همیشه با نوای یوسف می خوابید؛
آن شب نتوانست بخوابد!
نه اینکه نخواهد، نتوانست!
دلش یک کسی را می خواست تا بتواند برایش حرف بزن، بخندد، گریه کند...
یعنی یک پناه امنی که کسی نتواند آن پناه را به هم بزند...
#رمان_راز_تنهایی
📓 | رمانی چاپ نشده ،
✍🏻 | از نویسندهی مشهور نرجس شکوریانفرد :) 😍 ✨
( تنها کانال رمان که مستقیما زیر نظر این نویسندست🤩)
https://eitaa.com/joinchat/1299841067Cf9aa36c49c