[ هوالمالک ]
قعر ماجرا را زمانی به لمس کشاندم که این دو دیدهٔ درمانده روشن به رخسارهٔ تو شد.
پلههارا بستم، چراغ را بالا رفتم، رویِ رختِ خواب کشیدم، پتو را نشستم.
درماندگی زهره بر سینه ترکاند، تیله بر چشم لرزاند.
کاتب را چه به راه به بیراهه پیچاندن؟
بر امواتت رحمت، نلرزان این بیدِ مجنون را که خداوند، نوازشگرِ قلوبِ عاشق است.
- نرگسخاتون | بلد نیستم دیگه نوشتنُ
من یادم رفت قلقِ قلمُ، یادم رفت این سبكِ نوشتنُ
* سبكِ جدیدی از نرگس رونمایی میشه، به زودی.
خب نه، سبكِ انتخابیِ موسیقی خیلی تأثیر تو گسترشِ روح داره
* تضمینی سنتورُ داخلِ گوش کنید
نرگِث
خب نه، سبكِ انتخابیِ موسیقی خیلی تأثیر تو گسترشِ روح داره * تضمینی سنتورُ داخلِ گوش کنید
پالهنگ گم میکنه این نرگس از میزان طراوتِ ساز*