[ دیر است برایِ بودن و فغان عشق تو بیفرجام، اینقدر تکاپو، جهد؛ امید و این است پایان؟ من خواب دیدهام مردهام ]
- لیلیث
نرگِث
[ دیر است برایِ بودن و فغان عشق تو بیفرجام، اینقدر تکاپو، جهد؛ امید و این است پایان؟ من خواب دیده
این قسمت، فکر کنم خیلی دوستداشتنیه *
نرگِث
[ شنا، ممنوع ] - عذرخواهم در افکار شنا کردم، عذرخواهم سرکار. تابلویی را که نصب کردید بر جویآبی باری
ادامهٔ شرحشُ چیده بودمُ یادداشت نکردم؛ حتیٰ یكکلمه، ببین حتیٰ یه کلمه یادم نمونده ازش.
آغوش عجب معجزهایست.
تا دست بر گردن گذاشت چکاوکها قصدِ آواز کردند و بر آسمان بانگِ عشق سر دادند.
زمان میگذرد، جوانهها به شوقِ لحظه، دست به نگاشتن میبرند و مینویسند تا مشوق دانههایِ زیر خاک باشند؛ تا بدانند تعجیل برایِ سبز شدن کنند و آب اگر بر دست دارند زمین بگذارند تا آنها از دیدنِ این صحنه عقب نمانند.
چه آرزوها که آدم بر نسلش نچیده بود و یکباره با هبوط تمام رشتههایش پنبه شد.
امّا هنوز از انعکاس آنروزِ عاشقانه در زمین باقی مانده.
جریان دارد، آغوش هنوز هم در جریان است.
- نرگسخاتون | خیلی خیلی دوست داشتم این پاراگرافُ
چند ثانیه بعد سند کردنش، اسکرین گرفتمُ الارم گذاشتم.
این رسمُ یادتونه؟ تاریخ تولداتونُ حفظ میکردم.
عزیزِ من، در حال حاضر هدف تویی قرار نیست اینجا از چیزِ دیگهای جز تو صحبت بشه.
خیلی خیلی خیلی خوشحالم هنوز انقدر تنت سالم هست که انگشتایِ دوستداشتنیُ ظریفتُ رو کیبورد رقصوندیُ همین جملهَ رو نوشتی.
فکر کنم همین برایِ یادآوریِ شکرگذاری باید خیلی کافی عمل کنه.
خانوووم، خیلی خیلی ارادت داره نرگس
* بوسیدنِ پیشونیت
نرگِث
فکر کنم همین کافیه برایِ یادآوری دختر *
و امّا همین کتاب، بدون مبالغه دارم میگم.
برکتِ زمانی رو حس کردم برایِ خوندن.
خیلی خیلی خیلی دوستداشتنیه این کتاب.
* لبخند
نرگِث
به، ایامتون به کام. دخترایِ نرگس؛ دفعات قبل مقصود اشتراکِ یکی دو بیت شعر بود. و امّا ایندفعه؛ این
اگه بدونید چهقدر من دوست دارم این نوعِ معاشرتها رو.