نرگِث
من که با غول سیاه "خستگی در برابر همچی" گلاویزم. چون غول چراغ جادو خودشو نرسوند. تو چی؟
نمیدونم همهگیریه یا نه، امّا غول سیاه "خستگی" اینجوریه که یک تایم کوتاهی رو انرژی بامبینگت میکنه و بعد یهو انرژیتو میگیره.
نتیجه؟ برداشتن سنگهای بزرگ به نشانه نزدن و لباسهای اتو نشده و کارهای انجام نداده و از جریانا.
پرژن بودن چه شکلیه؟ به نظرم که عالیه.
تجمع قومیتهای رنگیرنگی
همش جشن و خوشحالی
فرهنگ خاص برای خوردن چایی
رسپیهای خارقالعاده و متوقفکننده و "بینظیر"(تاکیدم رو نظیر نداشتنه) برای غذا.
زنهای ایرونیِ تک و بانمک
آواز خوب و عالی
داشتن مناطق چهارفصله
تمدن
تمدن
تمدن
دم ایرانیجماعت در گذشته گرم؛ بابت پایهگذاری این دسته جشنها.
از همین تریبون بوس به قبرتون.
آخ ما شب یلدای کیایم؟
به عنوان دیوونههای دوست داشتنی که لبامون رنگ اناره ناراحتم که درگیر این مجهولاتیم
من نرگس هستم. و به نظرم شاخههای نرگس دیگه جالب نیستن.
شاید دیگه نرگسی که نرگسی میخوره و گل نرگس تو دست راستشه نباشم. شاید فقط نرگسی که نرگسی میخوره باشم
شاید!
نرگِث
من نرگس هستم. و به نظرم شاخههای نرگس دیگه جالب نیستن. شاید دیگه نرگسی که نرگسی میخوره و گل نرگس تو
حتی شاید دیگه اینجا هم محل پرورش پیازچههای نرگس نباشه