انتشارات شهید کاظمی
🔹️نام کتاب: #سکوی_پنهان (( #مجموعه_رمان_خانه_عنکبوت_۲ )) ((#داستان_هایی_واقعی_از_رخنه_اطلاعاتی_در_ر
#نابودی_اسرائیل
#25_سال_آینده
🔹️نام کتاب: #سکوی_پنهان
(( #مجموعه_رمان_خانه_عنکبوت_۲ ))
((#داستان_هایی_واقعی_از_رخنه_اطلاعاتی_در_رژیم_صهیونیستی ))
🔹️نویسنده: #صالح_مرسی
🔹️بازنویسی: #سید_مهدی_نورانی
🔹️ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
.
✂️برشی از کتاب:
.
شکی نبود اوضاع به سرعت به #نقطه_بحرانی نزدیک میشد و ضرب آهنگ حادثهها هر لحظه تندتر.
هر اقدامی - هر چند هم کوچک - اثر و معنای خاص خود را خواهد گذاشت.
"نديم هاشم" هم به خوبی میدانست اکنون در چه شرایطی به سر میبرد.
در آن لحظههای بسیار شگفت، آن وقتی که کلمات معانی خود را از دست میدهند و #قهرمانی و #شجاعت و #پایداری و #دلیری، حالتی میشود که انسان در آن از خودش جدا میشود تا با واقعیت جدیدی پیوند بخورد که #حوادث بر او تحمیل کرده است، در آن لحظهها یک راه بیشتر فرا روی انسان نمیماند و آن اینکه با ثبات و استوار با حادثه روبه رو شود.
سخنان افسر امنیت در فرودگاه اورلی بسیار محترمانه بود، اما همانند گلوله سرکش از میان لبانش خارج شد. وقتی او از ندیم خواست چمدانها را باز کند، مطمئن شد که #حصار_امنیتی ایجاد شده برای او در فرودگاه دچار اشتباه شده و او اکنون شناسایی شده است.
02537840844
www.manvaketab.ir
@nashreshahidkazemi
🔹️نام کتاب: #نفوذ_در_موساد
(( #مجموعه_رمان_خانه_عنکبوت_۱ ))
((#داستان_هایی_واقعی_از_رخنه_اطلاعاتی_در_رژیم_صهیونیستی ))
🔹️نویسنده: #صالح_مرسی
#انتشارات_شهید_کاظمی
02537840844
www.manvaketab.ir
انتشارات شهید کاظمی
🔹️نام کتاب: #نفوذ_در_موساد (( #مجموعه_رمان_خانه_عنکبوت_۱ )) ((#داستان_هایی_واقعی_از_رخنه_اطلاعاتی_د
#نابودی_اسرائیل
#25_سال_آینده
🔹️نام کتاب: #نفوذ_در_موساد
(( #مجموعه_رمان_خانه_عنکبوت_۱ ))
((#داستان_هایی_واقعی_از_رخنه_اطلاعاتی_در_رژیم_صهیونیستی ))
🔹️نویسنده: #صالح_مرسی
🔹️بازنویسی: #عبدالمهدی_آگاه_منش
🔹️ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
.
✂️برشی از کتاب:
.
#مرد_یهودی به درجه ای از #مستی می رسید که زبانش باز می شد و در همین زمان، #هوشیاری جوان به نهایت خود میرسید؛ زیرا این #موجود_دائمالخمر، سرّیترین #مسائل_امنیتی_اسرائیل را برملا میکرد. رأفت در یکی از نامههای سرّی خود نوشت:
«... بعد از چند جام که بالا کشید، نمیتوانستم تشخیص بدهم که این مرد تنومند، زنده است یا مرده. تنها نشانه زنده بودن او، نفس کشیدناش بود...
نمیتوانستم بدانم که او خواب است یا بیدار، از روی اراده سخن میگوید یا اینکه کلمات، بیاراده از دهان او خارج می شوند...
کافیست یک سؤال از او بپرسم تا او به طور کامل صحبت کند؛ گویی ضبط صوتی است که دکمه آن
را فشار داده باشی...».
02537840844
www.manvaketab.ir
@nashreshahidkazemi
در آستانه بررسی FATF در مجلس شورای اسلامی، کتاب «خود تحریمی؛ واکاوی ابعاد پیدا و پنهان FATF و پیامدهای خسارت بار آن» از سوی دفتر مطالعات گفتمان انقلاب اسلامی با همکاری موسسه شهید کاظمی منتشر شد.
این کتاب که در 200 صفحه سامان یافته است مشتمل بر 20 مقاله در تبیین ابعاد FATF، اهداف امریکا از هدایت ایران به سوی آن، نقد اظهارات مسئولین دولت در حمایت از FATF، تبعات حقوقی و امنیتی پذیرش این قرارداد برای کشور است.
برای تهیه این کتاب با تخفیف ویژه می توانید به سایت من و کتاب www.manvaketab.ir مراجعه کنید.
انتشارات شهید کاظمی
#فرشته_ها_هم_عاشق_می_شوند 02537840844 manvaketab.ir https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
يا ضامن آهو...
مامان اين رو با فرياد گفت و گوشي از دستش افتاد.
خانم جون و فرزانه به سمت مامان رفتند و گفتند:
- چي شده؟
مامان جوابي نداد. فرزانه بچه را داد بغل خانم جون و گوشي را برداشت و گفت:
- الو الو ... سلام... شما؟...چي؟... مطمئنيد؟... مي شه با خودش صحبت كنم؟... شما از طرف كي زنگ ميزنيد؟... الو... الو...
فرزانه رو به ما كرد و با ناراحتي گفت:
- قطع شد.
بلند گفتم:
- يكي به من بگه چي شده؟
مامان داشت آرام با خانم جون حرف ميزد. گوشهايم را تيز كردم. درست نميفهميدم چه ميگويد. فقط جملهي "انفجار ماشين" و "خيابان انقلاب" را شنيدم و همين كافي بود كه فرياد بلندي بزنم و بنشينم هاي هاي گريه كنم.
خانم جون و مامان كه انگار تا آن موقع از حال من غافل بودند، آمدند پيشم. خانم جون دستهايم را گرفت توي دستش فشارداد. مامان فقط نگاهم ميكرد و اشك ميريخت. من گريه ميكردم.
انگار در خلاء بودم ديگر هيچ صدايي را نميشنيدم.
زير لب گفتم: اي خدا چرا با من اين كارو كردي؟ من كه نميخواستم عاشق بشم. نميخواستم تا آخر عمر، دستم تو دستِ هیچ مردي باشه. تو خودت منو عاشق كردي. خدايا تو چه صبورانه مهرش را به دلم انداختي...
امير هديهي خدا بود. يعني خدا هديهاش را پس گرفته بود؟!
#فرشته_ها_هم_عاشق_می_شوند
#تلاوت_آرامش
02537840844
manvaketab.ir
انتشارات شهید کاظمی
#یادت_باشد به چاپ نهم رسید (( #شهید_مدافع_حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی #به_روایت_همسر_شهید )) به قلم #
#یادت_باشد
برشی از کتاب:
یاد آن جملهای افتادم که حمید شب قبل از رفتن گفته بود: «فرزانه دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونی»، در گوشش حلالیت خواستم، گفتم: «حمیدم ببخش اگر دلتو لرزوندم، منو حلال کن، شهادتت مبارک عزیزم، سلام منو به سیدالشهدا(ع) برسون، به حضرت زهرا(س) بگو هدیه منو قبول کنن».
نمیگذاشتند بیشتر از این کنار حمید بمانم، میگفتند خوب نیست پیکر بیش از حد در فضای باز باشد، میخواستند حمید من را داخل سردخانه ببرند، برای بار آخر دستم را روی صورتش گذاشتم، حمیدی که همیشه صورت گرم و پر از محبتش را لمس میکردم حالا سرد سرد بود، سردی که تا مغز استخوان آدم میرفت، گفته بودند چشمهای نیمه باز حمید را نبندید تا مادر و همسرش را برای بار آخر ببیند، خودم چشمهایش را بوسیدم و بستم، چشمهایی که هیچ وقت به گناه باز نشد، چشمهایی که انگار لحظات آخر امام زمان(عج) را دیده بود، چشم هایی که بسته شد تا از این به بعد فقط زیباییها را ببیند.
#انتشارات_شهید_کاظمی
مرکز پخش: 02537840844
خرید اینترنتی: manvaketab.ir