eitaa logo
ناصرین 🇮🇷"
1.1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
5هزار ویدیو
15 فایل
☫بســـــمـ الـلـه ☫ اي مـلت اسلام! پشتـيبان ولايـت فـقـيـه باشيد تا اين حكومت كه زمينه ساز حـكومت حـضرت حجـت(عج) است زنده و جاويد بماند. شهـيد مهـدے امـيـنـی🌹 ✔ یا ایهاالمسلمین ،مقام معظم رهبری نائب برحق امام زمان هستن .. 📬جهت ارتباط : @Ab_nazar57
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 حاج قاسم سلیمانی خطاب به برادرزاده‌اش: اوقات سحری را دریاب توصیه شهید حاج قاسم سلیمانی به برادرزاده‌اش: 🔹مهدی جان! ۱- تمام کسانی‌که به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب. در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آن را با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی. ۲- زیربنای تمام بدی‌ها و زشتی‌ها دروغ است. ۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد. عمویت ۹۱/۸/۱۷ 🌹
هدایت شده از  ناصرین 🇮🇷"
📷 حاج قاسم سلیمانی خطاب به برادرزاده‌اش: اوقات سحری را دریاب توصیه شهید حاج قاسم سلیمانی به برادرزاده‌اش: 🔹مهدی جان! ۱- تمام کسانی‌که به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب. در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آن را با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی. ۲- زیربنای تمام بدی‌ها و زشتی‌ها دروغ است. ۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد. عمویت ۹۱/۸/۱۷ 🌹
⚠️ گناهت را به کسی نگو ... 🔹 آیت الله خوشوقت رضوان الله تعالی علیه می‌فرمودند: ✍ خداوند سـریـع الرضاست، زود می‌بخشد و زود آشتی می‌کند. گناه را به کسی غیر خودش نگو! در میان شـب دو رکعت نماز بـخوان، از خـدا عذرخواهی کرده و سپس تـوبه کن. خداوند تمام گناهانت را نابود می‌کند بله حتی گناهان را تـبـدیل به حـسـنـه می‌کند! خدایی به این مهربانی سزاوار رفاقت بوده و دوست بسیار خوبی است. 👤آیت الله خوشوقت رضوان الله تعالی علیه ‌🌻الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌻 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
‍ یک ساعتی مانده بود به اذان صبح. جلسه تمام شد. آمدیم گردان. قبل از جلسه هم رفته بودیم شناسایی. تا پام رسید به چادر، خسته و گوفته ولو شدم روی زمین. فکر می‌کردم عبدالحسین هم می‌خوابد. جوارابهاش را درآورد. رفت بیرون! دنبالش رفتم. پای شیر آب ایستاد. آستینها را داد بالا و شروع کرد به وضو گرفتن. بیشتر از همه ما، فشار کار روی او بود. طبیعی بود که از همه خسته‌تر باشد. احتمالش را هم نمی‌دادم حالی برای خواند داشته باشد. خواستم کار او را بکنم، حریف خودم نشدم. فکر این را می‌کردم که تا یکی دو ساعت دیگر سر و کلهٔ فرماندهٔ محور پیدا می‌شود. آن وقت باز باید می رفتیم دیدگاه و می‌رفتیم پشت دوربین. خدا می دانست کی برگریدم. پیش خود گفتم: بالاخره بدن توی بیست و چهار ساعت، احتیاج به یک استراحتی داره که. رفتم توی چادر و دارز کشیدم. زود خوابم برد. اذان صبح آمد بیدارمان کرد. بلند شدم و پلکهایم را مالیدم. چند لحظه‌ای طول کشید تا چشمهام باز شد. به صورتش نگاه کردم. معلوم بود که مثل هر شب، نماز با حالی خوانده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