eitaa logo
قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی و روابط عمومی دفتر امام جمعه
524 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
106 فایل
پژواک زیبایی های جهادفرهنگی امام جمعه ارتباط با ادمین https://eitaa.com/adminnamazjome
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 💌هم درس خوان بود، هم خط زیبایی داشت. برای همین اسمش سر زبان ها افتاده بود. از دست بچه‌های مدرسه آسایش نداشت و بیشتر از همه از دست دخترها. یک روز دیدم دست‌هایش را حنا بسته. به مسخره گفتم ((محمد !این دیگه چه کاریه؟ گفت ((این کار رو کردم که از شر این دختر مدرسه ای‌ها راحت بشم. بگن اُمّله ، کاری به کارم نداشته باشن.))
🍃 💌امام حسن(ع) فرمودند: يا ابن آدم عِفَ عَنْ مَحَارِمِ اللهِ تَكُن عَابِدا ای فرزندان آدم! از آنچه خدا حرام کرده اجتناب کن و عفت داشته باش تا از اهل عبادت خدا محسوب گردی. ،۷۴ اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی https://eitaa.com/namazjomejosheghan
🍃 💌پیامبر اکرم(ص) فرمودند: دو گرگ درنده را در جای گوسفندان رها کرده باشند آن قدر گوسفندان را فاسد نمی‌کند که دوستی مال و جاه در دل مسلمان می‌کند. ٢٩٢
🍃 💌پیامبر اکرم(ص) فرمودند: دو گرگ درنده را در جای گوسفندان رها کرده باشند آن قدر گوسفندان را فاسد نمی‌کند که دوستی مال و جاه در دل مسلمان می‌کند. ٢٩٢ اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی https://eitaa.com/namazjomejosheghan
🍃 💌همسایه مان عروسی داشت. صدای موسیقی و کف و سوتشان محله را برداشته بود. آماده می‌شدم بروم .محمد داشت نگاهم می‌کرد. سرش را به نشانه ی تأسف تکان داد. لبخند تلخی زد و گفت «مادر! واقعا میخوای بری توی همچین مجلسی! گفتم خب دعوت مون کردن. مگه تو نمیای؟! صدایش محکم تر شد و گفت ((محاله پام رو توی مجلس گناه بذارم!)) از جایش بلند شد و رفت داخل اتاق توی آن هوای گرم مرداد ماه در را هم بست تا صدا وارد اتاق نشود. شب از نیمه گذشته بود که برگشتم. در اتاق هنوز بسته بود. رفتم و آهسته باز کردم. نگاهم بهش افتاد. گوشه ی اتاق خوابش برده بود. صورتش خیس عرق بود و مفاتیح هم کنارش باز. اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی https://eitaa.com/namazjomejosheghan
🍃 💌خانه ی پدری ام بنایی داشتیم. نزدیک ظهر بود که نگاهم بهش افتاد. دیدم زیر آفتاب لب‌هایش خشک شده. آمده بود جای یک کارگر کار کند. زود رفتم و با یک لیوان شربت برگشتم و دستم را سمتش دراز کردم .با صدایی آهسته، جوری که بقیه متوجه نشوند، گفت «روزه ام ، کسی نفهمه ها» اصرار کردم که «اگه روزه ت مستحبیه ، بشکن قبول نکرد. گفت «امروز صبح دیر از خواب بیدار شدم و نماز صبحم قضا شد. برای جبرانش قصد کردم تا عصر با زبون روزه زیر آفتاب کار کنم.» اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی https://eitaa.com/namazjomejosheghan
🍃 💌مرد تاجری تصمیم داشت برای تجارت به سفر برود. به همین منظور خدمت امام صادق (ع) رسید و درخواست استخاره ای کرد استخاره اش بد آمد. آن را نادیده گرفت و به سفر رفت. اتفاقا به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد؛ امااز آن استخاره در تعجب بود. پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد یابن رسول الله یادتان هست چندی پیش خدمت شما رسیدم برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود ،به سفر رفتم، سود فراوانی بردم و به من خوش گذشت.» امام صادق تبسمی کرد و به او فرمود «در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی، نماز مغرب و عشایت را خواندی، شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدار شدی که آفتاب طلوع کرده و نماز صبح توقضا شده بود؟ عرض کرد «آری، ای فرزند رسول خدا حضرت فرمود «اگر خدا دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت قضا شدن نماز نمی شد.»
