هدایت شده از خط روایت
⭕️ ارز همدلی
🔹بعد از چند روز انتظار برای باز شدن سامانه سماح، حالا نوبت هنگ کردن های اپلیکیشن بله بود. دو روزی هم درگیر ثبت نام ارز اربعین در اپلیکیشن بله بودیم که الحمدلله انجام شد و راهی شعبه بانک ملی برای دریافت ارز شدیم.
🔹شعبه بانک اما بیشتر از اینکه بانک باشد با آن مختصات خشک پولمحورش، زمین مهرورزی و همدلی مردمی بود که هر کدام به لهجه ای حرف می زدند اما سردر دلشان یک نام را حک کرده بودند: حسین.
🔹بر خلاف همیشه کارمندان بانک غرغر نمیکردند. مردم داد نمیزدند و تا یکی اخمش در هم میرفت دیگری با لبخند میگفت: «تو بله ثبتنام کردی؟ کارت خیلی راحت میشه».
🔹فضای بانک پر بود از کپه های مردمی که دو سه نفری سر در یک گوشی داشتند و در حال نصب و راه اندازی پیامرسان بله بودند.
🔹بی آنکه همدیگر را بشناسند گوشی شان را به دست بغل دستیشان می دادند تا برایشان نرم افزار نصب کرده و ثبت نام انجام دهد.
🔹مرد جوان با پشت بازوهای قلنبمه شده ایستاده بود کنار پیرمرد دشداشه پوش عرب و یک ریشوی یقه تا آخربسته برایشان کار با پیام رسان را توضیح می داد. ناخودآگاه خنده ام گرفت! همیشه فکر می کردم آدم هایی با این تیپ های متفاوت باید سایه هم را با تیر بزنند اما حالا انگار سالهاست بهترین رفیقان هم هستند.
الحق که چه می کند این حضرت ثارالله!
✍ #زهرا_آراستهنیا
1شهریور1402
#اربعیننوشتهای_یک_مادر
#خط_روایت
#روایت_اربعین
#روایت_مردمی
🔥سوزستان⬇️
Https://eitaa.com/joinchat/2783444993C792bec2f2c