📚 عاقبت اسراف و کفران نعمت
در زمانهاى قبل ، قومى بودند که خداوند #نعمت سرشارى به آنها داد، سرزمينشان پر از #چشمه سارها بود و همه جا سرسبز و خرم و پر از نعمت بود. آنها از مغز #گندم ، #نان درست مى كردند، ولى بر اثر وفور نعمت با همان نان ، محل #مدفوع كودكشان را پاك مى نمودند، و به اندازه كوهى از اين نانها به وجود آمد.
روزى #مرد نيكوكارى كنار زنى عبور كرد، كه او همين كار را مى كرد، به او گفت :
اى #زن واى بر شما از خدا بترسيد و نعمتهاى الهى را با دست خود مبدل به #قحطى و گرسنگى نكنيد.
آن زن با كمال #غرور در پاسخ گفت : اين را ببين ما را به گرسنگى تهديد مى كند، تا كشتزارهاى وسيع (سرثار) هست و نهرهاى آن جارى است ، ما از #گرسنگى ترسى نداريم .
طولى نكشيد، خداوند بر آنها #غضب كرد و آب #باران را بر آنها نفرستاد، كار قحطى به جائى رسيد كه به همان نانهائى كه با آنها محل مدفوع كودكانشان را پاك مى كردند، نياز پيدا كردند، جالب اينكه براى رسيدن به آن نانها صف مى بستند تا بهر كسى بمقدار معين از روى نوبت برسد.
📚 منبع: بحار الانوار ج 14 ص 146 .
#کفر_نعمت
👈 کانال حکایت نامه
🆔 @hekayatnameh
🔥ماجرای زن بدکاره و شفاعت امام حسین(ع)
🔴در #مدینه زن بدکاره اي زندگی می کرد که روزي خود را از راه #خود_فروشی به دست می آورد! در منزل همسایه او، مردم اغلب به #عزاداي امام حسین (عَلیه السَلام) مشغول بودند و جمعی در آن خانه گرد هم جمع می شدند و براي مصائب حضرت سید الشهداء گریه می کردند و بعد از اتمام مجلس غذایی که تهیه دیده بودند، به آنها #اطعام می کردند. در همان خانه دیگی بر روي آتش نهاده بودند و غذایی جهت جمعیت عزاداري درست می کردند و اتفاقاً #آتش زیر دیگ خاموش شده بود! زن فاحشه به آتش #نیاز پیدا کرد و به مطبخ آن صاحب مراسم داخل شد تا آتشی براي مصرف خودش ببرد اما دید که آشپزها مشغول عزاداري شده اند و آتش زیر دیگ ها خاموش شده پس به نوعی سعی کرد آن آتش هاي نیمه خاموش را با زحمت بسیار روشن کند و چون زمان زیادي طول کشید از غلبه دود که به چشم اشک جاري شد و چون آتش شعله ور گردید، قدري آتش براي حاجتش برداشت و روانه #منزل خود گردید،بالاخره پس از ساعتی بواسطه گرمی هوا، استراحت نمود و به خواب رفت. در عالم رویا دید که قیامت قائم شد و زبانه #جهنم مشتعل گردیده و او را با زنجیرهاي آتشین می کشند تا به جهنم ببرند و هر چه او فریاد می کند کسی به فریادش نمی رسند، هر قدر پناه می خواهد کسی به او پناه نمی دهد و موکلین عذاب به او می گویند: که #غضب خدا بر تو باد، که خدا به ما امر کرده، تا تو را به قعر جهنم بیندازیم. آن زن می گوید: والله چون مرا به کنار جهنم رسانیدند آنگاه #شخصی نورانی ظاهر شد فریادي بر موکلین عذاب من زد و فرمود: او را رها کنید عرض کردند، یابن رسول الله به چه سبب او را رها کنیم این زن بدکاره است و جمیع اوقات خود را به فسق و فجور می گذراند. حضرت امام #حسین (عَلیه السَلام) فرمودند: بلی، ولی امروز در همسایگی اش جمعی از #شیعیان ما مشغول عزاداي من بودند، او رفته بود که آتش بردارد، چند قطره اشک از چشمانش جاري شد و قدري از دستش براي ما سوخت پس او را ببخشید!عرض کردند «کرامۀ لک یابن الشافع و الساقی» یعنی دست از این برداشته او را براي کرامت تو اي پسر #شافع قیامت و ساقی کوثر رها کردیم.پس چون خلاص شدم، به آن شخص عرض کردم: که تو کیستی؟ که خدا با تو بر من منت نهاد؟ پس آن فرد نورانی فرمود: من #حسین_بن_علی هستم. زن ناگهان از خواب بیدار می شود و فوراً خود را به آن مجلس می رساند و #توبه و انابه می نماید و به برکت آن مومنه می شود.
📚يوسفي، رويا. داستانهایی از انوار آسمانی: 80/نجاتی نارنجکلی، عبدالله. صد زن صد داستان: 35-36.
🆔 @hekayatnameh