نرگِث
https://t.me/nargth
دم و بازدم تو موقعیتی که غم بیشترین سیطره ممکن رو داره، ممکنه.
پس امیدوار باش عزیزم.
خدا هرکسی و که زیادی بخواد. میزنه تو سرش. انقدر که طرف تا گِلو بره تو گل. یهو نونوارش میکنه.
اگه رد انگشتای غم دور گِلوته، لبخند بزن.
و ما آدمیزادها همینیم عزیز نرگس.
پای گریز داریم از عنوان " گذشته ".
تعمداً غرق میکنیم خودمون رو تا خِرخره تو گذشته. آدمیزاد همینه
مغرض و متناقض
نرگِث
اُمید که شاخ و دم نداره. امید میتونه ظرفای تمیز باشه رو آبچکان، امید میتونه چایی باشه رو اجاق و ا
امّا درباره نور؛ نور لزوماً بار الکتریکی متحرکی که برای ما تعریف شده نبوده. نور همون آدمیه که خدا روونه زندگیت میکنه تا نونوارت کنه.
امیدوار باش و منتظر نور
نرگِث
امّا درباره نور؛ نور لزوماً بار الکتریکی متحرکی که برای ما تعریف شده نبوده. نور همون آدمیه که خدا رو
دوماً يخلق نوراً جديداً بعد کلَّ ظَلام
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
بنظرم جامعه بشری اونقدری که به مکتوب کردن کلمات، نامه نوشتن، پیام فرستادن، تماس گرفتن و غیره بها داده؛ به "لمس شدن" بها نداده. چی میتونه جایگزین در آغوش کشیده شدن باشه؟ جایگزین بوسیده شدن؟ چِفت و لمس و سرپناه دستها؟
آدمیزاد جون دوباره میگیره و رمق به زانوهاش میاد وقتی میگی " چیکار کنم حالت خوب شه "، " لطفاً بخند " و کلی چیزای دیگه که حتی اگه ماهیت لفظ بودن داشته باشن.
به هم دیگه جون و رمق ببخشید. دریغ نکنید