003-Nafas-e-Baran.mp3
9.49M
#صوت
#هم_خوانی
#اسم_تو_می_بارد_از_نفس_باران
.....
بر روح بلندت سلام
سلام ای گوهر دریای نور
ای آیه ی زیبای عشق
ریحانه ی روح خدا
سلام ای دار و ندار علی
ای بود و نبود حسن ای مادر ارباب ما
.....
بر روح بلندت سلام
سلام ای گوهر دریای نور
ای آیه ی زیبای عشق
ریحانه ی روح خدا
.....
سلام ای دار و ندار علی
یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک
بر روح بلندت سلام
سلام ای کوثر و توحید و حمد
ای وصف تو یاسین و قدر
ای روی تو شمس الضحی
سلام ای معنی ام الکتاب
ای مدح تو با جبرئیل
ای مادر ارباب ما
.....
آجرک الله بقیه الله
#نذری_کتاب
نذری ما برای فرج پسر فاطمه، منتقم خون حسین...شماره حساب نذورات: ۶۱۰۴۳۳۷۸۷۰۵۳۰۰۲۷
🔷 @namaktab_ir
📚من او:
#من_او
#امیرخانی
#جوان
#جوان_رمان
#انقلاب
📖خلاصه کتاب:
سال ۱۳۱۲ شمسی، تهران، خانی آباد، خانه اعیانی حاج فتاح، صاحب کوره آجرپزی فردوس، باب جون علی و مریم. علی، رفیق شش دانگ کریم، پسر اسکندر و ننه (نوکر و کلفت خانه فتاح) بود.
اسکندر و ننه یک "مهتاب" هم داشتند. علی "برای خود آرام زمزمه کرد 'مهتاب'. ته دلش دوباره لرزید. حالا او هم برای خودش چیزی، رازی، یا کسی داشت!" درویش مصطفی اما از رازش خبر داشت: "تنها بنایی که اگر بلرزد محکمتر میشود، دل است."
پدر علی رفته بود باکو بار شکر بیاورد. اما هیچ وقت برنگشت... . یک انگشتش را بریده بودند. کسی نفهمید ماجرا از چه قرار بوده. اما سید مجتبی نواب صفوی، رفیق علی، میگفت کار حکومت است.
گذشت و گذشت تا سالهای کشف حجاب. پاسبان عزتی، روسری از سر مریم کشید... . مریم دیگر تاب نیاورد. کند و رفت. جایی که بتواند آن جور که میخواهد زندگی کند و یک چیزهایی را فراموش کند. چند سال بعد هم مهتاب به او ملحق شد تا او هم چیزهای دیگری را فراموش کند...
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚 هدیه ولنتاین : داستان هایی جذاب و خواندنی
#هدیه_ولنتاین
#نویسنده_سارا_عرفانی
#جوان
#رمان
📚#معرفی: همیشه نگاه ها به دنیا یکیست، تکراری و خسته کننده.
اما اگر بخواهی می توانی همه اتفاقات اطرافت را متفاوت ببینی، یک جور دیگر تجربه کنی و این شیرینی لذت بخش را در درونت جاری کنی…
📖#بریده ای از کتاب:
سیگاری گوشه ی لبم می ذارم و روشنش می کنم . تازه یاد گرفته ام که موقع رانندگی سیگار بکشم .
سیگار رو با دو انگشت گرفتی و اون رو با پشت دست دیگرت خاموش کردی . پریدم . از دستت کشیدمش و داد زدم : چه کار می کنی احمق ؟ پشت دستت رو که قرمز شده و سوخته بود ، آروم نوازش کردم .
گفتی : هر دفعه که بکشی ، اینطوری خاموشش می کنیم . قبوله ؟ گفتم : اصلا تهدید خوبی نیست برای اینکه نخواهی بکشم . قبول کن که روش درستی نبود . ولی من دیگه هیچ وقت…
یه ماشین می پیچه جلوی من و با سرعت زیاد، دور می شه.
اگه تو نبودی دنبالش می کردم و زشتی کارش رو نشونش می دادم . اما این دفعه به خاطر تو می بخشمش… به خاطر تو !
