🔸شهید دکتر عبدالحمید دیالمه
▫️مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ما باشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نباید، پس فردا سقوط می کنیم. چون انقلاب هر زمان یک موج می زند و یک مشت زباله را بیرون می ریزد.
↝@nargsiip 🍭⃟💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونقدر قشنگه که ارزش صد بار نگاه کردن رو هم داره ...
🔹هنر آسمانی زندگی کردن در خانه 🔹
↝@nargsiip 🍭⃟💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🩹جای ناز و نیاز عوض شده 😳
🔸چارلی چاپلین: دخترم هیچ مردی لایق آن نیست که حتی ناخُن تو را ببیند مگر اینکه ...
↝@nargsiip 🍭⃟💌
دختران زینبے
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۱۸ دستان سعد سُست شده بود،.. همه بدنش میلرزید.. و دیگر #رجزی برای
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۱۹
فقط تماشایم میکرد...
با دستی که از درد و ضعف میلرزید به گردنم کوبیدم..
و میترسیدم کسی صدایم را بشنود که در گلو جیغ زدم
_خنجرش همینجا بود، میخواست منو بکشه! این ولید🔥 کیه که ما رو به این
آدمکُش معرفی کرده؟
لبهایش از #ترس سفید شده و به سختی تکان میخورد
_ولید از ترکیه با من تماس میگرفت.گفت این خونه امنه...
و نذاشتم حرفش تمام شود و با همه دردی که نفسم را برده بود، ناله زدم
_امن؟!...؟؟؟ امشب اگه تو اون خونه خوابیده بودیم سرم رو گوش تا گوش بریده بود!
پیشانی اش را با هر دو دستش گرفت و
نمیدانست با اینهمه #درماندگی چه کند که صدایش درهم شکست
_ولید به من گفت نیروها تو درعا جمع شدن، باید بیایم اینجا! گفت یه تعداد وهابی هم از اردن و عراق برای کمک وارد درعا شدن، اما فکر نمیکردم انقدر احمق باشن که دوست و دشمن رو از هم تشخیص ندن!
خیره به چشمانی که عاشقش بودم، مانده و باورم نمیشد اینهمه #نقشه را از من #پنهان کرده باشد که دلم بیشتر به
درد آمد و اشکم طعم شکایت گرفت
_این قرارمون نبود سعد! ما میخواستیم تو مبارزه #کنار مردم سوریه باشیم، اما تو الان میخوای با این آدمکش ها کار کنی!!!
پنجه دستانش را از روی پیشانی تا میان موهای مشکی اش فرو برد و انگار فراموشش شده بود این دختر مجروحی که مقابلش مثل جنازه افتاده، روزی عشقش بوده که #به_تندی توبیخم کرد
_تو واقعاً نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟ اون بچه بازیهایی که تو بهش میگی مبارزه، به هیچ جا نمیرسه! اگه میخوای #حریف این دیکتاتورها بشی باید #بجنگی! #مامجبوریم از همین وحشی های وهابی استفاده کنیم تا بشار اسد سرنگون بشه!
و نمیدید در همین اولین قدم...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
↝@nargsiip 🍭⃟💌
دختران زینبے
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۱۹ فقط تماشایم میکرد... با دستی که از درد و ضعف میلرزید به گردنم ک
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۲۰
نمیدید در همین اولین قدم نزدیک بود عشقش قربانی شود..
و به هر قیمتی تنها #سقوط_نظام_سوریه را میخواست که دیگر از چشمانش #ترسیدم.
درد از شانه تا ستون فقراتم میدوید، بدنم از گرسنگی ضعف میرفت..و دلم میخواست فقط به خانه برگردم..
که دوباره صورت روشن آن جوان از میان پرده پیدا شد.
مشخص بود تمام راه را دویده که پیشانی سفیدش از قطرات عرق پر شده و نبض نفسهایش به تندی میزد...
با یک دست پرده را کنار گرفت تا زنی جوان وارد شود..
و خودش همچنان اطراف را میپائید مبادا کسی سر برسد...
زن پیراهنی سرمهای پوشیده و شالی سفید به سرش بود،کیفش را کنارم روی زمین نشاند و با مهربانی شروع کرد
_من سمیه هستم، زنداداش مصطفی. اومدم شما رو ببرم خونه مون.
