[ طلبیده شویم، منزلتان تا به ابد روشن ]
دمیست که دلشورهٔ ماندن را داریم، گویند صبر بر هر دردی شفاست.
ریختیم اشک که آب روشنائیست تا شاید دیدههامان سو بگیرد برایِ عرض ادب به محضر گنبد.
بر گوشهایمان نجوایِ زیارت روانه کردید و نخواستهاید پا از پاشنه به داخل بیاید، به راستی که اگر "عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع بِشَطِّ الْفُرَاتِ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ " است بگذارید در آغوش کشند این استکانها اقیانوس را.
بگذارید اشک بر جامهٔ اقیانوس ریزند تا حداقل عقده نشود که آغوشمان ملموس نبود پروردگار را و ال شد و بل.
- نرگسخاتون | کیفیتِ کمتر
هی میخوام بارُ بندیلُ خنزلپنزل جمع کنمُ تخته کنم درِ این کاشونهَ رو
بلد نیستم دل کندنُ *
نسیمُ آبِ جاریُ یه استکان چای میپوشونه هرچی استرسه
* پس کلید بزن این دلخوشیِ کم هزینهَ رو
نرگِث
به رخ کشیده شد تیغِ بوسیدنیِ آفتاب خانم جان؟ * چشمك، همون چشمکا.
ارومیهٔ دوستداشتنی *