✍#فریفته_ی_دنیا
امام باقر (ع) فرمود: مردی از پیروان حضرت رسول به نام سعد بسیار مستمند بود و از اصحاب صفه محسوب میشد. وی تمام نمازهایش را به امامت پیامبر میخواند، آن حضرت از تنگدستی سعد ناراحت بود، روزی چیزی به دست ایشان نیامد و افسردگی پیامبر بیشتر شد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و دو درهم با خود آورد و عرض کرد: اگر میخواهی او از این حال خارج شود این دو درهم را به او بده و بگو با آن خرید و فروش کند. وقتی رسول خدا برای نماز ظهر از منزل خارج شدند سعد را دیدند و به او فرمودند: آیا میتوانی تجارت کنی؟ عرض کرد: به خدا سوگند که سرمایه ندارم. رسول خدا آن دو درهم را به او دادند و فرمودند: با همین سرمایه خرید و فروش کن. سعد آن پول را گرفت و برای نماز به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را به جا آورد. رسول اکرم پس از پایان نماز عصر فرمودند: به دنبال روزی ات برو. سعد نیز این کار را کرد و خداوند برکتی به کار او داد که هر چیز را به یک درهم میخرید، دو درهم میفروخت. کم کم وضع مالی او خوب شد به طوری که کنار مسجد دکانی گرفت و در آن جا مشغول کار شد، رفته رفته به جایی رسید که وقتی بلال اذان میگفت و حضرت برای نماز بیرون میآمد، سعد را میدید که هنوز خود را برای نماز آماده نکرده، در حالی که قبل از این جریان، پیش از اذان مهیای نماز بود. پیامبر فرمودند: ای سعد! دنیا تو را مشغول کرده و از نماز بازداشته است. عرض میکرد: اگر اموال خود را بگذارم ضایع میشود. پیامبر از مشاهده ی ثروت سعد و بازماندنش از عبادت افسرده گشت، بیشتر از هنگامی که او تهیدست بود. روزی جبرئیل نزد رسول خدا نازل شد و عرض کرد: خداوند میفرماید: کدام حال را برای سعد میپسندی وضع پیشین او را با گرفتاری یا وضع اکنون او؟ حضرت فرمودند: وضع پیشین او را بهتر میخواهم؛ زیرا دنیای فعلی او آخرتش را بر باد داده است. جبرئیل گفت: آری! علاقه مند شدن به دنیا انسان را از یاد آخرت غافل میکند. اگر میخواهی او به حال پیشینش بازگردد، همان دو درهمی را که به او داده ای پس بگیر. حضرت پیش سعد آمدند و فرمودند: دو درهمی را که به تو دادهام برنمی گردانی؟ عرض کرد: اکنون اگر دویست درهم بخواهید میدهم. حضرت فرمودند: نه، همان دو درهمی را که گرفته ای پس بده. سعد نیز پول را تقدیم کرد و چیزی نگذشت که به حال اول خود برگشت.
📙پند تاریخ 2/ 128 - 130؛ به نقل از: حیاة القلوب 578/1
✍
👈 کانال حکایت نامه
🆔 @hekayatnameh