eitaa logo
انتشارات شهید کاظمی
12.4هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
84 فایل
«شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب» آدرس:👇 قم، بلوار معلم، مجتمع ناشران، طبقه همکف واحد36 02533551818 خرید سریع و آسان کتاب ها👇 Manvaketab.com مشاوره،پشتیبانی و نظرات👇 @manvaketab_admin سامانه پیامکی ۴۰۰۰۱۴۱۴۴۱
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 با پیروزی بعضی از نقاط کشور درگیر‌ یه سری از شد. مثل غائله که افرادی جدایی‌خواه در قالب گروه‌های علیه مسلح شدن و در خط انقلاب قرار گرفتن. 🔔 اونا اول کار با شعار دفاع از مردم کُرد و کردستان موفق شدن بعضی از جوونای این منطقه رو فریب بدن؛ اما بعد از اینکه مردم با هدف اصلی اونا آشنا شدن، خط خودشون رو از این گروه‌ها جدا و باهاشون مبارزه کردن. 🚫 این تشکیلات به‌نام «سازمان زحمتکشان کردستان ایران» بود که بعد‌ها با نام اختصاری « » شناخته شد. این گروهک یکی از عوامل گسترش درگیری‌های در بود. حتی موقع هم دست از این کار‌ها برنمیداشتن. 📘 «»؛ عنوان کتابیه که شخصیت اصلی اون گرفتار این گروهک ظالم میشه. زندگینامه از روز‌های تا در زندان‌های حزب . نویسنده کتاب، با همین عنوان فرعی«زندگینامه اصغر اقلیدی از روز‌های انقلاب تا اسارت در زندان‌های حزب کومله» تکلیف خواننده رو مشخص می‌کنه که قراره در چه دورانی سیر کنه. کوهکن قبل از این تجربه نوشتن کتاب « » رو هم داشت. 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔 @nashreshahidkazemi
🚫 قبل دوران رعیتی بود که خان‌ها و ارباب‌ها هر طور که عشقشون می‌کشید با اونا رفتار می‌کردن. دورانی که صاحب مال و بعضاً ناموس مردم بودن. مثل همین برش از صفحه ۱۲ کتاب: «تا حاج کلانتر شلاقش را بالا برد، رویم را برگرداندم. دوست داشتم توی دلم کلی فحش بهش بدم. کار هر روزش همین بود که با اسب بدود دنبال زن‌ها و به زور لچک از سرشان بکشد. خیلی‌ها زیر بارش نمی‌رفتند و دعوا می‌شد. » 🔔 دورانی که ژاندارمری‌ها و شهربانی‌ها دستشون با خان‌ها و ارباب‌ها تو‌ یه کاسه بود و همیشه از همدیگه حمایت می‌کردن. ✒️ در کتاب «»، زندگی فردی به نام از قبل ، دوران و دوران در زندان‌های رو واسمون روایت می‌کنه. روایت‌ یه زندگی پر از فراز و نشیب که شاید خوندن این کتابا باعث بشه بیشتر قدر این و رو بدونیم. 🗒️ روایت آدمایی که جونشون و جوونی شون رو فدای و کردن تا ما حالا در آرامش روز رو به شب و شب رو به صبح برسونیم: « عصر تا شب شهر توی ناامنی کامل بود و کسی نمی‌توانست برود بیرون. بچه‌ها فدای آرام نگه داشتن شهر می‌شدند. شهری که آرامی برایش معنا نداشت. تا حالا چندبار موقع جمع کردن بچه‌ها، با بدن خونین و سر قطع شده‌شان روبرو شده بودیم. » ص۷۸ ✅ مشاهده و تهیه کتاب https://manvaketab.com/book/373286/ سفارش تلفنی👇 ☎️ ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸ سفارش از ایتا👇 @manvaketab_admin 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔 @nashreshahidkazemi