دخترایِ نرگس، میسپرم همهَتونُ به اوسکریم.
مثل مامانا نیت کنمُ بگم حواست به سوالا باشه، روی سوالا رو دقت کن، زود نده ورقهَتُ*
نرگِث
خدایِ من، فیزیك دودِ هوا شد رفت*
فکر میکردم به خاطر قوانینِ نجومیش باید یه نمه دلمُ صاف کنم با این بچه
* الان نمیشه، نمیشه راه نداره.
[ هوالمالک ]
قعر ماجرا را زمانی به لمس کشاندم که این دو دیدهٔ درمانده روشن به رخسارهٔ تو شد.
پلههارا بستم، چراغ را بالا رفتم، رویِ رختِ خواب کشیدم، پتو را نشستم.
درماندگی زهره بر سینه ترکاند، تیله بر چشم لرزاند.
کاتب را چه به راه به بیراهه پیچاندن؟
بر امواتت رحمت، نلرزان این بیدِ مجنون را که خداوند، نوازشگرِ قلوبِ عاشق است.
- نرگسخاتون | بلد نیستم دیگه نوشتنُ
من یادم رفت قلقِ قلمُ، یادم رفت این سبكِ نوشتنُ
* سبكِ جدیدی از نرگس رونمایی میشه، به زودی.