eitaa logo
الهادی
22هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
993 ویدیو
48 فایل
🔻 درگاه‌های نشر آثار حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در شبکه‌های اجتماعی و همچنین لینک دانلود نرم‌افزار الهادی در صفحه زیر موجود است: www.al-hady.ir 📩دریافت نظرات: http://al-hady.ir/page/a
مشاهده در ایتا
دانلود
15.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تصور صحیح از ملکوت در ذیل توجه به حضرت علی اکبر علیه السلام 🎤 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری ⏱ زمان: ۳ دقیقه 📥 حجم: ۱۴ مگابایت 🔺 @nasery_ir ‌ ‌
‌ ‌ 🔺صفحه رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در اینستاگرام: 👉🏻 Instagram.com/nasery_ir ‌ ‌
هدایت شده از الهادی
* ‌ ‌ 🔺صفحه رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در اینستاگرام: Instagram.com/nasery_ir ‌ ‌
هدایت شده از الهادی
4_201676679079264482.mp3
10.89M
* 🎧 روضه حضرت ابالفضل علیه السلام 🎙 حجت‌الاسلام و المسلمین ناصری ⏱زمان: ۱۱ دقیقه 🔺 @Nasery_ir ‌ ‌ ‌ ‌
🔻راوي مي‌گويد: وقتي بنا بود قافله آقا سيدالشهدا (علیه السلام) از مدينه به سمت مکه حرکت کند. شترهايي را دیدم که اثاث و مشک آب رويشان است و شترهايي که محمل رويشان است. منتظر بودم ببينم چه کساني از بني‌هاشم همراه قافله می شوند. ديدم در کمال عفت و بزرگي، خانمي سياه‌پوش قدم از خانه بيرون گذاشت. آقاي جواني، سي و چندساله ساعدش را گرفته، اين خانم دستش را روي ساعد آقا گذاشته است. براي سوار شدن به نزديک محمل آمدند. اين آقا زانويشان را خم کردند تا آن خانم سوار شود. پرسيدم ايشان کیست؟ گفتند: زينب بنت علي. گفتم: آن آقا که بود؟ گفتند: آقا قمر بني هاشم. 🔸 مانند پروانه دور خاندان آقا سيدالشهدا مي‌چرخيد. اين بود که وقتي اسرا را خواستند از کربلا حرکت دهند. بي‌بي همه را سوار کرد، رو به علقمه کرد، الوداع برادرم عباس «انت الذي اخرجتني من منزلي» برادرم برخيز خواهرت مي‌خواهد سوار محمل شود. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌
دستت به آب لب نزد و لب به آب دست حيران نهاده ای به لب انگشت آب را @nasery_ir ‌ ‌
* 🔻داستان تشرف یکی از علمای اصفهان؛ بسیار زیبا و نکته دار... علی رغم طولانی بودن مطالعه آن را از دست ندهید: 🔹حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است. 🔸ايشان جوان بوده و سوار الاغ مى‏ شده و اطراف اصفهان تبلیغ مى‏ رفته و روضه مى ‏خوانده است. دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف مى‏ رود و منبرش را می رود. آن روز برف سنگينى مى ‏آمده است. 🔹وقتى اين روضه تمام مى ‏شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. سوار الاغ که مى ‏شود برود، يكى از اهالى اين آبادى مى ‏آيد و مى ‏گويد:« آقا سيد تو راه گرگ و حيوانات درنده هستند مى ‏خواهید يكى، دو نفر همراهتان بفرستيم؟ 🔸ايشان مى‏ گويد: مى‏ روم مشكلى نداره» و قبول نمی کند همراهی بیاید. نقل می کند عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى‏ آمد. برف سنگينى هم به زمين نشسته بود. مى‏ گويد مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى‏ آيد. 🔹منتهى از بس برف سنگين بود، حوصله نكردم سرم را بیرون بیاورم و ببينم کیست. حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد. 🔸بعد آن آقا كه پشت سر من مى ‏آمد گفت:« آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم». 🔹گفتم:« سلام عليكم» . 🔸گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟) 🔹گفتم:« بفرماييد». 🔸گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟ 🔹گفتم:« بله من در تاريخ خوانده‏ ام كه چنین کاری کرده اند. 🔸آن آقا گفتند:« و اسب ها هم بر بدن رفتند؟» 🔹گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.» 🔸مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. بازآن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟» 🔹گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد». 🔸گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟» 🔹گفتم:« من در تاريخ خوانده‏ ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند». 🔸گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و شخم نزدنند و قبر را از بين نبرند؟!» 🔹آقا سید می گوید من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى‏ كردم. گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد. 🔸گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد». 🔹گفتند:« چى هست؟» 🔸گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه ‏السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند. اما در جريان متوكل، اينها مى‏ خواستند آثار حضرت را از بين ببرند. 🔹نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى‏ خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند». 🔸آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.» 🔹آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده‏ ام، نيست. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌
‍ * 🔻از معجزاتي كه ما بايد به آن توجه كنيم دعای حضرت اباعبدالله (عليه السلام) در گودال قتلگاه است. ایشان يك دعايي دارند که حدود چهار خط است. 🔸لحظه‏ هاي آخري كه حضرت اباعبدالله (عليه السلام) ‏در گودي قتلگاه افتاده بودند، اين مناجات را كردند و اين معجزه است. اين رقم الفاظ و اين رقم معاني بلند در آن حال واقعا معجزه است. در آن حال، اين طور ارتباط با خداي متعال برقراركردن و اين كلمات زيبا را گفتن واقعا عجیب است: 🔹‏« اللهُمَّ أنتَ مُتَعالي المكانِ، عظيمُ الجبروتِ، شديدُ المِحال غنيٌّ عَنِ الخلائقِ، عريضُ الكِبْرياءِ، قادرٌ علَى مَا تشاءُ، قريبُ الرَّحمةِ، صادِقُ الوَعْدِ، سَابِغُ النِّعمةِ، حَسَنُ البلاءِ، قريبٌ إذا دُعِيتَ، مُحيطٌ بما خَلَقْتَ، قابِلُ التوبةِ لمن تابَ إليكَ، قادرٌ على ما أَرَدْتَ، مُدرِكٌ ما طَلَبتَ، شَكورٌ إذا شُكِرتَ، ذَكورٌ إذا ذُكِرتَ، أدعوكَ مُحتَاجاً وأرغبُ إليك فَقيراً، وأفزَعُ إليك خائِفاً، وأَبكِي مَكروباً، وأستعينُ بكَ ضَعِيفاً، وأتَوَكَّلُ عَليكَ كَافِياً. اللهُمَّ احكُمْ بَينَنَا وبينَ قومِنَا، فإنَّهم غرُّونَا وخَذَلُونَا، وغدَرُوا بِنَا وقتلونا، ونحنُ عِترةُ نبيِّكَ، وَوِلدُ حبيبِكَ محمَّدٍ الذي اصطفيتَه بالرسالةِ، وائتمنتَهُ على الوحيِ، فاجعَل لنَا من أمرِنا فرَجاً ومخرَجاً يا أَرحم الراحمينَ". دعاي خيلي زيبايي‏ست. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌
‍ * 🔻هيچ عملي مثل توسل به حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) جنس آدمي را پاك و زلال نمي ‏كند؛ تمام اين ثواب هائي را كه برای انواع توسل به حضرت مثل زیارت حضرت یا گریه بر حضرت و ... گفته ‏اند با اين مسأله قابل حل است كه در توسل به حضرت سید الشهداء (علیه السلام) جنس انسان تبديل مي ‏شود. 🔸بعضي‏ در ثواب هایی که برای زیارت یا گریه برای حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) نقل شده، خدشه كرده ‏اند كه اين همه ثواب چگونه است؟ در حالی كه وقتی این نوع توسلات جنس و جوهره انسان را تبدیل می کند پس مشكل حل مي‏ شود. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی نشر آثار حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: 👉 @nasery_ir ‌ ‌
* ‌ ‌ 🔺صفحه رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در اینستاگرام: Instagram.com/nasery_ir ‌ ‌
* 🔻بايد دقيق تر و بازتر وارد قضيه عاشورا شد و اصناف مختلف مردم آن زمان را شناخت. واقعاً مردم آن زمان فقط دو گروه نيستند که يا طرف ابن سعد باشند يا طرفدار حضرت سید الشهداء علیه السلام؛ بلکه بین این دو دسته اصناف متعدد و مختلفی هستند. 🔸ما در یک تصورِ خيالي، يك ابن سعد درست مي‌كنيم و يك حضرت أباعبدالله؛ ولي اين بين، صد ها رتبه هست. این افراد و اصنافی که بین این دو رتبه هستند را هم با شرح صدر، بايد ديد. 🔹بله یک گروه بودند که برای یاری حضرت و شهادت در رکاب ایشان نصيب داشتند؛ امثال زهير بن قين که اين جمله را دارند كه اگر بارها كشته شويم باز دست از یاری حضرت بر نمی داریم. اين ها ديگر نهايت فداكاري را داشتند که حضرت درباره ایشان فرمودند اصحابي بهتر از اين ها نيست. 🔸منتهی اين ها یک گروه هستند امّا در آن زمان مردم اصناف و گروه هاي مختلفي داشتند که لازم است بررسی شوند. ادامه دارد... ‌ ‌ ‌
ادامه مطلب قبل... 🔻مثلا یک دسته از مردم کسانی هستند که بخل و جُبْن(ترس) بر ايشان حاكم است. حضرت سيدالشهداء و اقامة عدل را دوست دارند ولي اين كه پاي اقتضائات بعد آن هم ايستاده باشند، نه این طور نبودند... 🔸در بين راه كه حضرت اباعبد الله علیه السلام به سمت کوفه مي ‌آمدند بسياري از قبائل با حضرت همراه شدند؛ منتهی همین كه خبر شهادت حضرت مسلم سلام الله عليه به آقا سيد الشهداء عليه السلام رسيد و ورق برگشت، خيلي ها آرام آرام خودشان را کنار كشيدند. 🔹این ها براي اين آمده بودند كه يك حكومتي برپا بشود که حكومت عدل و خوب باشد و حضرت اباعبدالله علیه السلام هم بالای سرشان باشند و زندگيشان را ادامه بدهند و در آسايش بگذرانند ولي براي جهاد، شهادت و از خود گذشتن آمادگي نداشتند. 🔸باز از این نمونه هم بودند کسانی که حتی حاضر به جنگیدن برای حضرت بودند اما نه در حد شهادت. چنانچه در مورد ضحاک بن عبدالله مشرقی نقل شده که قبل از عاشورا خدمت حضرت آمد و عرض كرد كه آیا كشته شدن من از كشته شدن شما جلوگيري مي‌ کند؟ حضرت فرمودند نه. گفت پس من تا وقتی فایده داشته باشم می مانم و بعد می روم. 🔹روز عاشورا همین کار را هم کرد و در لحظات آخر فرار کرد که قضیه اش مفصل در منابع آمده است. اين هم يك رقم و یک صنف از مردم بود. حتي برای رفتن از حضرت اذن گرفت. حضرت هم فرمودند: اذن دادم برو. 🔸اينها بينابينی ‌ها هستند كه بايد بهتر آنها را شناخت. در سلوک هم اینجور آدم ها هستند. ادامه دارد... ‌ ‌