⚠️ #تلنگــر
گفتـم اگـر در ڪـــربلا بـودم
تـا پـای جــان بـرای حسیـن تلاش میڪـردم
گـف یڪ حسیـن زنده داریـم
نـامش #مهــــــــــدی است
تاحـالا بـرایش چـه ڪـرده ایی
سڪـوت ڪـردم...!!!
🍃🌹🍃🌹🍃
🌸هر روز، ولو یک صلوات، ولو یک صدقه، یک قدم، یک دعا برای فرج، هر چه از دستت بر میآید،
🌸هر چه از عهدهات ساخته است و میتوانی دیگران را به یاد امام زمان ارواحنافداه بیندازی، بیانداز.
🌸آقا شکور، قدردان و خیلی با محبّت هستند. میبینید همان سبب شد آقا دست شما را بگیرد.
🔰استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی
🌸اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــدٍ وآلِ مُحَمَّد
🌸وَعَجِّل فرجهم
💟 آیت الله مجتهدی:
💠انسان باید از نفس خود حساب
💠 بڪشد پدر ما را این نفس در
💠می آورد. به نفس خود بگوید:
💠 بس است دیگر !
#موعظه_اخلاقی
🆔 @Alnafs_almotmaenah
♦️مشاوره مذهبی انلاین رایگان☝️
♦️مشاوره مذهبی تلفنی باهزینه☝️
🌟کانال آیتالله مجتهدی(ره)🔗
@nasemebehesht
مولایمن
🍂بی تو تمام قافیه ها لنگ میزند
دنیا به شیشه ی دل من سنگ میزند...
🍂ساعت به وقت غربتتان گشته است کوک
حالا مدام در دل من زنگ میزند...
العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#امام_زمان عج
2.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ساعتی که همه تنهامون میزارن
🎙#آیت_الله_مجتهدی
#موعظه_اخلاقی
🆔 @Alnafs_almotmaenah
♦️مشاوره مذهبی انلاین رایگان☝️
♦️مشاوره مذهبی تلفنی باهزینه☝️
🌟کانال آیتالله مجتهدی(ره)🔗
@nasemebehesht
❏غِیرازشُمـٰاهیچڪَسدَراینعـٰالَم
ارزِشِعِشقُـانتظـٰارنَدارَد.💚.
•تآڪسیرُخنَنِمآیَدنَبَرَددِلزِڪسی
دِلبَرِمآدِلِمآبُردوبہمآرُخنَنِمود…
•اَللّهُمَّأَرِنِىالطَّلْعَةَالرَّشیدَةَوَالْغُرَّةَالْحَمیدَةَ
وَدیدارت،نورِدیدگانِمناست؛
یابنالزهراء🦋」
❍°•أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
#امام_زمان عج
✅ از کوره در رفتن !!
✍در کوره آهنگری آهن را تا جایی حرارت میدهند که ذوب شود و از آن آهن مذاب برای ساختن ابزار و وسایل زندگی استفاده میکنند.
طبیعی است که از آن ابتدا آهن سرد را در کوره با حرارت بالا نمیاندازند. بلکه درجه حرارت کوره آهنگری را به آرامی بالا میبرند تا آهن هم به تدریج گداخته شود.
علت هم این است که آهن این خاصیت را دارد که اگر در معرض گرما و حرارت بالا قرار بگیرد، سخت گداخته میشود و با صدای مهیبی منفجر میشود و از «کوره در میروند» به این معنا که از کوره به بیرون پرتاب میشوند.
از همین روست که برای افرادی که عصبیمزاج هستند و در برابر برخی اتفاقات چنان خشمگین میشود که از حد تعادل خارج میشوند و شاید دست به اعمال غیرمنتظره هم بزنند.
اصطلاح «از کوره در رفتن» در مورد افراد تندخو و خشمگین که قدرت و توانایی کنترل اعصاب خود را ندارند به کار میرود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅راهکار آیت الله بهجت ره
✍یکی از طلاب محترم نقل کردند :
"روزی به خدمت حضرت آیه الله بهجت رسیدم و عرض کردم: آیا می شود خودمان به این دستوراتی که از بزرگان رسیده و در کتاب ها نوشته شده ، مانند دستورات مرحوم بید آبادی عمل کنیم؟
آقا جواب دادند:
مرحوم بید آبادی و بزرگان دیگه برای اسلام زحمات بسیار کشیدند ، ولی هر کدام از راه خاصی افراد را به سوی خدا می بردند. ولی راه من هم این است که این دستور العمل فقط در یک چیز جمع شده،در یک کلمه خیلی کوچک ، و آن "ترک گناه"است! ولی فکر نکن ترک گناه چیز ساده ای است، گاهی خیلی مشکل است.و تمام دستورات خودشان بعداً می آید.
🔰 ترک گناه مثل چشمه ای است که همه چیز را خود به دنبال دارد ، شما گناه را ترک کنید دستورات بعدی و عبادات دیگر خود به خود به سمت شما می آید." گاهی خود آقا می فرمودند: "خیال می کنیم خیلی چیزها گناه نیست وحال اینکه نگاه تند به مطیع،و نگاه محبت آمیز به عاصی خود گناه است که شاید ما گناه نشماریم..."
#طنز_جبهه
🌸تو هنوز بدنت گرم است
خودش خيلي بامزه تعريف مي كرد؛ حالا كم يا زيادش را ديگر نمي دانم. مي گفت
در يكي از عمليات ها برادري مجروح مي شود و به حالت اغما و از خود بيخودي مي افتد. بعد، آمبولانسي كه شهداي منطقه را جمع مي كرده و به معراج مي برده از راه مي رسد و او را قاطي بقيه مي اندازد بالا و گاز ماشين را مي گيرد و دِ برو.
راننده در آن جنگ و گريزتلاش مي كرده كه خودش را از تيررس دشمن دور كند واز طرفي مرتب ويراژ مي داده تا توي چاله چوله هاي ناشي از انفجار نيفتد، كه اين بنده خدا در اثر جابه جايي وفشار به هوش مي آيد و يك دفعه خودش را ميان جمع شهدا مي بيند.
اول تصور مي كند كه ماشين دارد مجروحين را به پست امداد مي برد، اما خوب كه دقت مي كند مي بيند نه، انگار همه برادرا ن شهيد شده اند و تنها اوست كه سالم است. دستپاچه مي شد و هراسان بلند مي شود و مي نشيند وسط ماشين و با صداي بلند بنا مي كند داد و فرياد كردن كه
:برادر! برادر! منو كجا مي بريد، من شهيد نيستم، نگه دار مي خواهم پياده بشوم، منو اشتباهي سوار كرديد، نگه دار من طوريم نيست...
راننده كه گويي اول حواسش جاي ديگري بوده، از آينه زير چشمي نگاه مي اندازد و با همان لحن داش مشتي اش مي گويد: تو هنوز بدنت گرمه، حاليت نيست. تو شهيد شدي، دراز بكش، دراز بكش بگذار به كارمون برسيم.
او هم دوباره شروع مي كند كه : به پير و پيغمبر من چيزيم نيست، خودت نگاه كن ببين. و راننده مي گويد: بعداً معلوم مي شود.
خودش وقتي برگشته بود مي گفت: اين عبارات را گريه مي كردم و مي گفتم. اصلا حواسم نبود كه بابا! حالا نهايتاً تا يك جايي ما را مي برد، بر مي گرديم ديگر. ما را كه نمي خواهد زنده به گور كند. اما او هم راننده ي با حالي بود چون اين حرف ها را آنقدر جدي ميگفت كه باورم شده بود شهيد شده ام.