#پویش_پیامکی
#چرا_رای_میدیم؟
متن پیامک برای دختران رأی اولی جهت انگیزه سازی برای حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری 1402
۱_به تأسی از رفیق شهیدم؛ شهیده زینب کمایی که انتخابات نمادین در خانه برگزار میکرد و برای نقش آفرینی در سرنوشت کشورمان ذوق داشت؛ من هم در انتخابات شرکت میکنم و دوستانم را نیز به حضور در انتخابات دعوت میکنم.
۲_برای آیندهی روشن دختران سرزمینم در انتخابات شرکت میکنم و رأی خواهم داد.
به پیروی از آموزههای پیامبرمان صلیاللهعلیهوآله که رأی زنان و بانوان را مؤثر بر روند حکومتداری میدانستند،
رأی میدهم.
۳_به تأسی از بانو سکینه سلاماللهعلیها که با حضور فعال خود در جبههی حق و نصرت امام زمان خویش امام حسین علیهالسلام در کربلا شرکت نمود، با همکلاسیهایم در انتخابات شرکت میکنم.
۴_به تأسی از فاطمه بنت الحسن؛ بانوی نوجوان واقعهی عاشورا که با حضور در کربلا به نصرت ولی زمان خویش شتافت و در حساسترین صحنهی اجتماعی عصر خویش حضوری فعال داشت، در انتخابات شرکت میکنم.
۵_به تأسی از رفیق شهیدم؛ شهیده صدیقه رودباری که با حضور اجتماعی فعال خویش در زمانی مهم برای کشور، برای خدا قیام کرد و همسنوسالان خود را در مجاهدت و دفاع مقدس همراه نمود؛ من نیز حضور فعال در انتخابات خواهم داشت و دیگران را به انتخابات دعوت خواهم نمود.
۶_به تأسی از شهیده طاهره هاشمی؛ آن دانش آموز شهید که با تبیین بهموقع خود، پاسخ شبهات ذهن همکلاسیهایش میداد و آنها را به نصرت ولیّ و امام زمان خود فرامیخواند؛ من نیز در انتخابات شرکت و دیگران را به حضور فعال دعوت میکنم.
۷_برای اصلاح قوانین حوزهی زنان با انتخاب یک نمایندهی شایسته در انتخابات شرکت میکنم و رأی میدهم.
۸_برای ساخت جهان و نقش آفرینی در نظم نوین جهانی نیاز است در جامعه حضور فعال داشته باشم و استعدادهایم را بروز دهم؛ پس در انتخابات شرکت میکنم و دیگران را نیز به انتخابات دعوت میکنم .
۹_برای آنکه نظر خودم را به مسئولان برسانم و بهترین نمایندهای انتخاب شود که ازدواج و نقشآفرینی اجتماعی و تحصیلاتم بیش از پیش سطحش ارتقا یابد و تسهیل شود، در انتخابات شرکت میکنم.
۱۰_برای آنکه ایران در عرصهی قدرت موشکی و پهپادی بیشازپیش رشد کند، رأی میدهم و دیگران را به
شرکت در انتخابات دعوت میکنم.
۱۱_ برای آنکه ایران قدرت اقتصادی منطقهای و جهانی شود، در انتخابات شرکت میکنم و رأی میدهم.
۱۲_برای آنکه الگوی اسلام ناب محمدی برای حضور اجتماعی دختران در جهان تکثیر شود، در انتخابات شرکت میکنم و رأی میدهم.
۱۳_ برای آنکه آزادی های اجتماعی و معنوی برای دختران، به معنای حقیقی و ارزشمند و اصیل آن، درایران و جهان گسترش یابد، در انتخابات کشورم شرکت میکنم و رأی میدهم.
۱۴_ برای آنکه ارزشمندی جایگاه دختران در اسلام در قوانین در نظر گرفته شود، نمایندهای شایسته و پایبند به مبانی اسلامی انتخاب میکنم و دیگران را نیز به دعوت شایسته فرا میخوانم.
۱۵_ برای آنکه بستر بروز توانمندیهای زنان جامعه بیشازبیش ارتقا یابد، نمایندهای شایسته و پایبند به مبانی اسلامی انتخاب میکنم و دیگران را نیز به دعوت شایسته فرا میخوانم.
