📋 #چوبازیزیدخوردهایوقهربامنی
#متن_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیرالمؤمنین اینقدر حواسش به زینب بود؛ وقتی دمِ درِ خونه رسید به حسنین فرمود زیر بغلهامو رها کنید؛ زینب دخترم اینجوری با این وضع منو نبینه.
حضرت زینب بچه نبوده که؛ سی و چند سالش بوده، اما امیرالمومنین به فکر زینبه، چون دختره. دخترا روحیهشون لطیفه....
من میخوام عرضه بدارم آقاجان؛ اینجا شما نمیخواستی زینبت زخم سرت رو ببینه، در حالیکه میخواستی با پای خودت وارد خونه بشی. اما قربون اون خانمی برم که سه سال بیشتر نداره؛ یهو دید طبق رو وارد کردن، سر بابا رو تو بغلش گرفته...
میدونم که بردن چهجور پیرهن رو
میدونی که بردن النگوی من رو
میدونم چهجوری سرت رو بریدن
میدونی چهجوری موهام رو کشیدن
@seyedrezanarimani
این سرو قبل از اینکه وارد شهر شام کنن تو دِیرِ راهب بردن، راهب مسیحی کامل سر رو با گلاب شستشو داد؛ الحمدلله سر رو تمیز کرد...
اما با همه این اوصاف وقتی سرو آوردن تو خرابه، رقیه سرو که دید گفت بابا چرا محاسنت خونیه؟ چرا دندونات شکستهست؟ چرا لبات خونیه؟!
حالا فهمیدم بابا؛ اونجایی که عمه نمیذاشت نگاه کنم، اما از دور میدیدم دست اون نامرد بالا میره، چوب به دستش گرفته...
@narimani_matn
چوب از یزید خوردهای و قهر بامنی
از چه لبت به صحبت من وا نمیشود؟!
موهام و کشید، بابا بابا بابا
شامیا بَدَن، بابا بابا بابا
عمه رو زدن، بابا بابا بابا
گوش و گوشواره، بابا بابا بابا
پیرهن پاره، بابا بابا بابا
بهحضرت رقیه الهی العفو...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn
هدایت شده از اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
📋 #چوبازیزیدخوردهایوقهربامنی
#متن_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_علی (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_رقیه (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیرالمؤمنین اینقدر حواسش به زینب بود؛ وقتی دمِ درِ خونه رسید به حسنین فرمود زیر بغلهامو رها کنید؛ زینب دخترم اینجوری با این وضع منو نبینه.
حضرت زینب بچه نبوده که؛ سی و چند سالش بوده، اما امیرالمومنین به فکر زینبه، چون دختره. دخترا روحیهشون لطیفه....
من میخوام عرضه بدارم آقاجان؛ اینجا شما نمیخواستی زینبت زخم سرت رو ببینه، در حالیکه میخواستی با پای خودت وارد خونه بشی. اما قربون اون خانمی برم که سه سال بیشتر نداره؛ یهو دید طبق رو وارد کردن، سر بابا رو تو بغلش گرفته...
میدونم که بردن چهجور پیرهن رو
میدونی که بردن النگوی من رو
میدونم چهجوری سرت رو بریدن
میدونی چهجوری موهام رو کشیدن
@seyedrezanarimani
این سرو قبل از اینکه وارد شهر شام کنن تو دِیرِ راهب بردن، راهب مسیحی کامل سر رو با گلاب شستشو داد؛ الحمدلله سر رو تمیز کرد...
اما با همه این اوصاف وقتی سرو آوردن تو خرابه، رقیه سرو که دید گفت بابا چرا محاسنت خونیه؟ چرا دندونات شکستهست؟ چرا لبات خونیه؟!
حالا فهمیدم بابا؛ اونجایی که عمه نمیذاشت نگاه کنم، اما از دور میدیدم دست اون نامرد بالا میره، چوب به دستش گرفته...
@narimani_matn
چوب از یزید خوردهای و قهر بامنی
از چه لبت به صحبت من وا نمیشود؟!
موهام و کشید، بابا بابا بابا
شامیا بَدَن، بابا بابا بابا
عمه رو زدن، بابا بابا بابا
گوش و گوشواره، بابا بابا بابا
پیرهن پاره، بابا بابا بابا
بهحضرت رقیه الهی العفو...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@seyedrezanarimani
کانال اشعار مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@narimani_matn