سپس زیپ کیفش را باز کرد و با شیطنتی شیرین به رویم خندید
_یه دست لباس شبیه لباس خودم براتون اوردم که مثل من بشید!
من و سعد هنوز گیج موقعیت بودیم، جوان پرده را #انداخت تا من #راحت باشم و او میدید توان تکان خوردن ندارم که خودش شالم را از سرم باز کرد و با
_✨بسم الله..
شال سفیدی به سرم پیچید. دستم را گرفت تا بلندم کند..و هنوز روی پایم نایستاده، چشمم سیاهی رفت و سعد از پشت کمرم را گرفت تا زمین نخورم...
از درد و حالت تهوع لحظه ای نمیتوانستم سر پا بمانم و زن بیچاره هر لحظه با صلوات و ذکر یاالله پیراهن سرمهای رنگی مثل پیراهن خودش تنم کرد تا هر دو #شبیه هم شویم.
از پرده که بیرون رفتیم، مصطفی جلو افتاد...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
↝@nargsiip 🍭⃟💌
#مولایمن
🍂حلّال تمام مشکلاتی ای عشق
تنها تو بهانه حیاتی ای عشق...
🍂برگرد که روزمرگی ما را کُشت
الحق که سفینه النجاتی ای عشق...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
↝@nargsiip 🍭⃟💌
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 خلاصه تمام دعاها
🔹روزی شخصی خدمت حضرت امیرالمومنین علیه السلام رفت و گفت: یا امیرالمومنین بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم،چه کنم؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
خلاصه تمام ادعیه را به تو میگویم،هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی.
✅الْحَمْدُ لله عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ
✅وَ أَسْأَلُ اللهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ
✅وَ أَعُوذُ باللهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ
✅ وَ أَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ
۱. خدا را سپاس و حمد می گویم برای هر نعمتی که به من داده است.
۲. و از خداوند درخواست میکنم هر خیر و خوبی را
۳. و خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم.
۴. و خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها.
📚بحارالانوار، ج۹۱، ص۲۴۲
↝@nargsiip 🍭⃟💌
#نماز_شب
💠حضرت امام صادق علیه السلام
💢نماز مؤمنین در #شب خطاها و گناه هایی که در روز انجام داده اند را از بین می برد.
📚 الکافی، ج 3، ص 266
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
↝@nargsiip 🍭⃟💌
EntezarAmyane-18k.mp3
11.43M
مهدویت و آخرالزمان
انتظار عامیانه
انتظار عارفانه
دعای حضرت زهرا سلام الله علیها در روز چهارشنبه :🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
اََللّهُمَّ احْرُسْنا بِعَیْنِکَ الَّتی لا تَنامُ، وَ رُکْنِکَ الَّذی لا یُرامُ وَ بِأَسْمائِکَ الْعِظامِ وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاحْفَظْ عَلَیْنا مالَوْ حَفِظَهُ غَیْرُکَ ضاعَ، وَاسْتُرْ عَلَیْنا ما لَوْ سَتَرهُ غَیْرُکَ شاعَ . وَاجْعَلْ کُلَّ ذلِکَ لَنا مِطْواعَاً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ، قَرِیبٌ مُجیبٌ .
خداوندا! با چشمانت که آن ها را خوابی نیست و با رکن ستونت که آن را کژی و سستی نیست و با اسماء و نامهای عظیمت ما را حفظ فرما و بر محمد و آل محمد درود فرست، و آن را برای ما حفظ فرما که غیر تو اگر بر حفظ آن قیام کند، تباهش می کند، و آن را از ما بپوشان که اگر غیر تو بخواهد مستورش کند، افشایش می کند و تمام این امور را سبب فرمانبرداری مان از خودت قرار ده که تو شنونده دعایی و به ما نزدیکی و اجابت کننده دعائی .
🌹دعای روز چهارشنبه حضرت فاطمه زهرا علیها سلام🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
↝@nargsiip 🍭⃟💌
📖دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود
اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
🌷دعای غریق🌷
دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان
یا اَللَّهُ یا رَحْمن یا رَحِیم
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
🌷 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌹
تا نیای گره از کار بشروانشود
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🍃
↝@nargsiip 🍭⃟💌
{زنان خوب میراث دار عفاف فاطمه و مریماند، دریغا که بازیچه هوس شوند و به ویروس گناه آلوده گردند
↝@nargsiip 🍭⃟💌
چآدرےهامطمئناعشقرافهمیدهاند
چونڪہعاشقهاعموماًسربہزیراندونجیب^^
↝@nargsiip 🍭⃟💌
منشکایتدارم . .
