نرگِث
نمیدونم تا حالا دیت گریه رفتید یا نه. امّا دوتا آدمیزادِ بالغِ اتوکشیدهی مامانی رو به رو هم نِشست
اینجوریه که عه، میشه پیشت خجالت نکشم و بینیم و با گوشه روسری پاک کنم؟ :))))))
انگار که طرف مقابلت هم تو رو دربایستی باشه میگه باشه منم با آستینم پاک میکنم.
نرگِث
اینجوریه که عه، میشه پیشت خجالت نکشم و بینیم و با گوشه روسری پاک کنم؟ :)))))) انگار که طرف مقابلت
فکر کنم برای این تصویر باید "صمیمیتهای کثیف" رو نسبت بدم.
صمیمیتهای کثیف و چرکی و داغان
نرگِث
تا ابد درود بر دخترای قویِ باهوشِ همهچیزدونِ با عزت نفسِ نازِ مامانی.
من همیشه تو تیم دخترا بودم.
در و واسه دخترخانومیا باز میکردم.
براشون مورد علاقههاشون رو میخریدم.
هنوز هم هستم.
هنوز هم تو تیم دخترخانومیام
دختر بودن برای من از یک پروسه به بعد خارج شد از جوّ "صورتی و درگیرِ قر و فر بودن و همیشه آروم و مهربون باقی موندن".
بعد از یک بازه تبدیل شدم به نرگسِ "مشوشِ خودم از پس خودم بر میامِ خستهی یخزده."
نرگِث
*/ قویترین آدم زندگیِ نرگس همیشه نرگس بوده و باقی میمونه. نرگسِ قویِ خستهی یخزده امّا امیدوار.
ء
برای این قاب باید بنویسم "داوودیهای نجاتدهنده"
غول زندگی برای من تمیز کردن اتاقم بعد پشت سر گذاشتن چالشای بزرگه.
هم باید فشارای وارد شدهَ رو هندل کنی. هم تمیزکاری.
خداجون یعنی چی که نمیتونی امداد غیبی برسونی بعضی وقتا؟
اینروزا، شبیهترین به آدمی هستم که دستش رو به "انتهای" مسیر زده و برگشته. تا خرتناقش پر تجربهست.
خستهست، جدّیه، قاطعه امّا بازهم سعی در "آدمیزاد امیدوارِ صبورِ شکرگزار" موندن داره.
قبلاًترها زیر بارون میرقصیدم.
چرخیدن دستای دخترونه تو هوا و پلی بودن آهنگ. امّا الان نه.
الان زیر بارونِ نازِ مستجابالدعوهیِ نرم و اردی بِهشتی فقط آرامش و صبر رو طالبم.
بلاخره بحران بزرگسالیه دیگه، پائین اومدن استانداردات و قطع امید از آدما و محکم کردن رشتهی امیدِ متّصل شده بین خودم و خداجون.
/ پلانِ دوّم، اردیبهشت
نرگِث
اینروزا، شبیهترین به آدمی هستم که دستش رو به "انتهای" مسیر زده و برگشته. تا خرتناقش پر تجربهست. خ
هنوز هم تأکید دارم رو اینکه "کافیت رو سر بکش" ما که خندان میرویم.
نرگِث
هنوز هم تأکید دارم رو اینکه "کافیت رو سر بکش" ما که خندان میرویم.
اُردی بِعشق و قسمت دوم "عشق"