🌟 #دوره_تابستانه_نارگل 🌟
🎀 آغاز ثبت نام قطعی #اردو به قم و جمکران😍😃
فردا 👈سه شنبه ۹۷/۵/۹ 👈 دختران نارگلی که تمایل به شرکت در اردو دارند
به همراه ولی خود جهت ثبت نام قطعی به مقر مراجعه کنند
ساعت حضور روز سه شنبه: ۱۰:۳۰ صبح الی ۸ عصر
و روز چهارشنبه: ساع ت ۹:۳۰ تا ۱۲:۳۰ صبح
🔴 تنها تا چهارشنبه فرصت ثبت نام می باشد
https://eitaa.com/nargol
🌟 #دوره_تابستانه_نارگل 🌟
#اردو ی معنوی دعای عرفه
🌸 فاطیما رضایی( دختر نارگلی) از حس و حالش در دعای عرفه می نویسد:
اشک هایم آرام پایین می آیند...
حرف هایش را در ذهنم تکرار میکنم«مسلم درحال نماز خواندن بود؛بعد از اتمام نماز سر برگرداند و کسی را پشت سرخود ندید.در کوچه های کوفه بی سرپناه و غریب بود.»
قلبم آتش میگیرد برای دخترش که وقتی امام حسین نوازشش میکند به امام میگوید«چرا من را مانند یتیمان نوازش میکنی؟»
با شنیدن این جمله صدای گریه در فضا می پیچد و من هم برای دیده نشدن و راحت تر گریه کردن نیمی از چادرم را جلوی صورتم میگیرم؛ سرم را پایین می اندازم؛تا بتوانم بغضم را بهتر رها کنم.
با شروع کردن خواندن ادامه دعا توسط مداح؛ دوباره شروع میکنم به زمزمه کردن و گاهی هم به معنای آن نگاه میکنم.
یاد حرف استاد پناهیان می افتم که میگفت« امام حسین در این دعا جوری تشکر میکند که آدم را دیوانه میکند»
راست میگفت...ما بخاطر نعماتی که خیلی خیلی باید شاکر باشیم؛ نیستیم.اما امام حسین در این دعا اینگونه میگفت« خدایا مرسی که من را در رحم مادر پرورش دادی.ممنونم که امکانات دنیا را برایم فراهم کردی.»
حس و حال عجیبی داشتم؛ تا به حال دقت نکرده بودم به این نعماتی که امام برای آنها از خدا سپاسگزاری میکرد و شاکر بود.
حسرت میخوردم که این همه مدت ناکام بودم از خواندن این دعای زیبا.
هرچه سعی میکردم حسم را بفهمم نمیتوانستم. فقط دلیل اشک هایم را می فهمیدم.اشک هایم برای این بود که امامم چه زیبا شکر میکرد پروردگارش را؛چه زیبا شکر میکرد پروردگارم را؛ و چه زیبا سپاسگزار بود از پروردگارمان.
به آخر دعا که رسیدیم حس کردم آرام شده ام.حس کردم اشک هایم که پایین آمدند و بغض رها شده ام؛بار سنگینی را از دوشم پایین کشید.
چه دل نشین بود از سبک شدن و چه لذت بخش بود خواندن این دعا.
اشک هایم را پاک میکنم؛ کتاب را میبندم و خیره میشوم به اسم کتاب و آرام زمزمه میکنم :
«دعای عرفه»
https://eitaa.com/nargol