۱۶_ برای آنکه توجه بیشتری به زنان سرپرست خانوار شود، در انتخابات رأی میدهم و دیگران را دعوت به شرکت در انتخابات میکنم.
۱۷_برای آنکه قانون حمایت از مادران ادامه یابد رأی میدهم و در انتخابات شرکت میکنم.
۱۸_ برای اصلاح نظام آموزشی مدارس و دانشگاهها و کیفیتبخشی به محتوای کتابها متناسب با سلیقه و ذائقهی بانوان و دختران، نمایندهای شایسته و پایبند به مبانی اسلامی انتخاب میکنم و دیگران را نیز به دعوت شایسته فرا میخوانم.
#انتخابات
↝@nargsiip
دختران زینبے
گر چه در چای عراقی تو شکر ریختهاند؛ ما نمک گیرِ تو هستیم ، اباعبدالله..🫀˹ #آقایاباعبدالله #د
آرزوهایزیادیدردلمدارمولی
دیدنکربُبلایتازهمهواجبتراست❤️🩹!'
#آقایاباعبدالله
دختران زینبے
- شیطان تر از شیطان ؟ + همان نفسیست که در وجودِ توست . . #تلنگرانه #دختران_زینبی «🥺✨» @nargsiip
هم خودشان خاکی بودند
هم لباس هایشان ..!
کافی بود باران ببارد
تا عطرشان در سنگرها بپیچد
#شهیدانه
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
ویرانم! به تو روی میاورم مرمتم کن:) #امام_زمان #دختران_زینبی «🥺✨» @nargsiip
طوری تلاش کنیدکه اگر...
روزی امام زمان فرمودند
یک سرباز متخصص می خواهم
بفرمایند، فلانی بیاید...
سربازی که هیچ کارایی نداشته
باشد،
به درد امام زمان نمی خورد..!
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شھادتفقطدرجبهہهایجنگنیست
اگرانسانبراےخداڪارڪندوبہیاداوباشد
وبمیردشھیدحسابمیشہ!✨
#شهید_زینب_کمائی
#شهیدانه
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
طوری تلاش کنیدکه اگر... روزی امام زمان فرمودند یک سرباز متخصص می خواهم بفرمایند، فلانی بیاید... س
سراسر ماه شعبان پر از اســتغفار است؛
استغفار یعنـــی کوشش برای اینکه بار
گناه آدم سبک شود.
وقتی بار گناه آدم سبک شود؛
امکان پذیرش به میهمانـــی خدا فراهم مـــیشود.اگرآدم در اثر اعمالی که در این ماه دستور داده شـــده است پاک شود،
آن وقت امکان پذیرش هست؛
پذیرش در میهمانــــیِ خدا...
❨آیتاللهجاودان❩
#ماه_شعبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يَا غافِرَ الذَّنْبِ الْكَبِيرِ
ای آمرزنده گناهانِ بزرگ
گناهِ تو
از رحمتِ خدا
بزرگ تر نیست !
#شهیدانه
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دختران زینبے
حواسمان باشد ! پسرانشان را فدای این راه کردن:) #شهیدانه #دختران_زینبی «🥺✨» @nargsiip
حاج حسین یکتا:
اگه بهم بگن حاج حسین
تو با شهدا بودی،
اولین درسی که از شهدا یاد گرفتی چیه؟!
میگم:«نمــاز»
#تلنگرانه
دختران زینبے
💢 #تنها_میان_داعش 🌹 #قسمت_دهم 💠 عباس و عمو با هم از پلههای ایوان پایین دویدند و زنعمو روی ایوان
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_یازدهم
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
💠 فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم #جهاد داده؛ امروز امام جمعه #کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم #بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!»
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً #حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای #عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
ادامه دارد ...
↝@nargsiip
عشق را خواهی بسنجی
عهد وایمانش بسنج
او که پای دین خود
جان میدهد عاشق تر است..
↝@nargsiip
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید_#حامد_کوچک_زاده
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
🔵#اهميتوچرايیدعابرایظهور ۱
💠دلایل عقلی و روایی دعا؛
1⃣🔹#دليل_عقلی:
🔸دور کردنِ زيان از خود، واجب است. از طرفی، به هر انسانی بالاخره زيانی خواهد رسيد مانند عارضه جسمانی، آزار ستمگران و... بايد در صورت توان آنها را از بين برد.
