10.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 گفت شب قدر را خوابم بُرد؛
حضرت فرمودند ولی کاری کردی که از همه اعمال ارزشش بیشتر است...
#شب_قدر
@nanetazeh
سعدیا دیگر بنیآدم برادر نیستند
جملگی اعضای یک اندام و پیکر نیستند
عضوهای بیشماری را به درد آورده چرخ
عضوهای دیگر، اما یار و یاور نیستند
کودک چشمآبی غرب و سیهچشم عرب
در نگاه غربیان با هم برابر نیستند
شاید اطفالی که اکنون در فلسطین زندهاند
تا رسد شعرم به این مصراع، دیگر نیستند
از نگاه غربیان انگار در مشرقزمین
مادران داغ کودکدیده مادر نیستند
نزد آنانی که میگریند در سوگ سگان
صحنههای قتل انسان گریهآور نیستند
کاش بیبیسی سؤال از باربیسازان کند:
این عروسکها که میسوزند دختر نیستند؟
کودکان هرچند بسیارند در ویرانهها
ساقههای تُرد ریحاناند لشکر نیستند
خادمان کعبه سرگرماند در کابارهها؟
یا که اهل جنگ جز با رقص خنجر نیستند؟
بار دیگر خو گرفت این قوم با دخترکشی؟
یا که غیرت داده از کف یا دلاور نیستند؟
پُشتهها از کشتهها پیداست، دنیا کور نیست؟
آسمان از ناله پُر شد، گوشها کر نیستند؟
تا به کی کودککشی در غزه؟ آیا غربیان
در هراس از انتقام اهل خاور نیستند؟
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
#غزه_مظلومتر_از_همیشه
#بیمارستان_شفا
@SalehGaza
@nanetazeh
🌱 کاش آخر این قصهی پر غصه وصالی باشد...
ته رفاقت یعنی همین، یعنی سفارش کنی مزارتم کنار مزار رفقات باشه💔
مدتی بود ذهنم درگیرِ اون مزار خالی کنار حاجحسین و حاجاحمد بود، نگو رفقات منتظرت بودند حاجی، خوش اومدی زائر امام رضا(ع)، سلام مارو هم به اربابت برسون🥺
#اصلا_رفیق_تویی
#شهید_زاهدی
@nanetazeh
narimani-havaye-in-rozaye-man(128).mp3
6.9M
چقدر این مداحی الان میاد😭
🔹هوای این روزای من هوای سنگرِ
🌱 حاجی عجب دلی بردی🥺💔
#شهید_زاهدی
#رفیق
@nanetazeh
تو بگو
بگو اینجا نه گوشهای از بهشت، اینجا خود خود بهشتِ...
حاجی «هست»، حاضرِ، انگار دم در ایستاده، لبخند میزنه، میگه خوش اومدی، توام گریهات میگیره میگی حاجی دمد گرم، گرما، یعنی ته رفاقتو گذاشتی، یجوری رفتی که یادِ رفقاتو توی دلِ همه زنده کردی، حالا هم که میگن مزارت قرارِ پیش همونا باشه.
ولی خودمونیم، من که اصلا «تو» را نمیشناختم، حتی اسمتم نمیدونستم، چجوری یهویی شدی «همه»ی من که نتونستم نیام پیشت و هوایی که «تو» توش نفس میکشیدی را لمس نکنم؟!!!
حالا حاجی، بیا و تو بگو...
بگو شب قدر امام رضا(ع) چی بهت گفت؟ یا تو چی بهش گفتی؟ چی بینتون گذشت؟؟
بیا و بگو
تو بگو🥺
#اصلا_رفیق_تویی
@nanetazeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پرچم_بالاست
🇮🇷 کلی راه اومدیم تا نذاریم بیفته زمین...
🔹 محل انفجار کنسولگری ایران در سوریه
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
@nanetazeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 شهدا در قهقهۀ مستانه شان و در شادی وصولشان عِندَ رَبِّهِم یُرزَقوناند.
علمداری برا خودت حاجی
دمد گرم
ما رو هم بخر
ببر 💔🥺
#شهید_امیرمحسن_حسن_نژاد
#چابهار
@nanetazeh
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ بنویس « مادر »
بخوان «همانکه هفتهها را شمرده تا ۴۰، تا لحظهای که با شنیدنِ خدارا شکر سالم است همه دردها را فراموش کرد. هماو که اصلا یادش رفته بود خوابیدن چه شکلی بوده وقتی تا صبح گریه میکرد پسر و راهش میبرد و قربان صدقهاش میرفت با آنکه سخت نیاز داشت حتی پنج دقیقه چشمانش را روی هم بگذارد و متوسل شد به نَنی که کمی آرام بگیرد پسر و مادر اما حتی با خواب آرام پسر هم قرار نمیگرفت که نکند چیزی شده که گریه نمیکند و صدایش در نمیآید...
همانکه کل دوست و آشنا را خبر میکرد که پسرم یاد گرفته چاردستوپا برود، پسرم «بابا» را یاد گرفته، امروز خودش روی پای خودش ایستاده، روز دیگر دوتا دندان پایینیاش زده بیرون و...
مادر است دیگر؛ یادش نمیرود با دست و پای چرک از کوچه آمد نشست سر سفره و در مقابل تشر آقاجانش میگفت: عیبی نداره آقا، بچم گشنشه...
همان روزها که قد میکشید و پشت لبش سبز میشد و مادر حیا میکرد محکم بغلش کند و ببوسدش هرچند دلش آب میشد برای مردانگیهای پسر...
و حالا، همان پسر، چقدر آرام خوابیده و مادر راحت قربان صدقهاش میرود و بغل میکند و میبوسدش؛ انگار همه مادرها میفهمند باری از تاریخ روی دوششان است، پس آرام گریه میکنند و بلند رجز میخوانند مثل همان «زن» همان «مادر»، همان «خواهر»، همان «زینب س» که در کربلا میدانست بار همه تاریخ افتاده روی شانههایش، پس حیدری رجز خواند هرچند نایی نمانده بود برای ایستاده نماز خواندن...
#مادرانه
#شهید_سیدمهدی_جلادتی
@nanetazeh