#معرفی_کتاب
#رومی_روم
📚 رمان «رومی روم»، به قلم حسین زحمتکش زنجانی و به همت شرکت چاپ و نشر بینالملل منتشر شد.
«حاج ارسلان»، رزمندۀ دوران دفاع مقدس که از اول تا آخر جنگ، در صحنۀ نبرد حضور داشته، الان در اواخر دهۀ نود (سال 1398 هجری شمسی) شصت و چند سال سن دارد و تصمیم میگیرد برای برآورده کردن نذرش، عازم راهپیمایی اربعین شود. از دیگر سو نیز کهنهسربازی به اسم «برزان الخزرجی» از رژیم بعث عراق، اکنون توبه کرده و به خدمت زوار امام حسین علیهالسلام درآمدهاست. زندگی اینها بهنوعی در واپسین روزهای جنگ با هم تلاقی پیدا میکند. جنگ به پایان رسیده، رابطۀ ایران و عراق ترمیم یافته و پیادهروی اربعین دوباره احیا شدهاست. حالا این دو نفر دوباره سر راه هم سبز میشوند و همدیگر را میشناسند. هر دو از هم کینه به دل دارند و اگر شرایط مساعد باشد، بدشان نمیآید که زهرشان را به یکدیگر بریزند.
البته به بهانۀ حضور برزان در داستان، پای داعش هم به رمان باز میشود و ...
📌 «رومی روم»، نوشتۀ حسین زحمتکش زنجانی، با شمارگان 1000 نسخه، در 286 صفحه و با قیمت 75 هزار تومان توسط شرکت چاپ و نشر بینالملل بهتازگی روانۀ بازار شدهاست.
چاپ و نشر بینالملل
#معرفی_کتاب #رومی_روم 📚 رمان «رومی روم»، به قلم حسین زحمتکش زنجانی و به همت شرکت چاپ و نشر بینالمل
معرفی تفصیلی کتاب #رومی_روم در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
https://www.ibna.ir/fa/book/322569/
چاپ و نشر بینالملل
دیروز (۲۸ خرداد ۱۴۰۱)؛ فروشگاه کتاب بینالملل؛ مصاحبه تلویزیونی با آقای حسین زحمتکش زنجانی در مورد کتاب تازهانتشاریافتهاش، #رومی_روم
چاپ و نشر بینالملل
#معرفی_کتاب #رومی_روم 📚 رمان «رومی روم»، به قلم حسین زحمتکش زنجانی و به همت شرکت چاپ و نشر بینالمل
#گزیده_کتاب
#رومی_روم
📚 گاهی عصایی در پیش و گاه قدمی به جلو؛ تا به ورودیِ حرم برسم و از درِ مجاورش وارد بینالحرمین شوم، بلندگوها سلام نماز را هم داده بودند و با آبوتاب، دعای بعد از نماز را میخواندند. دیوار دور بینالحرمین، برایم جالب بود. آنوقتها خبری از این دیوار نبود و بین دو حرم، چند خیابان و کوچه پسکوچه باریک و پیچدرپیچ و کلی خانه و مغازه فاصله بود، بدون اینکه دیواری دورش باشد. اصلاً آن موقع، بینالحرمینی در کار نبود. نخلهای برافراشته پشت دیوار که برگهای پتوپهنشان به اینطرف سرک میکشیدند و چراغهای قدبلندِ هلالیشکل و سنگفرش زمین هم چیزی نبود که در نگاه اول، از نظرم دور بماند. همهچیز ظاهراً سر جای خودش بود و این بینالحرمین فقط نورما را برایم کم داشت.
- السلام علیک یا ابا الشهداء...
سبزیِ تابلویش که بر سردرِ حرم زده بودند، به چشمم آمد. دست به سینه گذاشتم و زیر لب، زمزمهاش کردم. بیشتر از این، چیزی به نوک زبانم نرسید. بهطرف آن یکی حرم برگشتم. با یک چشم، خواندن تابلویش برایم سخت بود. چند قدم جلو رفتم و چشمم را ریز کردم.
- السلام علیک یا بن امیرالمؤمنین...
این واژهها انگار برایم غریبه بودند. یادم نمیآمد که آخرین بار، کی آنها را به زبان آورده بودم. هوس کردم بروم داخل و حرم را زیارت کنم. باز هم یادم رفته بود نماز ظهر و عصرم را بخوانم. حواسم پرت بود. میدانستم نه دلودماغ نماز خواندن دارم نه زیارت رفتن. به گوشهای خزیدم و زیر چراغی سبزرنگ، روی سکویی مرمری نشستم. برودتش از سر و کولم رفت بالا. احساس کردم حالم جا آمده. عصا را زیر چانهام گرفتم و دستم را به کمرش چسباندم تا سُر نخورد. چشمم به جلو خیره مانده بود. بشقاب کوچکی پر از زِنود السِّت که بوی گلابش زودتر از خودش آمده بود، مقابل صورتم ظاهر شد. ندیدم که بود. چند انگشت به آن چسبیده بود که با حرکت دست، ردش کردم برود.
- اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد...
📌 برگرفته از صفحات 238 و 239 رمان «رومی روم»، تألیف حسین زحمتکش زنجانی، شرکت چاپ و نشر بینالملل
#گزیده_کتاب
#رومی_روم
📚 در خلال ضربات پیاپی دستش که کتفم را هدف گرفته بود، از میان چند ماشین جیپ رد شدم و در دامنۀ یک بلندی سنگی، چشمم افتاد به جیپی که تفنگ 106 بالای آن بسته بودند. تفنگ 106 را خوب میشناختم. قبلاً حتی با آن کار هم کرده بودم. هیبت عجیبی برایم داشت. لولۀ سه متری آن همیشه برایم جذاب بود. اما نه؛ داشتند چه میکردند؟! چرا عباس را به زور میکشیدند بالای جیپ؟! این دیوانهها میخواهند چه کنند؟! داشتم گیج میشدم. قصدشان را از این کار نمیفهمیدم. دلم میخواست هوار بکشم، داد بزنم و مثل خوشان هر چه از دهانم درمیآید، به آنها بگویم؛ کاری که تا الان نتوانسته بودم انجام بدهم. همه چیز برایم شگفتآور جلوه میکرد؛ شگفتآور و ترسناک. انگار داشتم خواب میدیدم.
- محکم ببندیدش تا نتونه تکون بخوره.
صدای فریادش پیچید تو گوشم. آن سه نفری که داشتند جسم بیجان عباس را بالا میکشیدند، به دستور این عمو سیبیلو، سری تکان دادند و جنبوجوششان را بیشتر کردند. عباس را خواباندند روی لولۀ تفنگ ...
📌 برگرفته از ص 108 رمان «رومی روم»، نوشتۀ حسین زحمتکش، شرکت چاپ و نشر بینالملل
#گزیده_کتاب
#رومی_روم
📚 پیش میراندم و پیش میراندم. چیزی نمانده بود برسم به مسیر پیادهروی. زمزمۀ روضههای عربی را از دور میشنیدم. باد برایم سوغات آورده بود. گویا در چند قدمی موکبها بودم. مغزم میخارید و شقیقههایم به تپش افتاده بود. چه باید میکردم؟ با خودم، با رومی، با سمیره، با ابوحنیف. تو را به خدا دیگر اسم نورما را نیاور. او دیگر برای من تمام شده. حالا فقط من هستم و این زندگی بیسروتهی که معلوم نیست پایانش چه خواهد شد. هر چه باشد دیگر نورما را در آن ندارم. چه اتفاق غریبی! چه ماجرای شگفتی! نورما را با مولایت حسین عوض کردی؟ یادت نیست؟ ها برزان؟! مرد کرد عربشده! شیعۀ سینهچاک خاندان علی! توبه کردۀ روزهای نکبتی! مرد باش. خطایی کردی. پایش بمان. آن چالۀ لعنتی چه به روزت آورد که هم نذرت را فراموش کردی و هم قَسَمَت را؟! حالا هم میخواهی دوباره خطا کنی؛ خطایی بدتر از خطاهای قبلی.
📌 برگرفته از ص 279 رمان «رومی روم»، نوشتۀ حسین زحمتکش، شرکت چاپ و نشر بینالملل
دیشب (۲۷ دی ۱۴۰۱) در مراسم اختتامیه بیستودومین دوره جشنوارۀ ملی صنعت چاپ و نشر که با معرفی برگزیدگان پنجمین دو سالانۀ هنر چاپ و طراحی کتاب (نشان شیرازه) همراه بود، جایزۀ طراحی گرافیک جلد کتاب با نوشتار، به آقای احسان جعفرپیشه، طراح جلد و عنوان کتاب #رومی_روم از شرکت چاپ و نشر بین الملل تعلق گرفت.
