دختران زینبے
✅ خداحافظ ای جوانی زینب ... #شام_غریبان #دختران_زینبی ↝@nargsiip
میان شام پس دادند سرها را به مادرها
صدای زینب آمد آنچه بخشیدم نمیخواهم!
#عاشورا
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
دیگـر تمـٰام شد...!
نـدا داد جبرئیــل...
اینـڪ شمـٰا و وحشت ِدنیـٰاے بــٖےحسیـن💔:)))
#محرم
#دختران_زینبی «🥺✨»
@nargsiip
🌼سفرهای متعدد🌼
🔹 بينش عميق و شناخت حضرت زينب سلام الله علیها به مقام امامت، موجب بروز رفتارهايي مي شود كه افراد بسيار معدودي توانايي و شجاعت انجام چنين اعمال و اقداماتي را دارند؛
🔹 ايشان در طول زندگي هرگز ملازمت و همراهي با ائمه زمان خويش را ترك نكردند؛
به خاطر همراهي با امام، سفرهاي متعددي را در كنار حجت الهي پيمودند؛
🔹سفر اول ايشان، در زمان امامت پدر بزرگوارشان امام علي علیه السلام بود که همراه ايشان از مدينه به كوفه هجرت نمودند و بازگشت اين هجرت در زمان امامت امام حسن مجتبي علیه السلام، پس از صلح با معاويه بود
🔹 در طول اين دوره حضرت زينب سلام الله علیها از هيچ اقدامي جهت حمايت از امام زمان خويش فروگذار نکردند؛
به گونه اي كه مقام پرستاري از امام حسن مجتبي علیه السلام در آخرين روزهاي عمر ايشان بر عهده حضرت زينب سلام الله علیها بود
🔹 تا اينكه امام حسين علیه السلام به امامت رسيدند...
✍ر.ک: علینقی فیض الاسلام، خاتون دو سرا، ص168.
و عباسقلیخان سپهر و جمشید کیان فر، ناسخ التواریخ زندگانی زینب کبری سلام الله علیها، تهران، ص202.
#محرم
#دختران_زینبی
↝@nargsiip
مولای داغدارم
تا تو نیایی سرهای قدسیان
همه بر زانوی غم است...
اللهم عجل لوليک الفرج
بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
#دختران_زینبی
↝@nargsiip
در سلام بر تو دست را بر سینه می گذاریم
تا قلب ❤️از جایش کنده نشود.
سلام بر آقای مهربانم حسین 😭
#سلام_بر_حسین
#امام_حسین
#دختران_زینبی
↝@nargsiip
🏴 ای داغدار آینهی کربلا سلام
معنای صبروداغ و سجود و دعا سلام
سجاد ای صحیفهی تو مصحفِ شهود
سجادهی گشوده به سمتِ خدا سلام
شهادت امام سجاد(ع) تسلیت باد
#محرم
#دختران_زینبی
↝@nargsiip
📖دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود
اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
🌷دعای غریق🌷
دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان
یا اَللَّهُ یا رَحْمن یا رَحِیم
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
🌷 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌹
تا نیای گره از کار بشروانشود
#دختران_زینبی
↝@nargsiip
🚩🍃🚩🍃🚩🍃🚩🏴🏴
🏴▪️ حماسهای که امام زینالعابدین (عليهالسلام) در مجلس یزید آفرید!
🔹 در روز جمعهاى در شام نماز جمعه است. ناچار خود یزید باید شرکت کند. اول آن خطیبى که به اصطلاح دستورى بود، رفت و هرچه قبلا به او گفته بودند گفت؛ تجلیل فراوان از یزید و معاویه کرد، هر صفت خوبى در دنیا بود براى اینها ذکر کرد و بعد شروع کرد به سبّ کردن و دشنام دادن على (عليهالسلام) و امام حسین (عليهالسلام) به عنوان اینکه اینها -العیاذ بالله- از دین خدا خارج شدند، چنین کردند، چنان کردند.
🔸 زینالعابدین (عليهالسلام) از پاى منبر نهیب زد: «أیهَا الْخَطیبُ! اشْتَرَیتَ مَرْضاةَ المَخْلوقِ بِسَخَطِ الْخالِق» تو براى رضاى یک مخلوق، سخط پروردگار را براى خودت خریدى. بعد خطاب کرد به یزید که آیا اجازه مىدهى من بروم بالاى این چوبها دو کلمه حرف بزنم؟ یزید اجازه نداد.
🔹 آنهایى که اطراف بودند، از باب اینکه على بن حسین (عليهالسلام)، حجازى است، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شیرین و لطیف است، براى اینکه به اصطلاح سخنرانىاش را ببینند، گفتند: اجازه بدهید، مانعى ندارد. ولى یزید امتناع کرد. پسرش آمد و به او گفت: پدرجان! اجازه بدهید، ما مىخواهیم ببینیم این جوان حجازى چگونه سخنرانى مىکند. گفت: من از اینها مىترسم. اینقدر فشار آوردند تا مجبور شد؛ یعنى دید دیگر بیش از این، اظهار عجز و ترس است؛ اجازه داد.
🔸 ببینید این زینالعابدین (عليهالسلام) که در آن وقت از یک طرف بیمار بود (منتها بعدها دیگر بیمارى نداشت، با ائمّه دیگر فرق نمىکرد) و از طرف دیگر اسیر، و به قول معروفِ اهل منبر چهل منزل با آن غُل و زنجیر تا شام آمده بود، وقتى بالاى منبر رفت چه کرد! چه ولولهاى ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد. گفت الآن مردم مىریزند و مرا مىکشند.
🔹 دست به حیلهاى زد. ظهر بود، یکدفعه به مؤذّن گفت: اذان! وقت نماز دیر مىشود. صداى مؤذّن بلند شد. زینالعابدین (عليهالسلام) خاموش شد. مؤذّن گفت: «الله اکبَرُ، الله اکبَرُ»، امام حکایت کرد: «الله اکبَرُ، الله اکبَرُ». مؤذّن گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا الله، اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا الله»، باز امام حکایت کرد، تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). تا به اینجا رسید، زینالعابدین (عليهالسلام) فریاد زد: مؤذّن! سکوت کن. رو کرد به یزید و فرمود: یزید! این که اینجا اسمش برده مىشود و گواهى به رسالت او مىدهید کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آوردهاید کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید که بود؟ و این کیست که شما به رسالت او شهادت مىدهید؟ تا آن وقت اصلا مردم درست آگاه نبودند که چه کردهاند.
🔸 آنوقت شما مىشنوید که یزید بعدها اهل بیت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را از آن خرابه بیرون آورد و بعد دستور داد که آنها را با احترام ببرند. نعمان بن بشیر را که آدم نرمتر و ملایمترى بود، ملازم قرار داد و گفت: حداکثر مهربانى را با اینها از شام تا مدینه بکن.
🔹 این براى چه بود؟ آیا یزید نجیب شده بود؟ روحیه یزید فرق کرد؟ ابداً. دنیا و محیط یزید عوض شد. شما مىشنوید که یزید، بعد دیگر پسر زیاد را لعنت مىکرد و مىگفت: تمام، گناه او بود. اصلا منکر شد و گفت من چنین دستورى ندادم، ابن زیاد از پیش خود چنین کارى کرد. چرا؟ چون زینالعابدین (عليهالسلام) و زینب (سلاماللهعلیه) اوضاع و احوال را برگرداندند.
📚 حماسه حسینی [شهید مطهری] ؛ ج ۱ ص ۲۹۳ (با تلخیص
#محرم
#دختران_زینبی
↝@nargsiip