eitaa logo
دختران زینبے
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
34 فایل
- بسم‌اللّٰھ🌿! بہه تجمع زینبیون خــوش‌اومـدے‌ خواهرم🌱✨🙂 متولد شده در:1401/10/27 https://harfeto.timefriend.net/17336720744540 لینک ناشناسمون مطلبی چیزی بگوشیم! لینک کانالمون: @nargsiip شـرایـط ↯ https://eitaa.com/zxbnsh ڪپے مطلب با ذکر صلوات ازاده
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋حـجـــاب؛ تــاج بـــنــــدگــی 🦋 : ✅ یک قدم نزدیکتر شدن به خدا
. من یک دخترم.... از نوع چادریش
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 حاج محمود کریمی بازم غوغا کرد☺ زن زندگی آزادی رو پر معنا واسمون خونده حتما نگاه کنید و لذت ببرید 👌 این مرد، بلده چطوری با شور، به وقتش بخونه، به وقتش بخونه.. و روح انسان رو با شعر پرمغز و صدای دلنشینش به سمت اهلبیت پرواز بده.. ماشاالله به حنجره ات. دشمنات کور باد. حاج محمود عزیز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ شهید سلیمانی:‌ دختر عزیزم! من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند. آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند ‌ ‌╭┈───────『🖤🤍🖤』 ╰┈➤ ⌈↝‌@nargsiip 🍭⃟💌
💢 زیارت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله در روز شنبه ‌ ‌╭┈───────『🖤🤍🖤』 ╰┈➤ ⌈↝‌@nargsiip 🍭⃟💌
🌱همه‌ی حرف‌های من؛ با تو! آبرو، اعتبار دنیا تو ... 🌱نور، خورشید، بندگی، توحید؛ همه تفسیر می‌شود با تو! ‌ ‌╭┈───────『🖤🤍🖤』 ╰┈➤ ⌈↝‌@nargsiip 🍭⃟💌
♨️زبانی که به ذکر شهادتین گشوده شد... 🔸مرحوم آیت الله شهید دستغیب نقل کرده اند که جوانی را در موسم حج دیدند که بسیار صلوات می‌فرستاد. در سعی و طواف و رفت و آمدها، همه جا مشغول این ذکر بود. دائم این ذکر بر لبان او جاری بود و یک امر غیر عادی می‌نمود. پرسیدند: دلیل این که این ذکر همیشه بر زبان شما جاری است چیست؟ گفت: با پدرم در مسیر حج بودیم. در این سفر پدرم بیمار شد. معالجه‌ها سودی نبخشید و بیماری پدرم شدت گرفت و رو به قبله شد. من بر بالین پدرم بودم و او در حال احتضار و جان کندن. به او گفتم: بگو: «لا اله الا الله» شهادتین بگو. دیدم رنگ او سیاه شد و زبانش بند آمد. از این که پدرم زبانش بند آمد و نتوانست شهادتین را بگوید، بسیار متأثر و ناراحت بودم. در اوج ناراحتی و یأس دیدم که یک نقطۀ سفیدی در چهرۀ او پیدا شد و رنگش برگشت و نورانی شد و شروع کرد به گفتن شهادتین، و با چهره ای باز از دنیا رفت. من هم خیلی خوشحال شدم و خدا را شکر کردم که با عاقبت به خیری از دنیا رفت. 🔸همسفرها کمک کردند، او را غسل دادیم و کفن کردیم و به خاک سپردیم. ولی برای من جای سؤال بود که این دگرگونی‌ها در وقت جان دادن پدرم چه بود؟! چند روزی گذشت تا این که پدرم را در خواب دیدم که در یکی از باغ‌های بهشتی بود. از او پرسیدم: این تغییر حال در موقع جان دادن چه بود؟ گفت: چون گناهانی داشتم، اعمال بدم باعث شد که در وقت جان دادن چهره‌ام سیاه شود. فرشته‌های عذاب آمدند و مرا بردند و من وحشت کردم. و آن حالت به من دست داد و زبانم بند آمد. داشتم ناامید می‌شدم، ولی یکمرتبه دیدم که فرشته های عذاب به کنار رفتند و پیامبر عظیم الشأن تشریف آوردند. آمدند نزدیک و فرمودند: ای کسی که در دنیا بر محمد و آل محمد زیاد صلوات فرستاده ای، پاداش صلوات‌ها را بگیر. این بود که فرشته‌های عذاب رفتند و من نجات پیدا کردم و رنگ چهره‌ام روشن شد و زبانم به ذکر شهادتین باز شد. 📚آوای محبت ص۷۰_۷۲‌ ‌╭┈───────『🖤🤍🖤』 ╰┈➤ ⌈↝‌@nargsiip 🍭⃟💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا