eitaa logo
اشعار کربلایی سیدرضانریمانی
8.6هزار دنبال‌کننده
25 عکس
1 ویدیو
19 فایل
☑️ اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی 🔹کانال سروش: sapp.ir/matn_narimani 🔸کانال تلگرام: t.me/narimani_matn
مشاهده در ایتا
دانلود
📋نیمه جان علی، جوان علی / *بخش سوم صوت* (س) (س) مداحی‌های حاج محمد فیروزی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ " نیمه جان علی، جوان علی زهرا بمان به جان علی " تو روایت داریم تابوت حضرت زهرا رو خود حضرت علی درست کرد... (دیدی وقتی توی خونه‌ای پدرا کار میکنن بچه‌ها میان تو دست و پای بابا..) خود امیرالمؤمنین داره به تخته‌ها میخ میزنه. (زینب مگه چندسالشه؟!) هی میاد جلو سؤال میکنه: بابا این چیه داری میسازی؟ فرمود : بابا چیزی نیست... (چه جوابی بده؟!) گفت: بابا تو میگی چیزی نیست. اما نمیدونم چرا هر وقت چشمم به این میخوره تنم میلرزه... (بریم کربلا.) من نمیدونم، زینب جان اینجا تنت لرزید یا اون موقعی که دیدی "سری به نیزه بلند است..." یا اون موقعی که بعد چهل روز رسیدی سر قبر داداش؛ صدا زدی برادر.... " چشت روشن، کوفه و شامم بردن چشت روشن، تو ازدحامم بردن چشت روشن بزم حرامم بردن " حسین.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــ حُرمت کاشانه‌ات بین هیاهوها شکست درب خانه با هجوم‌خیل زالوها شکست در همان‌شهری که روزی دست و بازوها شکست شرم را خوردند ، پس از آن حیا قِی کرده‌اند سوی بیتت نامسلمانان هجوم آورده‌اند در میان شهر پیغمبر حیا را ریختند احترام زاده‌ی خیرالنسا را ریختند نا نجیبان بین‌خانه بی‌هوا تا ریختند ناگهان‌از اهل بیتت صبر و طاقت رخت بست از سر سجاده‌ات حال عبادت رخت بست زیر پایت را کشید و با سر افتادی زمین خانه‌ات که سوخت مثل مادر، افتادی زمین پیش چشمان عیال و دختر افتادی زمین مثل حیدر هم تو را بردند بین کوچه‌ها مثل حیدر هم‌ نگاهت کرده‌اند همسایه‌ها @seyedrezanarimani نیمه شب در کوچه‌ها محزون و خسته بُردنت در پیِ مرکب‌سواران دل شکسته بُردنت یاد مولا کرده ‌ی و دست بسته بُردنت بی‌حیاها بر مقام ‌تو جسارت کرده‌اند چون تو را از بین خانه بی‌عمامه برده‌اند راهیِ قصری ولیکن مثل آن دربار ؟! نه میروی اما در ازدحام ؟ از بازار ؟! نه تازیانه خوردی اما سنگ از اغیار ؟! نه عمه‌ات اما میان دسته‌ی اشرار رفت در دل بازار بین خنده‌ی حُضّار رفت *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (ع) (ع) / بخش سوم صوت (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ وقتی آدم میفهمه قاتل رو دستگیر کردن خوشحال میشه، مخصوصاً حضرت زینب تا فهمید مردم ریختن قاتل رو دستگیر کردن خیلی خوشحال شد. وقتی دید دستای قاتل‌و بستن، مردم دارن قاتل باباش‌و میکِشن و میارن خوشحال شد.... اینجا دستای قاتل‌و بستن، اما کربلا کار برعکس شد؛ قاتلا همه جمع شدن دور زینب، دستای این خواهرو بستن..... (بریم جلوتر) "امون ز شام ، ختم کلام یه شب مارو سنگ میزدن از روی بام" بالحسین الهی العفو.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (ع) / بخش دوم صوت (ع) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ فقط یه اشاره‌ای بکنم امشب شب عباسه... از کجا میگی؟ مگه امشب شب شهادت آقا امیرالمؤمنین نیست؟ آره؛ اما از امشب مأموریت عباس شروع میشه، بارِ رو دوش عباس از امشب سنگین میشه... آقا امیرالمؤمنین صدا زد: آی بچه‌های فاطمه! همه بیایید، بقیه برن بیرون؛ کار دارم. همه رفتن، عباس هم سرش ر‌و انداخت پایین رفت. یهو مولا با همون صدای بی‌رمقش صدا زد: حسن جان! برو به عباس بگو بمونه. با عباس کار دارم... اومد صدا زد: عباس جان! داداش! بابام میگه شما هم بمون. گفت آخه حسن جان من که بچه‌ی فاطمه نیستم. دستش‌و گرفت آورد پیش امیرالمؤمنین.... @narimani_matn آقا گریه میکردن، بچه‌ها هم گریه میکردن. وصیت‌هاش رو فرمود. یهو رسید به عباس؛ فرمود عباسم دستت‌و بده. دستش‌و گرفت؛ حسین جان تو هم دستت‌و بده. زینبم تو هم بیا جلو عزیز دلم: عباس! جونِ تو و جون این خواهر و برادر. امشب باید به علی یه قول بدی... _ باباجان هرچی بگی رو چشمام میذارم... فرمود عباس مواظب این خواهر و برادر باش. گفت باشه باباجان. الهی قربونت برم، هرچی شما بگی.... فرمود مخصوص باید مواظب زینب باشی؛ دختره، حساسه، لطیفه، مواظبش باش. تو برادرشی، تو باید حواست بهش جمع باشه.... دیگه بیشتر از این نمیگم. سالهایی گذشت؛ کربلایی رسید؛ آقامون عباس از بالای اسب رو زمین افتاد؛ _گفته بود رو چشمام میذارم_ به چشماش تیر زدن، دستایی که تو دست حسین گذاشت‌و انداختن. فقط یه جمله میگم یهو دیدن خانم زینب اومد سمت گودال، یه نگاه کرد: حسین جان! پاشو ببین زینب‌و دارن میبرنش... یه نگاه کرد علقمه: عباسم! مگه به بابام قول ندادی مواظبم باشی!؟ پاشو نگاه کن دستام‌و دارن نامحرما میبندن.... حسین... بِالحسین الهی العفو... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 ٫ بخش اول صوت (س) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند از من تمام روزگارم را گرفتند از این جدایی جان من بر لب رسیده هستیِ من، تاب و قرارم را گرفتند انگار قسمت نیست وصل ما دوباره در ساوه شوق بی‌شمارم را گرفتند اما خیالت تخت هرجایی رسیدم خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند حالم بد است اما خدا را شکر در قم با مهربانی حال زارم را گرفتند با احترام و عزت و شوکت کمی از این بارِ غم‌هایی که دارم را گرفتند @narimani_matn حتی زمان پر زدن از این قبیله مردم همه دورِ مزارم را گرفتند در شام اما خواهری مضطر چنین گفت: یارب ببین دار و ندارم را گرفتند بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت... نیمی را کشیدند اصلا تمام اعتبارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالجناحش می‌گفت: با نیزه سوارم را گرفتند *شاعر : ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 ٫ بخش اول صوت (س) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر زمان دلتنگ زهرا میشوم قم میروم میل مشهد میکنم پا میشوم قم میروم چند روزی هست تب دارد، نگاهش بر در است آنقدَر غم خورده و غم خورده خیلی لاغر است درد دوری از تمام درد و غم‌ها بدتر است بازهم یک فاطمه از دردْ بین بستر است این چه غوغایی‌ست یا رب که میان قم به پاست این دمِ آخر به لبهایش رضاجانم رضاست @seyedrezanarimani رفته بین هر بیابان در هوای دلبرش روی ناقه بین محمل سایبان دارد سرش شکر، نامحرم نیامد هیچ‌کس دور و برش یا نخندیده کسی بر خاکِ روی معجرش دردِ پا دارد ولی دردش فراوان نیست، نیست پای بی‌بی زخمی از خار مغیلان نیست، نیست در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید با لبِ تشنه رضای خویش را بی‌سر ندید ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋نیمه جان علی، جوان علی / *بخش سوم صوت* (س) (س) مداحی‌های حاج محمد فیروزی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ " نیمه جان علی، جوان علی زهرا بمان به جان علی " تو روایت داریم تابوت حضرت زهرا رو خود حضرت علی درست کرد... (دیدی وقتی توی خونه‌ای پدرا کار میکنن بچه‌ها میان تو دست و پای بابا..) خود امیرالمؤمنین داره به تخته‌ها میخ میزنه. (زینب مگه چندسالشه؟!) هی میاد جلو سؤال میکنه: بابا این چیه داری میسازی؟ فرمود : بابا چیزی نیست... (چه جوابی بده؟!) گفت: بابا تو میگی چیزی نیست. اما نمیدونم چرا هر وقت چشمم به این میخوره تنم میلرزه... (بریم کربلا.) من نمیدونم، زینب جان اینجا تنت لرزید یا اون موقعی که دیدی "سری به نیزه بلند است..." یا اون موقعی که بعد چهل روز رسیدی سر قبر داداش؛ صدا زدی برادر.... " چشت روشن، کوفه و شامم بردن چشت روشن، تو ازدحامم بردن چشت روشن بزم حرامم بردن " حسین.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (ع) / بخش دوم صوت (ع) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ فقط یه اشاره‌ای بکنم امشب شب عباسه... از کجا میگی؟ مگه امشب شب شهادت آقا امیرالمؤمنین نیست؟ آره؛ اما از امشب مأموریت عباس شروع میشه، بارِ رو دوش عباس از امشب سنگین میشه... آقا امیرالمؤمنین صدا زد: آی بچه‌های فاطمه! همه بیایید، بقیه برن بیرون؛ کار دارم. همه رفتن، عباس هم سرش ر‌و انداخت پایین رفت. یهو مولا با همون صدای بی‌رمقش صدا زد: حسن جان! برو به عباس بگو بمونه. با عباس کار دارم... اومد صدا زد: عباس جان! داداش! بابام میگه شما هم بمون. گفت آخه حسن جان من که بچه‌ی فاطمه نیستم. دستش‌و گرفت آورد پیش امیرالمؤمنین.... @narimani_matn آقا گریه میکردن، بچه‌ها هم گریه میکردن. وصیت‌هاش رو فرمود. یهو رسید به عباس؛ فرمود عباسم دستت‌و بده. دستش‌و گرفت؛ حسین جان تو هم دستت‌و بده. زینبم تو هم بیا جلو عزیز دلم: عباس! جونِ تو و جون این خواهر و برادر. امشب باید به علی یه قول بدی... _ باباجان هرچی بگی رو چشمام میذارم... فرمود عباس مواظب این خواهر و برادر باش. گفت باشه باباجان. الهی قربونت برم، هرچی شما بگی.... فرمود مخصوص باید مواظب زینب باشی؛ دختره، حساسه، لطیفه، مواظبش باش. تو برادرشی، تو باید حواست بهش جمع باشه.... دیگه بیشتر از این نمیگم. سالهایی گذشت؛ کربلایی رسید؛ آقامون عباس از بالای اسب رو زمین افتاد؛ _گفته بود رو چشمام میذارم_ به چشماش تیر زدن، دستایی که تو دست حسین گذاشت‌و انداختن. فقط یه جمله میگم یهو دیدن خانم زینب اومد سمت گودال، یه نگاه کرد: حسین جان! پاشو ببین زینب‌و دارن میبرنش... یه نگاه کرد علقمه: عباسم! مگه به بابام قول ندادی مواظبم باشی!؟ پاشو نگاه کن دستام‌و دارن نامحرما میبندن.... حسین... بِالحسین الهی العفو... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (ع) / بخش دوم صوت (ع) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ فقط یه اشاره‌ای بکنم امشب شب عباسه... از کجا میگی؟ مگه امشب شب شهادت آقا امیرالمؤمنین نیست؟ آره؛ اما از امشب مأموریت عباس شروع میشه، بارِ رو دوش عباس از امشب سنگین میشه... آقا امیرالمؤمنین صدا زد: آی بچه‌های فاطمه! همه بیایید، بقیه برن بیرون؛ کار دارم. همه رفتن، عباس هم سرش ر‌و انداخت پایین رفت. یهو مولا با همون صدای بی‌رمقش صدا زد: حسن جان! برو به عباس بگو بمونه. با عباس کار دارم... اومد صدا زد: عباس جان! داداش! بابام میگه شما هم بمون. گفت آخه حسن جان من که بچه‌ی فاطمه نیستم. دستش‌و گرفت آورد پیش امیرالمؤمنین.... @narimani_matn آقا گریه میکردن، بچه‌ها هم گریه میکردن. وصیت‌هاش رو فرمود. یهو رسید به عباس؛ فرمود عباسم دستت‌و بده. دستش‌و گرفت؛ حسین جان تو هم دستت‌و بده. زینبم تو هم بیا جلو عزیز دلم: عباس! جونِ تو و جون این خواهر و برادر. امشب باید به علی یه قول بدی... _ باباجان هرچی بگی رو چشمام میذارم... فرمود عباس مواظب این خواهر و برادر باش. گفت باشه باباجان. الهی قربونت برم، هرچی شما بگی.... فرمود مخصوص باید مواظب زینب باشی؛ دختره، حساسه، لطیفه، مواظبش باش. تو برادرشی، تو باید حواست بهش جمع باشه.... دیگه بیشتر از این نمیگم. سالهایی گذشت؛ کربلایی رسید؛ آقامون عباس از بالای اسب رو زمین افتاد؛ _گفته بود رو چشمام میذارم_ به چشماش تیر زدن، دستایی که تو دست حسین گذاشت‌و انداختن. فقط یه جمله میگم یهو دیدن خانم زینب اومد سمت گودال، یه نگاه کرد: حسین جان! پاشو ببین زینب‌و دارن میبرنش... یه نگاه کرد علقمه: عباسم! مگه به بابام قول ندادی مواظبم باشی!؟ پاشو نگاه کن دستام‌و دارن نامحرما میبندن.... حسین... بِالحسین الهی العفو... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 / *بخش دوم صوت* (س) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیرالمومنین (ع) می فرمایند: وقتی که زمام امور در دست ما بود کار ما عفو و بخشش بود، وقتی کار دست ما بود همه رو می‌بخشیدیم. اما وقتی کار دست کس دیگه افتاد بچه‌های مارو کشتن، خونشون رو زمین ریختن، بیچاره‌مون کردن. شاعری از شعرای بزرگ شیعه به زبان عربی برای همین مضمون شعر گفت؛ که وقتی زمام امور دستتون بود کار شما بخشش بود.... @seyedrezanarimani بعد از فتح مکه، پیغمبر زمام امور رو به دست گرفت. همچین که شهر رو در دست گرفت مشرکین پناه آوردن به مسجدالحرام. میترسیدن، وحشت داشتن، گفتن پیغمبر دستش به ما برسه همه‌مون رو میکشه. خونمون رو میریزه. حقم داره، خیلی ما اذیتش کردیم. فلذا همچین که پیغمبر اومد تو مسجد، دید اینا همشون جمع شدن، میترسن، وحشت دارن. یکیشون پا شد، گفت: آقا تو خیلی کریمی، اگه مارو ببخشی و عفو کنی در اختیارتیم، اگر هم مارو بکشی حقته، حق داری، حرفی نمیتونیم بزنیم. تو الان همه چی در اختیارته. روایت میگه پیغمبر در اون لحظه اشک ریختن، گریه کردن، فرمودن: "اِذْهَبُوا فَأَنْتُمْ الطُّلَقَاء" برید، همتون آزادید... @seyedrezanarimani یکی از شیعیان خواب امیرالمومنین رو دید؛ عرضه داشت: آقا! شما انقدر کریم بودید که وقتی زمام امور دستتون بود همه رو می بخشیدید، عفو می‌کردید. ولی برام سوال شده چرا با شمایی که اینجوری بودین این کار رو کردن؟ آقا تو ‌خواب به اون مرد فرمودن: برو این سوال رو از اون شاعر بپرس. اومد درِ خونه اون شاعرو زد که شعر عربی رو گفته بود، همچین که بهش گفت امیرالمومنین رو خواب دیدم، چون کسی اطلاع نداشت که این شعر رو گفته. روایت میگه تا شنید غش کرد اون شاعر از هوش رفت.... @seyedrezanarimani (حالا چی میخوای بگی این همه داری مقدمه می چینی؟!) امام زمان من رو ببخش آخه بی‌بی انقدر دلش سوخت، انقدر از کربلا به کوفه، از کوفه به شام تو این منزل‌های مختلف، تو کوچه‌ها، خیابون‌ها، بازارها. همچین که رسید تو مجلس اون نامرد، پاشد صدا زد: "اَمِن العدلِ يا ابنَ الطُّلَقاء" آیا این از عدله، ای پسر کسی که آزاد شدی، بخشیدنتون. اینکه زنها و کنیزهای خودت تو پرده باشن، نیاریشون در انظار. اما ما که بچه‌های پیغمبریم رو از این کوچه به اون کوچه، از این شهر به اون شهر دارید می برید و گذر میدید.... حسین.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (ع) / *بخش دوم* (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیرالمومنین (ع) شروع کرد وصیت کنه. صدا زد: بچه‌ها بیاین. بچه‌ها دور بستر امیرالمومنین حلقه زدن؛ حسین، حسن، زینب، همه اومدن. یهو دیدن عباس داره عقب عقب از حجره بیرون میره؛ _اصلا همه‌ی حرفم با توئه عباس. بیا... همچنین که عباس اومد داخل اتاق، یه گوشه ادب کرد، دست به سینه.... _عباسم! دستت و دراز کن. ای قربون این دستات بشم. دستتو بده عباسم، حسینم توأم دستتو بده. دست حسین و گذاشت توو دست عباس. _ زینبم! حالا تو دستتو بده عزیزم. دست زینبم گذاشت توو دست عباس؛ عباسم! جون تو و جون این دختر. یه وقت نکنه یه جا تنها بشه، یه وقت نکنه نامحرما ببیننش... یه روزم رسید، کربلا، یه نگاه کرد سمت علقمه، صدا زد: عباسم پاشو ببین نامحرما دورم و گرفتن.... حسین .... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 / *بخش دوم صوت* (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همچین که این کاروان رسید کربلا، اباعبدالله به عباسش فرمود: عباس جان اول خیمه‌ی خواهرمو بنا کن. اول خواهرم با این زن و بچه‌ها برن تو خیمه. فلذا اولین خیمه‌ای که زدن خیمه‌ی زینب بود. انقدر دل اباعبدالله نگران خواهرظه که فرمود اول خیمه زینب رو بزن..‌. همچین که بی‌بی می‌خواست از ناقه پیاده بشه، خود ابی عبدالله اومد، عباس اومد، علی اکبر اومد. ابی عبدالله به خواهرش فرمود: خواهر جان پیاده شو. دست خواهرو گرفت، این جوونا اومدن کوچه باز کردن _چه خبره؟! _عمه‌ی سادات میخواد از ناقه پیاده بشه. @seyedrezanarimani (چرا گریه میکنید اینا که بد نیست من میگم.) میگم: ابی عبدالله اومد، عباس اومد، علی اکبر اومد، قاسم اومد، عبدالله اومد، عون اومد، جعفر اومد، همه اومدن، همه‌ی بنی هاشم؛ همه‌ی نامحرما رفتن عقب تر. سرشونو به یه کاری بند کردن. چرا ؟! چون خواهر حسین می‌خواد از مرکب پیاده بشه... همچین که پای زینب به خاک کربلا رسید نوشتن یه آهی کشید، صدازد: حسین جان چرا اینقد این خاک بوی جدایی میده؟! دلم بهم ریخته، نگرانم، مضطربم حسین جان... ابی عبدالله جواب دادن: خواهرم، همون سرزمینی که جدم، پدرم، مادرم، روضه‌هاشو خوندن همین جاست... نوشتن زینب رفت تو خیمه‌ش، بعد از چند لحظه دیدن غش کرده... این خواهرو به هوش آوردن اما... "شنیدن کی بُوَد مانند دیدن" @narimani_matn (فهمیدین کجا میخوام برم؟!) اینجا بی‌بی غش کرد بی‌بی رو به ‌هوش آوردن، اما کجا بودین عصر یازدهم؛ یه نگاه کرد سمت گودال: پاشو حسین جان خواهرتو کمک کن. یه نگاه کرد سمت علقمه. صدازد: آی غیرت الله پاشو نگاه کن‌... (مگه چی شده که زینب داره اینجوری صدا میزنه برادراشو؟!) میگن اصحاب‌و هم صدازد؛ یه نگاهی کرد به این بدن ها: آی اصحاب برادرم حسین! پاشید به زینب کمک کنید. نوشتن این بدن‌ها یه تکونی خورد، کنایه از این که ما حاضریم زنده بشیم دوباره برات جون بدیم. (چی میخوای بگی این همه داری مقدمه میچینی؟!) نوشتن همه رو سوار بر ناقه کرد، یه نگاهی به دور و برش کرد دید دیگه کسی نمونده، همه سوار بر شترها شدن، خودش میخواد سوار بشه، تنهایی که نمیتونه. شمر از دور دید این خواهر داره اینجوره بی‌تابی می‌کنه، شمشیرشو غلاف کرد اومد جلوتر؛ بی بی فریاد زد برو عقب... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 / *بخش سوم صوت* (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ این ایام، ایام حساسیه برای اهل بیت. خود آقا هم وقتی ازش سوال کردند توو این صحنه‌هایی که دیدی کجا بهت سخت گذشت؟ سه مرتبه فرمود: الشام، الشام، الشام _مگه چی شده؟! _آخه هی صدا میزد خودم دیدم دست عمه‌م و بستن. یه طنابی آوردن اول منو بستن، آخر این طناب عمه‌م رو بستن، بین این طناب بچه‌ها رو بستن. اگه من تند حرکت میکردم بچه‌ها زمین میخوردند، اگه آروم میرفتم با تازیانه منو می‌زدند. اما یه جایی خیلی به ما سخت گذشت، می‌دونی کجا بود؟! اونجایی که دیدم عمه‌م وارد نمیشه، همه‌ی کاروان اومدند اما عمه‌م نمیاد. _چه خبره؟! کجاست اینجا؟! _دیدم دختر زینب هی داره داد میزنم من دختر علی‌ام، کجا میخواید منو ببرید؟! همچین که زینب سلام الله علیها رو وارد کردند، همچین که این کاروان وارد کردند اتفاقات زیادی افتاد، ( فقط همین رو میگم). یه مرتبه دیدن یه تشتی رو آوردند، یه سر داخل تشته. اینقدر هی بی‌بی یه کاری میکرد بچه‌ها نبینن اما یهو خودش شروع کرد روضه خوندن... «وا محمدا» اما اون نانجیب مگه ول می‌کنه تازه گفت اون چوب دستی منو بیارین... ای حسین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ حسین جان، نبودی ببینی که زینب چه دیده حسین جان، چه غم‌ها که بر قلب عترت رسیده حسین جان، ببین مادرت آمده قد خمیده حسین جان، غم قلبِ زارم شده بی‌کرانه حسین جان، مرا زد عدو بی‌حد و بی‌بهانه حسین جان، چه گویم ز کعب نی و تازیانه حسین جان، بمیرم که لب تشنه جونت فدا شد حسین جان، تنت مقصد سرخ سر نیزه‌ها شد حسین جان، نفس می‌کشیدی سر تو جدا شد @seyedrezanarimani خوب بودی، با تو بد کردند و بعد راهت و با نیزه سد کردند و بعد زنده جسمت را لگد کردند و بعد اسب از روی تو رد کردند و بعد پیکر و از خون که لکه لکه شد استخوان‌های تو تکه تکه شد یک نجاست خورده یک مرد پلید تا مرا بالای تل آشفته دید می‌کشید و می‌کشید و می‌کشید می‌برید و می‌برید و می‌برید بی تو با اشرار رفتم، وای وای با کتک بازار رفتم، وای وای @narimani_matn ماه را مابین چاه انداختند بی‌گناهان را به آه انداختند یک تماشاخانه راه انداختند فکر می‌کردی که من با آستین روبه‌رو باشم با شمر لعین باور نمیکنی سر بازار رفته‌ام با دست بسته مجلس اغیار رفته‌ام باور نمیکنی که به زخمم نمک زدند من را سنان و خولی و اخنس کتک زدند ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn