صفا باشه آقا جلیل، اومدیم یه سر به خانم بچههاتون بزنیم نبودین.
- کاشونهٔ شهید جلیلِ عظیمی | ارومیه
چار دفه آفتاب بالا پائین شه میاد میکوبه تو کلهمون که فلان شدُ بهمان شد.
* خونهٔ خاله ماهیِ ننهنقلی.
همچین هوا نچسبُ لمیتچسبكه که آقا ما با هفت جدُ آبادمون اشتباه کنیم قدم رو سنگِ فرشِ خیابون بزاریم
* تسلیمِ تسلیم، طومارنویسی میکنه سرِ آخر این نرگس از گرما
نرگِث
دخترایِ نرگس، سلام. و اما جریانِ همیشهَمون، بناتالحوراء کارِ سنگینی نسبت به دفعاتِ قبلُ تقبل کرده
و اما دربارهٔ این.
سرُ دستی بجنبونید
* باشیم در خدمتِ قلبِ رحمانِ شما یه استکان چای، همین گرمایِ گرما رو؟