نرگِث
آدمیزادِ بیاُمید عملاً هیچه. هیچ هیج. راستی، برای چی زندهای؟
راستش رو بخوای اگه بخوام برای تعریف یه موضوعی ذوق کنم. شاید بحث امید باشه.
انقدر تو طیفای مختلف، بحثای متفاوت و کلی چیزای دیگه امید گنجوندم که برای همونها ذوق زندگی کردن رو داشته باشم نمیتونم عدد تعیین کنم.
امید دارم. و امیدوارم به شدت زیاادی
نرگِث
https://t.me/nargth
دم و بازدم تو موقعیتی که غم بیشترین سیطره ممکن رو داره، ممکنه.
پس امیدوار باش عزیزم.
خدا هرکسی و که زیادی بخواد. میزنه تو سرش. انقدر که طرف تا گِلو بره تو گل. یهو نونوارش میکنه.
اگه رد انگشتای غم دور گِلوته، لبخند بزن.
و ما آدمیزادها همینیم عزیز نرگس.
پای گریز داریم از عنوان " گذشته ".
تعمداً غرق میکنیم خودمون رو تا خِرخره تو گذشته. آدمیزاد همینه
مغرض و متناقض
نرگِث
اُمید که شاخ و دم نداره. امید میتونه ظرفای تمیز باشه رو آبچکان، امید میتونه چایی باشه رو اجاق و ا
امّا درباره نور؛ نور لزوماً بار الکتریکی متحرکی که برای ما تعریف شده نبوده. نور همون آدمیه که خدا روونه زندگیت میکنه تا نونوارت کنه.
امیدوار باش و منتظر نور