[ ایام ]
با رقص میچسبانند برچسبِ شادی و پایکوبی را از سر تا پا که مبادا دریاچهٔ شور که از اشکِ دیده سطح را به آغوش کشید زاویهٔ دیدِ فلانیها شود.
این ایام در گذر است و هرچه میگذرد به تنگنایِ نفس میرسیم.
در پستویِ تجربهها باز آدمها را یکردیف نچیدیم که " همه مانندِ هم میمانند "
نیکمنشان بسیارند و بیشمار، اگر نام یکی از آن هزار نفر را به قصد معرفی زبان باز کنم، بیشک تو را آوازهٔ این شهر از بینقصی خواهم کرد.
به زودی ...
- نرگسخاتون | آشفتگیِ احوالُ همین حرفا
نرگِث
[ ایام ] با رقص میچسبانند برچسبِ شادی و پایکوبی را از سر تا پا که مبادا دریاچهٔ شور که از اشکِ دید
بلاخره شد.
* قرار بود ترتمیزتر باشه
این کتاب، چند ورقُ یهکم جوهر نیست.
این کتاب کلكِ هرچی سوالهَ رو کنده
* بگیرید دستتونُ خو بگیرید باهاش.
خیری که ساطع میشه از کتابِ آدابِ پیامبر اصلاً تو لیوانِ وصف جا نشدنیه.
امروز یه تلخیص میزنم ازش
* [ به نامِ خدا؛ هشتگ نرگسدغدغهمند ]
[ یکِ بامداد ]
روحمون گزگز میکنه بیبیخانم، والله که طاقتمونم طاق شد.
چیزی تو دست و بالتون ندارید بیاد همهچی رو بشوره ببره؟
چه میدونم، چایینباتی، چای زعفرونی چیزی باشه که بیاد آروم کنه؟
* حقیقیت اینچیزی نیست که قراره بخونید | نرگسی