إنشاءالله از فردا تا آخر هفته، ساعت ۲۳:۳۰، بخشهایی از کتاب #رومی_روم در رادیو فرهنگ، روخوانی میشود.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #معرفی_کتاب
📚 #رومی_روم
📎 ماجرایی درهمتنیده است از دو شخصیت ایرانی و عراقی است که هر دو در بزرگترین جنگ کلاسیک تاریخ معاصر حضور داشتهاند، حالا در راهپیمایی اربعین این دو نفر دوباره سر راه هم سبز میشوند و همدیگر را میشناسند…
✍️ نویسنده: #حسین_زحمتکش_زنجانی
📌 خرید و دانلود رایگان بخشی از کتاب در لینک زیر:
B2n.ir/Roomieroom
⛺️ #موکب_کتاب_اربعین
🌱 #با_بین_الملل_جهانتان_را_تغییر_دهید
🌱 #شرکت_چاپ_و_نشر_بین_الملل
📚 @nashre_beynolmelal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #هفته_دفاع_مقدس
📚 #رومی_روم
🖇️ رومی روم داستان دو مردیست که هر دو در دنیای خیر و شر خویش دست و پا میزنند. هر کدام داستانی دارند و حکایتی. داستانی که شاید به جرات بتوان گفت پیشتر در این چهارچوب کسی قلم نزده است. پیرنگ و ساختاری قدرتمند با درونمایه ای که از ابتدا تا انتهای داستان وجود دارد. درونمایهای مملو از تعلیق. داستانی با شاخ و برگی از جنگ هشت ساله و جریان داعش. داستانی ضد جنگ، جنگی که قصدش بردن محبت از دلها و گرفتن جانها بوده است.
📍خواندن رومی روم نگاه ما را به عراق در کنار تمامی اتفاقات شومی که در جنگ هشت ساله به کشور ما وارد شد به سمت و سویی مثبت سوق میدهد. آن هم در کنار تمامی اختلافات و اتفاقاتی که رخ داده است.
✍️ نویسنده: #حسین_زحمتکش_زنجانی
📌 صفحه: 286
📌 شمارگان: ۱۰۰۰
📌 خرید و دانلود رایگان بخشی از کتاب در لینک زیر:
B2n.ir/Ruomiruom
🌱 #با_بین_الملل_جهانتان_را_تغییر_دهید
🌱 #شرکت_چاپ_و_نشر_بین_الملل
📚 @nashre_beynolmelal
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡ #پویش
📚 #کتابخوانی
🇮🇷 #هفته_دفاع_مقدس
📚 #رومی_روم
🖇 رومی روم داستان دو مردیست که هر دو در دنیای خیر و شر خویش دست و پا میزنند. هر کدام داستانی دارند و حکایتی. داستانی که شاید به جرات بتوان گفت پیشتر در این چهارچوب کسی قلم نزده است. پیرنگ و ساختاری قدرتمند با درونمایه ای که از ابتدا تا انتهای داستان وجود دارد. درونمایه ای مملو از تعلیق. داستانی با شاخ و برگی از جنگ هشت ساله و جریان داعش. داستانی ضد جنگ، جنگی که قصدش بردن محبت از دلها و گرفتن جانها بوده است.
✍️ خواندن رومی روم نگاه ما را به عراق در کنار تمامی اتفاقات شومی که در جنگ هشت ساله به کشور ما وارد شد به سمت و سویی مثبت سوق میدهد. آن هم در کنار تمامی اختلافات و اتفاقاتی که رخ داده است.
✍️ نویسنده: #حسین_زحمتکش_زنجانی
📌 صفحه: 286
📌 شمارگان: ۱۰۰۰
📌 خرید و دانلود رایگان بخشی از کتاب در لینک زیر:
B2n.ir/Ruomiruom
🌱 #با_بین_الملل_جهانتان_را_تغییر_دهید
🌱 #شرکت_چاپ_و_نشر_بین_الملل
🆔 @nashre_beynolmelal