نرگِث
این موکبایِ خیابونی سادگی بیشیله پیله بودنُ یه لیوان چای با عِطر گل محمدیُ چاشنیِ غم *
این کلمه به کلمه جدا کردنه برایِ هجی کردن کفایت نکرد
* همهچیز اینجا خیلی خوبه آقا
[ ساعت بیستُ دو ]
لطف شما به ما رسیده، هفت خانهٔتان آباد.
سوز سرمای شب را کسی خریدار ندارد جز همنشینی با بزرگان این چاشنیِ سوزدار شیرین بر کام بنشیند.
- خیلی خیلی خیلی لبخند *
این قالیگلی سبزانورُ گرفته کنجِ بغلشُ از وقتی آفتاب خانمجان وسطِ آسمونه یه بند بغلِ همن
* همین همین