🍃 💌نگاهش به هلیکوپتر مانده بود. طوری نگاه می‌کرد که انگار بار اولش است هلیکوپتر می بیند. وسط همین نگاهش بود که گفت «این آهن پاره رو آدمی‌زاد می‌سازه و میتونه پرواز کنه؛ حالا فکر کن اگه بخواد خودش رو پرواز بده تاکجاها میتونه بره.» جاهایی را می دید که ما نمی‌دیدیم. آن هم به خاطر نهج البلاغه بود و قرآن و المراقبات. مال گوش به زنگ بودنش بود برای اذان تا بدو بد و خودش را به خانه خدا برساند. مال کلاس‌های با وضو و روزه هایش بود. مال قبولی اش توی دانشگاه امام حسین (ع)بود. همان جا که خودش گفت «راه من از دانشگاه امام حسینه نه از دانشگاه علوم پزشکی. اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی https://eitaa.com/namazjomejosheghan
🍃 💌عصر یک روز تابستانی بود. با ابراهیم راه می‌رفتیم و صحبت می‌کردیم رسیدیم سریک ،کوچه بچه ها داشتند فوتبال بازی می‌کردند. از کنارشان رد می‌شدیم که پسر بچه‌ای توپ را شوت کرد و محکم خورد به صورت ابراهیم. نشست روی زمین و دست گذاشت روی صورتش. سرخ سرخ بود. خیلی عصبانی شدم. چشمغره ای به بچه ها رفتم. طفلی ها پا گذاشتند به فرار تا کتک نخورند. ابراهیم همین طور که نشسته بود دست کرد توی ساکش و پلاستیک گردو را برداشت، داد زد((کجا می رید،بیایید گردو بردارید)) بعد هم پلاستیک را گذاشت کنار دروازه و راه افتادیم. مانده بودم توی کارش. گفتم «ابراهیم! این چه کاری بود کردی آخه؟!» گفت «ندیدی؟ بنده خداها ترسیده بودن . از قصد که نزدن.» اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی https://eitaa.com/namazjomejosheghan
🍃 💌پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: الشّديد مَن غَلَبَ نَفْسَه نیرومند واقعی آن کسی است که بر نفس اماره خود پیروز گردد.
💌رسول خدا صلى الله عليه واله فرمودند: لا تَزولُ قَدَما عَبدِ يَومَ القِيامَةِ حَتَّى يُسأَلَ عَن أَربَعٍ: عَن عُمْرِهِ فِيمَا أَفناهُ، وَ عَن جَسَدِهِ فيما أبلاه، و عَن مالِهِ فيما أنفَقَهُ و مِن أينَ كَسَبَهُ ، و عَن حُبّنا أهلَ البَيتِ هیچ بنده ای در روز قیامت، قدمی برنمی دارد، مگر آن که از او درباره چهار چیز پرسش شود؛ از عمرش که در چه راهی به سر آورده است، از پیکرش که در چه راهی فرسوده است ،از مالش که آن را از چه راهی به دست آورده و در چه راهی صرف کرده است، و از دوستی ما اهل بیت.
4.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ سربازی امام زمان (عج) کار آسانی نیست ... 🌐اموررسانه قرارگاه نمازجمعه جوشقان قالی ‌┄┅═✧❁💐❁═┅┄ 🆔@namazjomejosheghan ‌┄┅═✧❁💐❁═┅┄