نرگِث
[ هو القهار ] سوگند به وعده خداوند که وعده خدا حق است. به نقل از امام موسی صدر " اگر اسرائیل با ابل
"باید اسرائیل از جهان زدوده شود"
تو بحبوحهی وضعیت قرمزی که داشتیم غرفهها رو تخلیه میکردیم وایسادم و لیپ گلاسم رو تمدید کردم و مرطوب کنندهی دستم و زدم که اگر مردم خوشگل بمیرم. ناز
قبلاًترها خیلی به اپلای تحصیلی و مهاجرت و اینجور چیزا فکر میکردم. امّا الان نه.
ممنونم من مامان ایران خودم رو به هیچ جا ترجیح نمیدم. شببخیر
نجاتدهنده حمومه. برای من که حموم و لباسای راحت و آزاد و روند انجام روتین پوستی و خنک شدن جز به جز بدن نجاتدهندهست نه اونی که تو آینهست.
ء
عُمال بیریشهی فتنه
دنبالهروان اجنبی، شما نه از خاکید، نه از خون
سربازان بینام و نشان خیانت. دلسپردگان سکه و سرسپردگان بیگانه. تاریخ، نام شما را با ننگ خواهد نوشت؛ نه در دل مردماید، نه در قاب وطن. قلمفروشان بیحیا، نانخوران نفاق
عشاق دلار، کاتبان خیانت. زبانداران بیوطن، آینهی وقاحت
وطن را فروختید به هیچ، شرافت را به کمتر از آن
/ نرگس 🩸
این جنگ بیشتر از آنکه اجساد را کشته باشد، عشّاق زنده را قبلتر کشته.
پس، تو را قدر تمام روزهایی که با هم نگذراندیم میبوسم.
- نرگس
از گریه کردن خیلی فرار میکنم.,
انگار که اشکها حکم خونم رو دارن و نباید ریخته شدن.
به گمانم من برای نگهداری هیچ و پوچ تقلا میکنم. البتّه اگر هیچ و پوچی هم باشه غم من هست.
من آدم غمگین و تسلیمی هستم. تسلیم تقدیر
شب به خیر
به عنوان یک روایتگر، برای روایت ماجرایی که در من مخیلهی من جاری هست باید بگم که عاجزم.
نمیتونم سکانسهایی رو که تو ذهنم دائمالپخش هست رو وارد بازی قلم و کاغذ کنم.
یک مادر رنگپریده که دستای خودش رو گهوارهای کرده داره برای پسر مرزبانش که تو سوز سرما توی کوهستانا به وقت پُستش یخ زده لالایی میخونه.
نمیتونم خیلی خوب این قاب رو بنویسم.
جز جملهی "وطنِ زخمیِ غمگین" که هم از خودی میخوره هم از نخودی نمیتونم چیزی بنویسم.
دوستت دارم وطن زخمی غمگین من.
من مردنی که تو خاک تو نباشه رو دوست ندارم.