💎 شهیده راضیه کشاورز در ایام فاطمیه سال ۱۳۸۷ با انفجار بم - توسط منافقین- در کانون رهپویان وصال شیراز به فیض #شهادت رسید.
خاطره زیر از از دوست صمیمی ایشان نقد شده است:
💟 از خیلی لحاظ ها شبیه هم بودیم . با خودم فکر کردم اگر ظاهرمان در مدرسه هم مثل هم باشد، شبیه تر می شویم و این برایم خوشایند بود.
💟 به همین دلیل تمام کارهایمان را با هم انجام می دادیم. حتی کارهای مستحبی. در حرم، با #امام_رضا علیهالسلام عهد کرده بودیم نمازمان را اول وقت بخوانیم. در مدرسه هم این عهدمان را رعایت می کردیم .
💟 سلام نماز را که می دادیم به سمت کلاس پا تند می کردیم اما من کمی خجالت میکشیدم. به همین دلیل گفتم راضیه ما برای نماز ظهر و عصر خیلی متلک می شنویم که این دو تا از درس پرسیدن فرار میکنند یا میخوان برای کارت نماز خودشون رو نشون بدن.
💟 من میگم نمازمون رو بعد از کلاس بخونیم. راضیه [محکم و قاطع ]گفت: #نما_اول_وقت باید خونده بشه.
📒 کتاب راض بابا، خاطرات شهیده #راضیه_کشاورز ، صفحه ۳۹.
↙️بپیوندید↙️
╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮
@namazmt
╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯
💎 شهیده راضیه کشاورز در ایام فاطمیه سال ۱۳۸۷ با انفجار بمب - توسط منافقین- در کانون رهپویان وصال شیراز به فیض #شهادت رسید.
خاطره زیر از از دوست صمیمی ایشان نقل شده است:
💖 با هم قرار گذاشتیم سحرها همدیگر رو با اس ام اس برای #نماز_شب بیدار کنیم. اگه هم خسته بودیم، دو رکعت به نیت نماز شب بخونیم و بعدش بخوابیم.
💖 اگه هم دیگه از خستگی توان بلند شدن نداشتیم، چند تا ذکر بگیم و دوباره بخوابیم. توی شرایط عادی هم بعد از #نماز تا ساعت شیش، درسای اون روز رو مرور کنیم.»
💖 با هم قرار گذاشته بودیم که موقع درس خواندن و سر کلاس آمدن با #وضو باشیم یک روز وارد کلاس شد. دیدم سفیدی صورت و دستانش از سردی آب وضوخانه به سرخی میرفت بهش گفتم : داری یخ می زنی مگه مجبوری بری وضو بگیری؟!
💖 دستمال از کیفش بیرون آورد و جلوی دماغش گرفت و گفت : این جوری درس را بهتر میفهمم!!.
📒 کتاب راض بابا، خاطرات شهیده #راضیه_کشاورز ، صفحه ۴۰ و ۴۱.
↙️بپیوندید↙️
╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮
@namazmt
╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