✍️نمیدانم چرا امشب که شب عید است و تولد اینها را می نویسم!!
اما اصلا انگار همهٔ قصهٔ روزِ واقعه کنار کشیده و همین یک پرده اش سربرکشیده از مابقیِ ماجرا...
آنجا که پدر پشت سر پسر مهلامهلا خواند؛ یا آنجایش که شَه تاب ماندن روی اسب را نداشت و نوشته اند با زانو خودش را به شهزاده رسانید؛ یا آنجای قصّه که کاتب داشت «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ» را می نوشت و همه ساکت بودند و منتظر که محورِ ماجرا یعنی «حسین علیه السلام» چه می کند و شاید خواهر بهتر خبر داشت از حالِ آن لحظهٔ برادرش که خودش را رساند وسط معرکه ...
شاید آنجا که ابراهیم هرچه کرد نشد و نبرید خنجرش سر اسماعیل را، حجاب زمان را از جلوی چشمانش کنار زدند و همین یک صحنه را نشانش دادند «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ» را در گوش جانش زمزمه کردند.
و کجا میتوان یافت بازیگری اینچنین که تا ته نقشش، خودش را نبازد و کم نیاورد و همچون پدرش از همه جلو بزند و بشود «علی اکبر»
#مثل_هیچکس
#جوان_کربلا
@nanetazeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
على الدنيا بعدك العفا 🖤
پسر عجیب شبیه بود به پدربزرگ، در خلقت، سیرت و گفتار...
نوشتند: چون علی اکبر(ع) روانه میدان گشت، حسین (ع) نگاه مایوسانه به جوان خود کرد؛ از شدت غم گاهی مینشست و گاهی برمیخواست، آنگاه سر خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا شاهد باش که علی را فدای امت جدّم کردم😔
بنا نبود که آفت به باغ ما بزند
پسر بزرگ نکردم که دستوپا بزند💔
#مقتل
#شب_هشتم
#جوان_کربلا
@nanetazeh