند. عمل سنگین و پر خرجی بود. در مسیر بازگشت، حاجی به پسرش گفت: اگر خدا بخواهد و مریضی خودش برطرف شود، با پول عمل برای سید فقیری خانه می سازم.
دو هفته بعد که رفتند، دکتر اثری از بیماری ندید. با تعجب گفت: برو! دیگر هم نیاز نیست پیش من بیایی.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir