eitaa logo
ایةالله بهجت (ره) ایةالله مجتهدی (ره)
2.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
43 فایل
ھوﷻ 🆔 @Ad_noor1 👈ارتباط ✅کپی ازاد 💌دعوتید👇 مجموعه ای ازسخنرانی ها ونصایح و مطالب اخلاقی وکلام اساتید اخلاق ایت الله بهجت وایت الله مجتهدی تهرانی ره🌱🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 🗞️
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼 ✍حضرت فاطمه(س): خدایا مرا در راهی خرج کن که مرا برای آن آفریدی
السلام‌علیڪ‌ یا‌ فاطمہ‌ زهرا(س)💔🏴 آجرڪ‌الله‌ یا‌صاحب‌ الزمان‌(عج)😭🏴 با عرض تسلیت به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س)، خبر مهمی را خدمت شما اعضای محترم کانال میرسانم، فروشگاه حرز بنی فاطمه (س) به مناسبت ایام فاطمیه به ازای خرید هر حرز هدایای ارزشمندی تقدیم میکند که در تصویر آمده، به پاس قدردانی از شما اعضای کانال وظیفه هست خدمتتان اعلام شود🙏🌷 فروشگاه معتبر حرز بنی فاطمه (س)👇 https://eitaa.com/joinchat/337117222Cf312571170 خواص‌بی‌نظیراین‌حـــــرزنیازهمه‌ےما💚
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
مظلوم تر از حضرت مادر، مولاست😭 روی مظلوم بزنید و سلامی بدید به مولای مظلوممون💔🏴 ـ 🔴 🌑 🌑 🌑🌑 ـ 🌑 🌑 🌑🌑🌑🌑 ـ 🌑🌑 🌑 🌑 ـ 🌑 🌑 🌑 🌑🌑 🌑 ـ🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑 🌑 ـ🌑🌑 🌑 ـ السلام‌ علیڪ یا‌ امیرالمؤمنین 🌑 فروش ویــژه چادر مشـــــڪے، به مناسبت ایام فاطمیه🥀🏴
✍استاد انصاریان اگر می‌خواهید یک آجر روی آجر بگذارید، بفهمید که خدا از این کار راضی است، انجام بدهید؛ اما اگر راضی نیست، شجاعت کنید و انجام ندهید. کار به هوای نفس خودتان گره نداشته باشد که اگر ببینید خدا راضی نیست، بگویید چه‌کار کنم، زندگی است؛ زنم، بچه‌ام، مغازه‌ام، کارخانه‌ام، علمم، مقامم و صندلی‌ام است! این شرک است؛ هم شرک خَفی و هم شرک جَلی است. در آیات تدبر کنید تا یکتانگر و یکتاگو بشوید. قرآن می‌فرماید: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ» فقط از خدا حرف بزنید، اعتقاد و نگاه شما فقط به خدا باشد. وقتی این نگاه را پیدا کردید، از غیرخدا آزاد می‌شوید و رها می‌کنید. وقتی نگاه شما این باشد، دیگر نمی‌توانید در پول داشتن بخیل بشوید، در شهوت دچار حرام نخواهید شد و دیگر صندلی معبود شما نخواهد شد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAxkBAAEc631f_0Jl3gH-GD5AfCe5neG8Xya4qgAC1AkAAn3M-VO7yyxsBqY5KB4E.mp3
9.12M
⠀ ⠀⠀ོ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀ོ ⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀ ⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀ོ ⠀⠀⠀⠀ ⠀⠀ོ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀ོ باید بگم غریب تراز امام حسن مادرشه🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ فواید برای بدن ☝️🏼 ✍🏼آیا عبادت، باعث سلامتی بدن میشود؟؟ 🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻
حـاج قـاسـ🌹ـم! در اولیݩ فاطمیہ، نبودنت🕊 با غربت مےگذرد....🥀 برایم بگو دلدار من....💚 ڪہ امسال را....🌸 ڪنار زهرا روضه‌ۍ💠 غریبے مےخوانے؟🌷
🎙 🍃💫 از نافرمانى خدا در خلوت ها بپرهیزید، زیرا همان که گواه است، داورى مى کند.🍃💫 📚 حکمت۳۲۴
خدایا ...❤️ هر چند وقت یادم بینداز که... محرم ، محرم است ... چه در دنیای ... چه در دنیای ... 🍃 یادمان بینداز مادرم حضرت (س) را که از نابینا رو میپوشاند...
🔅«آیه ای از سوره بقره» 💠الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ [بقره/3] (پرهيزكاران) كسانی هستند كه به غيب ايمان می‌آورندو نماز را برپا مي‌دارند و از تمام نعمتها و مواهبی كه به آنان روزی داده‌ايم، انفاق می‌کنند. 💢داوود رقی میگويد كه امام صادق علیه السلام در تفسير اين آيه فرمودند: 🔸«متَّقين كسانی هستند كه به قيام حضرت قائم(مهدی) ، كه البته حق است، اقرار و ايمان داشته باشند.» 📚اثبات الهداة ج5 ص72 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📚 خداوند روزی به موسی گفت: برو بدترين بنده مرا بياور .. موسی رفت يكی از گناهكارهای درجه يك را پيدا كرد و وقتی ميخواست با خود ببرد، گفت نكند يك موقع اين آدم توبه كرده باشد و من فكر كنم كه اين بنده ی گناهكار مي باشد، رهايش كرد. رفت دزدی را گرفت تا ببرد نزد خود گفت .. نكند اين بنده خاص خدا باشد و توبه كرده و خدا او را بخشيده باشد رهایش كرد. هر كسی را میگرفت با چنين فرضيات و داوريهائی آزادش مینمود؛ آخر دست خالی پيش خدا رفت. خدا گفت: ای موسی دست خالی آمدی؟ موسی گفت: هرچه گشتم بدتر از خودم پيدا نكردم .. خدا گفت: ای موسی هرآئينه اگر غير از اين كرده بودی از پيغمبري عزل ميشدي
🔎 ▫️ومَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ✍️ کسی که از خداوند اطاعت کند و از محرّماتش بپرهیزد، برای او راهی جهت بیرون رفتن از مشکلات و تنگناها قرار می‌دهد ⬅️ سوره طلاق آیه 2
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋یکی از صفات پسندیده مؤمنان، حسن ظن به خدا به معنای امید بستن به وعده های الهی، ✅اعم از رزق و روزی، ✅ یاری و پیروزی مجاهدان، ✅ آمرزش گناهان و مانند اینهاست. ✳️پیامبر اکرم (ص) فرمودند: 👌 «سوگند به خدایی که جز او شایسته پرستش نیست، به هیچ مؤمنی هرگز خیر دنیا و آخرت داده نشد جز به سبب 👈خوش بینی اش به خدا و 👈امیداری اش به او 👈و حسن خلق و اجتناب از غیبت، و به خدایی که جز او سزاوار عبادت نیست، هیچ مؤمنی را بعد از توبه و استغفار عذاب نکند مگر به 👈سبب بدگمانی اش به خدا و 👈کوتاهی اش در امیدواری به او و بدخلقی و غیبت از مؤمنان» ✳️امام صادق (ع) نیز می فرماید: 👌 «حسن ظن به خداوند این است که تنها به او امید داشته باشی و جز از گناهت نترسی.»🔆 ✴️اصول کافی ج3ص115 🔆اصول کافی ج3 ص116
✨﷽✨ ✅با نیت کار کن ✍حاج آقا دولابی (ره): با نیت کار کن. خانواده ات هر چند نفر که هستند، به آنها نگاه نکن و به نیت همان تعداد از ائمه علیهم السلام از آنها پذیرایی کن.چند وقت که این کار را ادامه دادی، ببین چه می‌شود. با نیت کار کن. مثلاً در حمام خودت را به این نیت بشوی که داری نفست را از صفات رذیله و از هوی و هوس و آرزوهای دور و دراز می‌شویی. سرت را به این نیت اصلاح کن که داری گناهان و خیالات باطل را از وجودت قیچی می‌کنی، سرت را به نیت شانه کردن سر یک یتیم شانه کن. خانه را که جارو میزنی و لباس ها را که می‌شویی، به نیت بیرون ریختن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از زندگی و وجودت انجام بده چند وقت که با نیت کار کردی، آن وقت ببین که نور همۀ فضای زندگی ات را پر می‌کند و راه سیرت باز می‌شود. 📚مصباح الهدی، ص 214
آموزنده در ایام اقامت در نجف اشرف یک روز که مشغول تلاوت قرآن بودم به این آیه برخورد نمودم که: كل نفس بما كسبت رهينة الآ أصحاب اليمين به فکر افتادم که اصحاب یمین چه کسانی هستند که در روز قیامت همه در گرو اعمالشان می باشند الا آنها؟ هر چه جستجو کرده و مراجعه نمودم متوجه این مطلب نشدم تا اینکه خدمت حضرت امیر رسیدم و به آقا عرض کردم مولای من: اصحاب یمین چه کسانی هستند که در گرو عملشان نمی باشند؟ حضرت فرمودند: شیخ جعفر شما که اهل حساب و عدد هستید، چطور کلمه ی یمین را حساب نکردید. هنگامی که کلمه ی یمین را به حروف ابجد حساب کردم متوجه شدم که عدد ۱۱۰ حاصل می شود، در آن موقع فهمیدم که کل نفس بما كسبت رهينه الآ شیعیان حضرت علی ، یعنی فردای قیامت همه گرفتار حساب و کتاب اعمالشان هستند، مگر شیعیان و پیروان حضرت امیرالمؤمنین(ع) که به عنایت و شفاعت حضرت مولا حساب و کتابی بر آنها نیست.
✨﷽✨ ✍خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: ای موسی! چون با من نماز کنی زبان‌ خود را در پشت قلب خود جای بده، چون بنده ذلیل در برابر من ایستد با دلی ترسناک و لرزان و جسمی که گرسنه‌ای را طعام دهد، نماز او را می‌پذیرم. در حدیث فوق مراد از "زبان در پشت قلب جای‌گرفتن، به این معناست که اول دلت مرا یاد کند بعد زبان‌ات. اگر دلت یاد من نبود و مرا نشناخت، زبان خود بر صدا‌کردن من جلو مینداز و مرا با زبانی یاد نکن که دلت بر آن گواهی نمی‌دهد. در حدیثی از نبی مکرم اسلام (ص) آمده چنین کسی "منافق" است. 📌مثال: کسی که قلب‌اش مرا به صفت کریم‌بودن نشناخته است، حق ندارد در زبان مرا "یَا کریم" بخواند که با زبان هر اندازه یَا کریم بگوید، من از او نخواهم پذیرفت، یا کسی که دیگران را در زمان مصیبت‌شان، در به روی حاجت‌شان باز نمی‌کند و نمی‌داند اگر دری باز کند من درهایِ زیادی بر روی او باز خواهم کرد و مرا به اسم "یَا مِفتاح" باور ندارد، حق ندارد ذکر یَا مِفتاح گوید و اگر چنین گوید "منافق" است و آثار و برکات اسم مرا هرگز دریافت نخواهد کرد. 📚معراج السعاده
هدایت شده از 🗞️
📌بخدا قسم شما دونفر مرا اذیت کردید! 🖤 امام صادق علیه السلام : ⭕ حضرت *فاطمه زهرا(س)* روز سه شنبه، سوم ماه جمادی الثانی سال ۱۱ هجری از دنیا رفتند. علت *شهادت* آن حضرت، همان *ضربه ای* بود که *قُنْفُذ* (لعنة الله عليه) غلام آن *مرد* به امر او به ایشان وارد آورد. حضرت زهرا به علت آن ضربه، محسن را سقط کرد و به همین دلیل به شدت بیمار شد‼️ 💢 و اجازه نداد هیچ یک از آن افرادی که وی را *اذیت* کرده بودند، به حضور او برسند ولی *آن دو نفر* که از اصحاب پیامبر خدا بودند، از اميرالمومنين علیه السّلام تقاضا کردند که *شفاعت* آنها را نزد فاطمه کند. وقتی حضرت امیر برای آنان اجازه گرفت و به حضور آن حضرت مشرف شدند، گفتند: «ای دختر پیغمبر خدا! در چه حالی؟» + فرمود: *«خدای را شکر، خوبم»* ▪️آنگاه به ایشان فرمودند: «آیا نشنیدید که پیامبر خدا می‌فرمود فاطمه *پاره ای از تن* من است، کسی که او را *اذیت* کند مرا *اذیت* کرده و کسی که مرا اذیت کند، *خدا* را اذیت کرده!؟» + گفتند : بلی + فرمودند: «به خدا قسم شما دونفر مرا *اذیت* کردید.» ⭕امام صادق علیه السلام فرمودند: 🔥 آنها در حالی از نزد فاطمه اطهر خارج شدند که آن بانو سخت بر آنان *خشمناک* بود. 📕 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۰ *[ لَعَنَ الله قاتِلیکِ یافاطِمَة الزَهرا]*
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی کربلایی لحظات آخرین وداع علی(ع) با خانم زهرا (س) درحضور رهبر عزیز (بسیارسوزناک) 🥀 سلام الله علیها تسلیت باد 🥀
✅ عاشقانه شهدایی🌹 ♥️🍃 ... 🍃♥️ 🌹🍃شهید سیاهکالی به روایت همسر🍃🌹 🍃قسمت51 به حمیدگفتم:"من این سالادرونمیخورم!این چیزی که تودرست کردی به هرچیزی شبیه شده جزسالاد.بایدبگی چرااین شکلی شده."سابقه آشپزی هایش برایم روشن بود.آشپزخوبی بودوغذاهاراخوب درست میکرد،ولی قسمتی که ازخودش ابتکارداشت گاهی اوقات ماراتامرزمسمومیت پیش میبرد. حمیدوقتی دیدبه سالادلب نمیزنم شروع کردبه تعریف کردن ماجرا.گفت:"اول داخل سالادنمک ریختم.بعدبرای امتحان دارچین وزردچوبه وفلفل هم زدم.میخواستم یه چیزی درست کنم که همه طعم هاروباهم داشته باشه!"خلاصه همه ی سرویس ادویه راداخل سالادخالی کرده بود. گفتم:"این چیزایی که گفتی برای رنگ و مزه ی سالادقبول،اماخیارهاوگوجه هاچرااینطوری شده؟چرااین همه وارفتن؟"خودش رازدبه مظلومیت وگفت:"جونم برات بگه که بعدش رفتم سراغ آبلیمووآبغوره.ازدستم دررفت آن قدرزیادریختم که خیاروگوجه توی آبلیمووآبغوره گم شد. وقتی دیدم این طوری شده،همه ی سالادروریختم داخل آبکش ودو،سه بارکامل شستم.اینکه الان میبینی به زردی میزنه خیلی کم شده.الان دیگه بی خطره!"کاری کرده بودکه خودش هم تمایلی به خوردن این سالادنداشت. منی که سالادشیرازی خیلی دوست داشتم تامدتهانمیتوانستم هیچ سالادی بخورم! اواخربهار93اولین سالی بودکه دورازخانواده ماه رمضان راتجربه میکردیم.ماه رمضانهابیشتربیدارمی ماندیم.به جای خواب گاهی تاساعت دوشب کتاب دستمان بودوباهم صحبت میکردیم. سحراولین روزماه مبارک،حمیدکتاب"منتهی الآمال"راازبین کتابهایی که داشتیم انتخاب کرد.ازهمان روزاول شروع کردیم به خواندن این کتاب که درباره ی زندگی چهارده معصوم بود. هرروزداستان هاوسیره ی زندگی یکی ازایمه رامیخواندیم.روزچهاردهم کتاب راباخواندن زندگی امام زمان عجل ا...تعالی فرجه الشریف تمام کردیم.این کتاب که تمام شد،حمیدازکتابخانه محل کارشان سی کتاب باحجم کم آورد.قرارگذاشتیم هرکدام کتابی راکه خواندیم خلاصه اش رابرای دیگری تعریف کند. بیشتربه کتابهای اعتقادی علاقه داشت.دوست داشت اگرجایی مثل حلقه های دوستان یاهییت بحثی میشدبااطلاعات به روزپاسخ بدهد. ایام ماه رمضان حمیدتاساعت دوونیم سرکاربود. بعدکه می آمد،یکی،دوساعتی میخوابید.روزهای زوج بعدازاستراحت میرفت باشگاه.روزهایی هم که خانه بودباهم کتاب میخواندیم،نظرمیدادیم وبحث میکردیم.گاهی بحث هایمان چالشی میشد.همیشه موافق نظرهمدیگرنبودیم.درباره ی همه چیزصحبت میکردیم؛ ازمسایل روزگرفته تابحث های اعتقادی.بعدازخوردن افطارهم کتاب میخواندیم.بعضی ازاوقات کتابهایی رامی خواند که لغات خیلی سنگینی داشت.ازاینطورکتابهالذت میبرد. اگرلغتی هم بودکه معنایش رانمیدانست میرفت دنبال لغت نامه. درحال خواندن یکی ازهمین کتابهای ثقیل بودکه من داخل آشپزخانه مشغول آماده کردن سحری بودم. وقتی دیددرگیرآشپزی هستم،شروع کردباصدای بلندخواندتامن هم درجریان مطالب کتاب باشم.یکی،دوصفحه که خواند،گفتم:"زحمت نکش عزیزم.ازچیزی که خوندی دوکلمه هم نفهمیدم. چون همش لغاتی داره که معناش رومتوجه نمیشم."جواب داد:"همین که متوجه نمیشیم قشنگه.چون باعث میشه بریم دنبال معنی کلمات. این طورکتابهاعلاوه برمحتواواطلاعاتی که به آدم اضافه میکنن،باعث میشه دامنه ی لغاتمون بیشتربشه." تقریبابیشترخوراک حمیددرماه رمضان هندوانه بود. نصف یک هندوانه راموقع افطارمیخورد،نصف دیگرش راموقع سحر.برای همین خیلی هندوانه میخرید.روزدوازدهم ماه رمضان بود.درخانه راکه برایش بازکردم وبه استقبالش رفتم دوتاهندوانه زیربغلش بود.سلام دادوازکنارم ردشد.رفت سمت آشپزخانه.خواستم درراببندم که گفت:"صبرکن هنوزمونده!" دوباره رفت بیرون.بازبادوتاهندوانه دیگرآمد.هاج وواج مانده بودم که چه خبراست.چندباری این کارتکرارشد.نه یکی،نه دوتا،بیشترازده تاهندوانه خریده بود.باتعجب گفتم:"حمید!این همه هندونه میخوایم چکار؟رفتی سرجالیزهرچی تونستی بارزدی؟"خندیدوگفت:"هندونه که خراب نمیشه.میریزیم کف آشپزخونه.یکی،یکی میذاریم توی یخچال.هروقت خنک شدمیخوریم." آشپزخانه ی ماکوچک بود.پخت وپزکه میکردم محیط آشپزخانه سریع گرم میشد.چندروزی ازخریدهندوانه هاگذشته بودکه دیدم بوی عجیبی ازاین هندوانه هامی آید.اول فکرکردم چون تعدادشان زیاداست این طوری بویشان داخل خانه می پیچد.بعدازچندروزمتوجه شدم که هندوانه هااززیرکپک زده اندوخراب شده اند.تاچندماه بوی هندوانه می آمد،حالم بدمیشدودلم پیچ میخورد.حمیدهم رعایت میکردوباهمه ی علاقه ای که داشت تامدتهاسمت هندوانه نرفت!برای افطاربعضی روزهابیرون میرفتیم.پاتوق اصلیمان مزارشهدابود.حلیم هایی که ازبیرون میگرفتیم راخیلی دوست داشت. &ادامه دارد... ❌❌کپی رمان بی اجازه ممنوع❌❌ 🔅سلامتی (عج)صلوات🔅 •┈┈••✾❀🌺❀✾••┈┈• 🔅نسیـــم بهشـــت 🔅 @nasemebehesht
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
🖤 سلام‌الله‌علیها فرمودند: 🍃 هر کس عبادات و کارهای خود را خالصانه برای خدا انجام دهد، خداوند بهترین مصلحت ها و برکات خود را برای او تقدیر می نماید. 📖 بحارالانوار ج 67، ص 249، ح 25 اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
هدایت شده از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌▫
💠 حکایت بسیار زیباست👌 اقای سید علی اکبر کوثری ( از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدلله علیه السلام) در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه خوانی تشریف میبرند. بچه های آن محله به رسم کودکانه ی خود بازی میکردند و به جهت تقلید از بزرگترها، باچادرهای مشکی و مقنعه های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه ی کودکانه و کوچکی در عالم کودکی،در گوشه ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرد هتوجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت با بی میلی و اکراه استکان رو اوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم امدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود: نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من بادست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... (برگرفته از خاطرات آن مرحوم) ‌‌‌