ازآنهاکهنمیفهمندچادرمشکیِمن
یادگارِمادرمزهراست!
ازآنهاکهبهسُخرهمیگیرند
قداسـتِحجابِمادرمرا؛
چرانمیفهمن؟
اینتکهپارچهیمشکی،
ازهرجنسیکهباشد،حُرمتدارد...!
حجاب دستورخداست
↝@nargsiip 🍭⃟💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای زوزه ی این خاخام پیر خرفت زیباترین آهنگ جهانه
بعد از صدای پای آقامون که حاکی از نزدیکی ظهوره
↝@nargsiip 🍭⃟💌
37.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🇵🇸جنگ فلسطین و اسرائیل چه نفعی برا ما داره؟🇵🇸
🔴اصلا به ما چه که دخالت میکنیم!؟
💯طوفانی انتشار بدید رفقا💯
#طوفان_الاقصی #فلسطین
#کلیپ_تصویری
↝@nargsiip 🍭⃟💌
دختران زینبے
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۲۰ نمیدید در همین اولین قدم نزدیک بود عشقش قربانی شود.. و به هر قیم
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۲۱
مصطفی جلو افتاد تا در پناه قامت بلند و چهارشانه اش #چشم_کسی به ما نیفتد..
و من در آغوش سعد پاهایم را روی زمین میکشیدم...
و تازه میدیدم گوشه و کنار مسجد انبار اسلحه شده است...
یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی..
و گوشه ای دیگر جعبه های گلوله..
نمیدانستم اینهمه ساز و برگ جنگی از کجا جمع شده و مصطفی میخواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند..
که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد
_سریعتر بیاید!
تا رسیدن به خانه، در کوچه های سرد و ساکت شهری که آشوب از در و دیوارش میپاشید،..
هزار بار جان کندم و درهر قدم میدیدم مصطفی #بانگرانی به پشت سر میچرخد تا کسی دنبالم نباشد...
به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده..
و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بی هوشی روی همان بستر سپید افتادم.
در خنکای شب فروردین ماه،...
از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک میدید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمیرفت..
و همین حال خرابم خون مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد
_شما اینجا چیکار میکنید؟
شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به #بوی_جنگ به این شهر آمده ایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید
_چرا نرفتید بیمارستان؟
صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه میخواست مهمانداری کند که برای اعتراض برادر شوهرش بهانه تراشید
_اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!
و سعد از #امکانات_رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد
_دکتر تو مسجد بود...
و مصطفی...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
↝@nargsiip 🍭⃟💌
دختران زینبے
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۲۱ مصطفی جلو افتاد تا در پناه قامت بلند و چهارشانه اش #چشم_کسی به م
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۲۲
و مصطفی منتظر همین اعتراف بود که با قاطعیت کلامش را شکست
_کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴٨ساعت تو مسجد درست کرد؟
برادرش اهل درعا بود..
و میدانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیه اش را از پشتی گرفت..
و سر به شکایت گذاشت
_دو هفته پیش عربستان یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!
و نمیخواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد
_البته قبلش وهابی ها خودشون رو از مرز اردن رسونده بودن درعا و اسلحه ها رو تو 🔥مسجد عُمری🔥 تحویل گرفتن!
سپس از روی تأسف سری تکان داد..
و از حسرت آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد
_دو ماه پیش که اعتراضات تو سوریه شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!
از چشمان وحشتزده سعد میفهمیدم از #حضور در این خانه #پشیمان شده که مدام در جایش میجنبید..
و مصطفی امانش نمیداد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود
_اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو دمشق و حمص و حلب تظاهرات میکنن، ولی نه #اسلحه دارن نه شهر رو به #آتیش میکشن!
و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد.. که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر
پایش را خالی کرد
_میدونی کی به زنت شلیک کرده؟
سعد نگاهش بین جمع میچرخید،..
دلش میخواست کسی
نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم..که صدایش در گلو گم شد
_نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت
خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس...
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
↝@nargsiip 🍭⃟💌