هدایت شده از جهان .
کاش بودی الان پیشم و باهم توی حیاط مینشستیمُ سبد سبد نارنگی پوست میکندیم. تو از عرقِ جَبینی که از آبِ نارنگی میریخت حرف میزدی و من غر میزدم که حرومشون نکن .وقتی دستام از سرما سوزن سوزن میشد بودی و انقدر دیوونه بازی در میاوردی که از نوک انگشتام احساس گرما کنم . ولی نیستی ، نیستیُ از سرما به خودم میپیچم و یادم میاد سر اون سبدای نارنگی چقدر حرص خوردمُ تو بودی و از یادم میبردی سردیه هوا رو .
راستی ، اونجا با کی شبای آخر آبان نارنگی پوست میکنی؟
نرگِث
کاش بودی الان پیشم و باهم توی حیاط مینشستیمُ سبد سبد نارنگی پوست میکندیم. تو از عرقِ جَبینی که از آ
نارنگیها هوس نظارهٔ آدمیزاد را دارند، *
آشفتگی عشق را بنوش، غم فراق را تجسم کن، خاطرات را دور بینداز، سیگارت را بر قاب دل بچسبان.
گویا آشفتگی افعال را جا جا میکند.
- نرگس | آبان 02
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
غم یه موهبته.
وقتی باهاش روبهرو شدی، ازش فرار نکن.
نرگِث
غم یه موهبته. وقتی باهاش روبهرو شدی، ازش فرار نکن.
در ستایش عظمت غم؛
غم آدمیزاد و تراش میده
کتابها صحبت عشق دارن، تو هر ژانری، با هر نویسندهای و تو هر موقعیتی.
وقتی با عشق زبون باز کردن و داستانشون و شرح دادن یعنی با کلاه فدورا و عینک گرد و عصاشون با عشق دارن صحبت میکنن.
باهاشون مهربون باش؛
نرگِث
[ این پروسهٔ " تغییر " خیلی عجیب بود. برههٔ چند هفتگی رو یا خواب بودم یا خوابآلود، یا غمزده بودم ی
تو این بحبوحه و گیرودار قرار نبود نرگس اینجا زیاد باشه چون ممکن بود لب باز کنه و اینجا غمزده باشه و غم[کده].
هنوز این مدت تموم نشده، هنوز تموم نشده دختر.
ما میزنیم به حساب پائیزی بودن اوقات و تأثیر مستقیم با احوالات اشرف مخلوقات * خنده
رفو کنید جامه را و وصلهٔ معرفت بر آن زنید و تار و پودش را عطراگین کنید
- 11 جمادیالاول 45