eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نسیم بهشت
📚 👈 دهاتی عارف در مسجد نقل شده روزی سید هاشم امام جماعت مسجد سردوزک بعد از نماز منبر رفتند. در ضمن توصیه به لزوم حضور قلب در نماز فرمودند: روزی پدرم می خواست نماز جماعت بخواند، من هم جزء جماعت بودم، ناگاه مردی به هیأت دهاتی وارد شد. از صفوف عبور کرد. تا صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت. مؤمنین از این که یک نفر دهاتی در صف اول ایستاده، ناراحت شدند. او اعتنائی نکرد، و در رکعت دوم نماز در حالت قنوت قصد فرادی کرد و نمازش را به تنهائی به اتمام رساند، همان جا نشست و مشغول نان خوردن شد. چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به او حمله و اعتراض می کردند.او جواب نمی داد. پدرم فرمود: چه خبر است؟ گفتند: مردی دهاتی و جاهل به مسأله آمد صف اول، و پشت سر شما اقتداء کرد آن گاه وسط نماز، قصد فرادی کرده و نشسته ناگه غذا خورد. پدرم گفت: چرا چنین کردی؟ در جواب گفت: سبب آن را آهسته به خودت بگویم، یا در این جمع بگویم؟ پدرم گفت: در حضور جمع بگو! گفت: من وارد مسجد شدم به امید اینکه از فیض نماز جماعت با شما بهره مند شوم چون اقتداء کردم، دیدم شما در وسط حمد از نماز بیرون رفتید، و در این حال واقع شدید که من پیر شده ام و از آمدن به مسجد عاجز شده ام، الاغی لازم دارم، پس به میدان الاغ فروشان رفتید، و خری را انتخاب کردید.  دو رکعت دوم در خیال تدارک خوراک و تعیین جای او بودید.من عاجز شدم، و دیدم بیش از این سزاوار نیست با شما باشم، لذا نماز خود را تمام کردم این را بگفت و رفت. پدرم بر سر خود زد و ناله کرد و گفت: این مرد بزرگی است او را بیاورید! من با او کار دارم. مردم رفتند که او را بیاورند، ناپدید گردید. و دیگر دیده نشد. 📗 ، ص77 ✍ شهید آیت الله دستغیب @nasemebehesht 🌸
📚۰۰۰﷽۰۰۰📚 📌 📌 ✍سیدجلیلی روایت می‌کند : وقتی پیاده از سامرا برای زیارت سید محمد می‌رفته در مسیر جاده را گم کرده پس از یاس اززندگی و ازشدت گرسنگی و تشنگی روی خاک های گرم افتاده و بیهوش شده است۰ ☘ناگهان چشم باز می‌کند سرخود را در دامان شخصی می‌بیند آن شخص کوزه ی آبی به لب او می‌رساند سید می‌گوید : چنین آبی درمدت عمر در شیرینی و گوارایی ب مانند آن نچشیده بودم ☘پس از سیراب شدن سفره را باز می‌نماید دوسه قرص نان ارزن برای او تهیه می‌فرماید وسید غذا را میل میکند۰ 🔻آن عرب به سید می‌فرماید: ای سید دراین نهر جاری خودرا شستشو بده سید میگوید:عرض کردم یا اخا اینجا نهری نیست من از عطش نزدیک بود هلاک شوم و شما به داد من رسیدی ☘عرب فرمود : این آب است و جاری و زلال و خوش گوار می‌گوید به مجرد صدور این کلمه از شیخ عرب متوجه شدم است و تعجب کردم به این نزدیکی ومن از مُشْرِفْ به بودم ، اَلحاصل عرب فرمود : یاسید به کجا راه داری عرض کردم : حرم حضرت سید محمد ☘عرب فرمود این حرم سید محمد است سید می‌گوید دیدم نزدیک سایه بقعه حرم هستن و محلی که راه راگم کردم قادسیه بود ومسافت زیادی تا سید محمد داشت ☘بهر حال از فوایدی که این عرب درآن چند قدم مذاکره فرمود : 🚥تاکید شدید در تلاوت قرآن مجید 🚥انکارشدید داشت بر کسانیکه می‌گویند قرآن تحریف شده 🚥ونیزتاکید برنیکی به پدرو مادر چه در قید حیات باشن چه وفات کرده باشند۰ 🚥 همچنین تاکید در زیارت بقاع متبرکه ائمه و تعظیم آنها 🚥ونیز احترام سادات 🚥 و سفارش بسیار به نماز شب فرمودند۰ ❌و همچنین عرب فرمود یاسید از اهل علم نیست کسی که خودرا ب واسطه ی ما بداند ومداومت بر این ننماید۰ و سفارش‌های دیگر... ☘سید می‌گوید به نظرم خطور کرد که این کیست ک علوم غریبه راازاو دیدم و از او شنیدم فورا ازنظرم ناپدید شد.... 💐سلامتی و تعجیل در (عج) صلوات💐 •┈┈••✾❀🍀🌺🍀❀✾••┈┈• 🍀🌺 @NASEMEBEHESHT 🌺🍀 باارسال مطالب در ثواب انها سهیم باشید.