زینب جون من یه سوال دارم☝🏻 احیانا قبلا اسمت رها نبوده؟و اینکه یه داداش به نام رسول نداری؟ (دیگه نگم که دخترم)
----------------------------
خیر... من اسم زینب رو کلا دوست داشتم..
خیلی.... اصلا زیاد..
زینب اسم مستعارمه توی کانال)):
ن... 😁✨
جاااان خودت یه پارت دیگه بزااار
--------------------------------
✨❤️چشم.. عصر🙂✨
آه خدا تا این رمان تموم بشه ما پیـــــــر می شیم
------------------
😐😂خمرم کم شد.. کمرم خم شد😂😁✨
https://eitaa.com/GandoNottostop/16143 هعیییییی...😔 درسته فرمانده... #عاشق_شهدا
-------------
🙂🦋🌿🌿🌿🌿🌿🌿
رمانت عالیه...رسول برگرده و بگن بخاطر امنیتش بوده....حالش بد باشه خیلی عالی میشه..
------------------------
😁گر صبر کنی ز غوره حلوا سازیم😍😁😂❤️
براتون توضیح میدم..
یعنی چی دلت تنگ میشه باید دوباره یکی دیگه شروع کنی
---------------------------
😂✨من؟¿
چه کوه هایی نذاشتن رو سر این خونه . . 🙂☝ خاکستر بباره . . 💔
----------------------------------
❤️✨تو سر پناه خستگی من باش.. من دلم پره..
یه وقتا آدم.. از دوست دشمن زخم میخوره..(💔!)
این تیکشو خیلی دوس دارم😁✨
چقدر غمگین و گریه دار 😭😭😭 خیلی قشنگ بود اصلا ادم میرفت تو حس با خنده هاشون میخندید با بغزاشون بغز میکرد با گریه هاشون گریه میکرد دست درد نکنه با رمان قشنگت ❤❤❤ بازم رمانایی مثل این بنویس یا اگه میتونی فصل ۲ همینو بنویس 😘😘 و اینکه بین همه ی رمانای تو کانال من فقط اینو خوندم با یکی از رمانا که توی پیام سنجاق شده نبود ولی خادم الزهرا گزاشته بودش
--------------------------------
✨❤️😄مرسی از این همه محبت.. عصر نویسنده پاسخگو خواهد بود😄🌹
چطور دلت اومد دوساعته دارم مثل اب بهار گریه میکنم دوباره رمان هست یانه ولی اگه میشه ادامش بدید ممنون که رسول راه دایی رسولشو ادامه بده
------------------------،،،،،،،،----------
💔🙂یه حرفایی تو دلمه... که خواهم گفت😁
اونو نمیدونم... نویسند خواهد گفت