#مادرانه
سال های پیش از این بعد از محرم ها چشم به راهِ فاطمیه بودم. نه فقط برای اشک و روضه ، چشم به راهِ حضوری که محرم بود و در فاطمیه ادامه داشت. امسال اما با تو، « غزّه » ، با همین خون ها و آوارها و زخم ها و کشته هایت ، با همین گریه ها و فریادهای حسبی اللّه و نعم الوکیلت ، با صوت زیبای قرآنِ کودکانت ، فاطمیه که آمد، انگار من همانجا بودم ، گویی فاطمیه بوده این هفتاد روز .
رزمندگانِ ما در دفاع مقدس با حضرت زهرا « سلام اللّه علیها» اُنسی داشتند و بعد از آن دیگر انگار نبود آن اُنس و حالِ خیلی هاشان که جاماندند بخاطر همین خوب نبود.
حالا اینجا، با غزّه ، دفاع مقدسی که به بلوغ خود رسیده ، دوباره حضرتِ مادر حاضر شده است در این تاریخ ، همان حضوری که نهضتِ بیداری را در کل دنیا به راه می اندازد.
وای اگر دوباره این هم تمام بشود!!؟؟؟ باز این جهانِ مُرده کجا نشانی پیدا کند از زندگی؟ کجا کمی نَفَس بکشد؟؟
اما نه، تمام نمی شود این بار ، انگار آمده که بماند...
#فاطمیه
#طوفان_الاقصى
@nanetazeh
🔹ایشان در واقع مادر تمام امامان هستند، چون ایشان مادرِ امیرالمومنین(ع) هم هست. ایشان امیرالمؤمنین را تا چند سالگی در آغوش خودش، در دامان خودش، در زندگی خودش پرورش داده است(رهبر معظم انقلاب)
🖤 به مناسبت سالروز وفات حضرت خدیجه(سلاماللّهعلیه)
#مادرانه
@nanetazeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ بنویس « مادر »
بخوان «همانکه هفتهها را شمرده تا ۴۰، تا لحظهای که با شنیدنِ خدارا شکر سالم است همه دردها را فراموش کرد. هماو که اصلا یادش رفته بود خوابیدن چه شکلی بوده وقتی تا صبح گریه میکرد پسر و راهش میبرد و قربان صدقهاش میرفت با آنکه سخت نیاز داشت حتی پنج دقیقه چشمانش را روی هم بگذارد و متوسل شد به نَنی که کمی آرام بگیرد پسر و مادر اما حتی با خواب آرام پسر هم قرار نمیگرفت که نکند چیزی شده که گریه نمیکند و صدایش در نمیآید...
همانکه کل دوست و آشنا را خبر میکرد که پسرم یاد گرفته چاردستوپا برود، پسرم «بابا» را یاد گرفته، امروز خودش روی پای خودش ایستاده، روز دیگر دوتا دندان پایینیاش زده بیرون و...
مادر است دیگر؛ یادش نمیرود با دست و پای چرک از کوچه آمد نشست سر سفره و در مقابل تشر آقاجانش میگفت: عیبی نداره آقا، بچم گشنشه...
همان روزها که قد میکشید و پشت لبش سبز میشد و مادر حیا میکرد محکم بغلش کند و ببوسدش هرچند دلش آب میشد برای مردانگیهای پسر...
و حالا، همان پسر، چقدر آرام خوابیده و مادر راحت قربان صدقهاش میرود و بغل میکند و میبوسدش؛ انگار همه مادرها میفهمند باری از تاریخ روی دوششان است، پس آرام گریه میکنند و بلند رجز میخوانند مثل همان «زن» همان «مادر»، همان «خواهر»، همان «زینب س» که در کربلا میدانست بار همه تاریخ افتاده روی شانههایش، پس حیدری رجز خواند هرچند نایی نمانده بود برای ایستاده نماز خواندن...
#مادرانه
#شهید_سیدمهدی_جلادتی
@nanetazeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ از قدیم میگفتند آرزوی هر مادری است که پسرش را در پیراهن دامادی ببیند، شاید ته عاقبت بخیری را همین میدیدند، اما اینجا، «غزّه»، مادری قربان صدقهی پسری میرود که از همان دوران بارداریاش، آرزویش بوده که جگرگوشهاش سرباز مهدی(عجلاللّهتعالیفرجه) شود و لباس «شهادت» به تن کند و میگوید که الحمدللّه خدا امانتش را با شهادت برد.
#مادرانه
#سرباز_مهدی(ع)
#طوفان_الاقصی
@nanetazeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 گفت ۴ تا دستهگل دادم که اشکتو نبینم...
۴ پسر داده است امالبنینِ تاریخِ ما، که اشکِ حسینِ زمانش را نبیند و اکنون مهمانِ کربلاییهاست، که کربلا اینجا نه یک مکان، که یک افق است.
...صبح شد و بانگ «الرحیل» برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد.حوالی سال شصتم هجری، برای پسرانش مثل روز روشن بود که مادر نه تنها اذن برای رفتن که فرمان میدهد «با حسین می روید بدون حسین برنگردید، مبادا آبروی مرا دچار خدشه کنید. من قول داده ام به «امیرالمومنین(ع)» که فرزندان من خادم فرزندان «حضرت زهرا(س)» هستند.»
ای کاش ما هم راهی پیدا کنیم به تاریخ امالبنینها...
پ.ن: حاجیه خانم فاطمه عباسی ورده مادر شهیدان معظم علی، محمد، یونس و احمد جوادنیا پس از سالها صبر و مجاهدت به فرزندان شهیدش پیوست.
#معراج
#مادرانه
@nanetazeh