✔️با دعا چنين توانی حاصل ميشود.
🔻 امام علی علیه السلام ميفرمايند:
کسيکه به بلايی مبتلا باشد گرچه بلای عظيم باشد، سزاوارتر به دعا کردن نيست نسبت به کسيکه در سلامتی است، که او هم از بلا در امان نيست.*۱
2⃣🔹#دليل_روايی:
🔸 از منظر روايات همه به دعا محتاجند. چه بلا باشد چه نه، و از دعا با عنوان سِلاح و سِپَر يادآوری شده.
🔻پيامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
ميخواهيد شما را به سِلاحی راهنمايی کنم تا از دشمنان نجاتتان دهد و روزی هايتان زياد شود؟... خدا را هميشه بخوانيد، زيرا دعا اسلحه مومن است.*۲
🔻اميرالمؤمنينعلیه السلام:
دعا سپر مومن است، وقتی دری را زياد کوبيدی، #سرانجام برايت باز شود.*۳
🔻امام صادق علیهالسلام:
دعا نافذتر از سرنيزه آهنين است.*4
🔻امام سجاد علیه السلام:
دعا، بلای نازل شده و نيز بلايی که هنوز نازل نشده را بازميگرداند.*۵
📚۱.بحارالانوار ۳۸۰/۹۳
۲و۳و۴. الکافی۴۶۸/۲
۵. عدة الداعی ص۱۱
↝@nargsiip
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاج آقا راجی: انقلابیها اتفاقا باید انتقاداتشون و مطالباتشون بیشتر باشه
⏪ خدا رو شکر برخی دوستان بلاخره متوجه شدند بچه های انقلابی باید پرچمدار انتقاد و مطالبه گری باشند و نباید بچه های انقلابی رو بخاطر طرح چندتا انتقاد یا مطالبه متهم به سیاه نمایی و تخریب کرد.....
↝@nargsiip
دختران زینبے
💢 #تنها_میان_داعش 🌹 #قسمت_یازدهم 💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میک
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_دوازدهم
💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام #امام_حسن (علیهالسلام) میروند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند.
به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت.
💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک میپاشید.
نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که میدانستیم #داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیهالسلام) هستیم.
💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس میکردیم صاحبی جز #صاحب_الزمان (روحیفداه) نداریم.
شیخ مصطفی با همان عمامهای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به #امام_حسین (علیهالسلام) میگفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما #دفاع میکردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با #اهل_بیت (علیهمالسلام) هستیم و از #حرم شون دفاع میکنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهمالسلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!»
💠 گریه جمعیت بهوضوح شنیده میشد و او بر فراز منبر برایمان #عاشقانه میسرود :«جایی از اینجا به #بهشت نزدیکتر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهمالسلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیهالسلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خونمون از این شهر دفاع میکنیم!»
شور و حال #شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر میکرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرماندهها وارد #عراق شد، با خیانت همین خائنین #موصل و #تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف #آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.»
💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دلمان را خالی میکرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیهالسلام) بودیم که قلبمان قرص بود و او همچنان میگفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل #سیدالشهدا (علیهالسلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا #شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدساتمون رو تخریب میکنه، سر مردها رو میبُره و زنها رو به اسارت میبَره! حالا باید بین #مقاومت و #ذلت یکی رو انتخاب کنیم!»
و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد #هیهات_من_الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق #شهادت بود که از چشمه چشمها میجوشید و عهد نانوشتهای که با اشک مردم مُهر میشد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند.
💠 شیخ مصطفی هم گریهاش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ میکرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! میدونید که بعد از اشغال عراق، #آمریکاییها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپیجی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.»
مردم با هر وسیلهای اعلام آمادگی میکردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید #مدافعان شهر میشد و حالا دلش پیش من و جسمش دهها کیلومتر دورتر جا مانده بود.
💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راهها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمیرسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیرهبندی کنیم تا بتونیم در شرایط #محاصره دووم بیاریم.» صحبتهای شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد.
عدنان بود که با شمارهای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که #خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب #عروسیات عزا شده! قسم میخورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمیذاریم! همه دخترای آمرلی #غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»...
ادامه دارد ...
↝@nargsiip