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
namaktab.ir
@namaktab_ir
#نمکتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک روزی میگفتن #عشق یاد چی می افتادیم
الآن یاد چی می افتیم؟؟؟؟
عشق ۱۰درصدی یا عشق ۹۰درصدی
#عشق_یک_روزه #عشق_های_الکی #عشق_۱۰٪ #ولنتاین #کادوهای_ولنتاین #تاریخ_انقضای_عشق
#سلام_بر_ابراهیم
#ستاره_درخشان
#کتاب_صوتی
دانلود از کتاب صوتی اینجا👇👇👇
سلام بر ابراهیم۱
http://namaktab.ir/کتاب-صوتی-سلام-بر-ابراهیم-۱
سلام بر ابراهیم۲
http://namaktab.ir/کتاب-صوتی-سلام-بر-ابراهیم-۲
📚درباره کتاب:
هم درسخوان بود هم #ورزشکار
جوانی خوش بر و رو و #متفاوت با همه #جوانها...
اگر سودای متفاوت بودن در سر داری و میخواهی مثل همه نباشی با یک زندگی تکراری! چندساعتی همنشین و هم صحبت شو با ابراهیم
✏برشی از کتاب:
تا ابراهیم وارد باشگاه شد بهش گفتم #تیپ وهیکلت خیلی جالب شده.تو راه دوتا #دختر پشت سرت مدام از تو حرف میزدن. خیلی ناراحت شد. فردا که اومد باشگاه خندهام گرفت . پیراهن بلند و شلوار گشاد پوشیده بود. و لباسهایش را به جای ساک ورزشی داخل کیسه پلاستیکی انداخته بود.
◀️ ادامه معرفی در سایت نمکتاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚 چهل هفته انتظار:
#چهل_هفته_انتظار
#نرجس_خاتون_آیتی
#عهد_مانا
#جوان_خانواده
#خانواده
✏بریده کتاب(۱):
نازنینم امروز روز بیستم زندگی جنینی تو است، مادرت تمام دیشب و امروز را با هیجان خاصی به تو فکر می کند. وقتی پدرت را دیدم با اشتیاقی عجیب گفتم از امروز قلبش می تپد، آری امروز بیستمین روز جنینی است که آغاز تپش قلب هر انسانی است. بگو ببینم تو با این قلب چه خواهی کرد؟ با قلب پاکت چه کسی را دوست خواهی داشت؟
✏بریده کتاب(۲):
امروز از کوه برمی گشتیم تصادف کردیم، هیچ کدام آسیب جدی ندیده ایم، ولی من خیلی نگران توام. مادرت میداند گرچه لطیفی ولی مقاوم تر از آنی که نتوانی. عزیزم نشکن که راه تو طولانی ست، راهی پر از فراز و نشیب، پر از پستی و بلندی، پر از شکست و پیروزی، راهی به درازای دنیا تا خدا، از فرش تا عرش از خاک تا افلاک. تو باید بمانی تا معنای روییدن را حس کنی، که معنای وسیع شدن را بفهمی.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📚 کار باید تشکیلاتی باشد:برای باقی ماندن، تشکیلاتی شوید، تشکیلاتی بمانید و تشکیلاتی کار کنید.
#کار_باید_تشکیلاتی_باشد:
به کوشش #محمد_زارعی
#جوان
#جوان_امام_خامنه_ای
📚معرفی:
من کار می کنم، تو کار می کنی، او کار می کند… این خیلی خوب است.
اما اگر “ما” نشویم، خودمان را ببینیم و جمع و کار تشکیلات را نبینیم فایده ندارد. در طوفان ها حذف و جذب می شویم.
برای باقی ماندن، تشکیلاتی شوید، تشکیلاتی بمانید و تشکیلاتی کار کنید.
✏بریده کتاب(۱):
یک کار تشکیلاتی،یک کار جمعی،خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند،گم کند،که این گم کردن عین بازیافتن به نحو درست است.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#بنر
#طرح
💥#انشعاب_و_انشقاق و دو دسته شدن خطرناک است...
لینک دانلود بنرهای تشکیلاتی،انگیزشی⚡👇⚡👇
http://namaktab.blog.ir/1397/01/09