برای دفاع کردن از حق طبیعی و انسانی خودمون که با بقیه رودربایستی نداریم.
بوس و شببخیر
آنگاه که اندوه بر من چیره میشود، اندامم بیاختیار به سوی نظافت میرود؛ گویی نظافت، فاصلهایست میان من و غم.
امروز، خانهمان بیش از همیشه برق میزند.
- نرگس
تیر چهارصد و چهار
رشته جملاتی هستند که برایم آشنا و ملموساند، قطعاتی پراکنده از پاراگرافهایی که خودم پشت سر هم چیدم.
اکنون تنها از دور به آنها مینگرم؛ گویی آن جملاتی که در پسشان چشمهای متورم و اشکهای پنهان نهفته بود، دیگر به من تعلق ندارند.
این جملات، به همان میزان شخصیاند که روح هر انسان خاص است.
دوست دارم بر پیشانی آدمها حک کنم: رایحهی دلخواه، دوست دلخواه، تفریح دلخواه و سبک ارتباطیاش را ژانر زندگی خود قرار ندهید و این ویژگیها را در زندگی خود مکرراً کپیپیست نکنید
شب بخیر
ساعت یازده و هجده شامگاه - نرگس
شجریان میخونه:
"با من امشب، زیر باران گریه کن"، من که گریه نکردم، فقط یهذره خاک رفته تو چشمم. گریه، مالِ آسمونه و امشب.
من فقط نشستم.
ساکت.
شماام وقتی سختیهای دختر بودن رو برای غیر دخترا شرح میدید سوژهی خندهشون رو فراهم میکنید؟
خب سخته دیگه
نمیشه که تو ساعات مشخص روتین پوستی رو رعایت کنی و وقتی داری گریه میکنی یه دستمال کاغذی زیر پلک پائینت بذاری تا دور چشمت رو نخوای تمدید کنی.
وا خنده نداره که.
بیمزّهها
ادبیات عزاداری ترکها، فراتر از کلمات است. در روضه که صدای زنانهای از عمق جان میخیزد و میگوید: "حسین یارالاریوه قوربان، اسیر بالالاریوه قوربان" ترجمه بیمعنا میشود. این واژهها بر دوش تاریخاند، "یارا" در این اقلیم تنها زخم نیست، تمام قامت حسین است. "قوربان" فقط فدایی نیست، سجدهی جان است بر مصیبتِ عشق. این کلام، محصول درد است.
روضههای ترکها تحت اللفظی معنا نمیشود، تفسیر میخواهد، باید سینه سوخته باشی تا بفهمی.
در جای دیگر وقتی روضه میگوید "یارالی جان یارالی من سنه قوربان یارالی". باید دلت سوخته و لرزیده و شکسته و پودر شده باشد تا بفهمی منظور چیست. باید بفهمی چه میزان درد را در دهان دارد.
او از زخمی سخن میگوید که با تیغ بریده نشده، با داغ بریده، با عطش، با وداع، با سرهای جداشده در غبار. این جملات، تابلوی نقاشی نیستند. تصویرهای گریزاناند که فقط با اشک واضح میشوند.
روضهخوانی در فرهنگ ما، تنها ذکر مصیبت نیست. آیینیست که زبان را به گریه میآورد، عقل را کنار میزند، و دل را در آستانهی درک عشق رها میکند
نرگس قدسی - ۱۴۰۴