بلاخره حره باید جلُ پلاسشُ و خنزل پنزلشُ جمع کنه
بلد نیستم این دل کندنُ، بلد نیستم آقا
رج به رجِ قالیایِ ویلاهایِ اینجا نورُ که پناهِ خودشون دادنُ میدونن خبری از اینترنتِ پرسرعتُ آنتنِ درستُ حسابی نیستُ اینجا ماشینزمانوار عمل میکنه وُ شبا میتونی با فانوس بگذرونی چار لقمه غذا رو، برایِ سرگرمی هفتتا سنگ از باغچه بکَنی بیرونُ کلكِ حوصلهٔ سر رفتهَ رو دربیاری
* همینه؛ نه؟
[ ییلاقِ گیلان | تصویر از سوگند ]
نرگِث
رج به رجِ قالیایِ ویلاهایِ اینجا نورُ که پناهِ خودشون دادنُ میدونن خبری از اینترنتِ پرسرعتُ آنتنِ
یه روز پرُ پنجهَتونُ میگیرم میایم اینجا وُ نه قطعاً ولی سعی میکنم
* لبخندِ ملیییح
محتاط عمل میکنم رویِ این کلمات که پسُ پیش نگفته باشمُ این فضایِ سبز گونُ رخسارهٔ اناریُ حفظ کرده باشم.
نرگِث
رج به رجِ قالیایِ ویلاهایِ اینجا نورُ که پناهِ خودشون دادنُ میدونن خبری از اینترنتِ پرسرعتُ آنتنِ
و امّا اگه مکالمهٔ تماسیِ منُ سوگندُ بدم بیرون که از ییلاق تماس داشت همگی وسیعِ وسیعیدُ گسسته.
* انقدر آنتن کمه که نتونستیم سهچهار کلمه باهم صحبت کنیم.
هدایت شده از بیرون پراکنی درونییاتم!
- به قول آقا امیرالمومنین:
دنیا دو روزه. یک روز موافق تو هستند مردم و یک روز مخالف تو. و طبق توصیهی آقا نه از اون عده که مخالفت هستند اندوهگین باش و نه از اون که عده موافقت هستند خوشحال و مغرور :)