.
🔹️نام کتاب: #کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین_سال_۶۶
🔹️پدیدآورندگان: #جواد_موگویی #هانیه_سادات_حسینی_زاده
🔹️ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
.
02537840844
manvaketab.ir
انتشارات شهید کاظمی
. 🔹️نام کتاب: #کابوس_در_بیداری روایتی از #حج_خونین_سال_۶۶ 🔹️پدیدآورندگان: #جواد_موگویی #هانیه_سادات_
.
🔹️نام کتاب: #کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین_سال_۶۶
🔹️پدیدآورندگان: #جواد_موگویی #هانیه_سادات_حسینی_زاده
🔹️ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
.
📚دربارهی کتاب:
حادثه دلخراشی که مهرماه ۱۳۹۴ در سرزمین منا رخ داد، منجر به شهادت بیش از ۷ هزار تن از حاجیان در #حریم_امن_الهی، برای ما ایرانیها خاطرات تلخ #کشتار_حجاج را در جمعه نهم مرداد سال ۱۳۶۶ زنده کرد. در هر دو حادثه، #حجاج_ایرانی و غیر ایرانی به شهادت رسیدند. در بحبوحه اخبار منا برخی از رسانه ها به یادآوری این کشتار نیز پرداختند، اما مانند بسیاری از حوادث و اتفاقات دهه ۶۰ تنها چند عکس، خاطره و مصاحبه از این واقعه به جا مانده بود که همانها منتشر شد.
روایت جمعه سیاه مرداد۱۳۶۶ ، بخش مهمی از تاریخ پس از انقلاب است. زیرا این واقعه تاثیر مستقیمی بر چگونگی #پایان_جنگ_تحمیلی گذاشت؛ پس از این واقعه بر آتش #جنگ_نفتکشها در #خلیج_فارس افزوده شد. ایران برای عملیات تلافی جویانه به ناوها و کشتیهای هم پیمانان عربستان حمله کرد.
#امریکاییها نیز به حمایت از هم پیمانان #سعودی به کشتیها، پایانههای نفتی و ناوچههای ایران حمله کرد. در نهایت این حملات دوجانبه با حمله ناجوانمردانه #ناو_وینسنس به #هواپیمای_مسافربری_ایرانی پایان یافت.
واقعه کشتار حجاج، چنان برای ایرانی ها تلخ و سنگین بود که امام خمینی (ره) فرمود:
"اگر از صدام بگذریم، از آل سعود نمیگذریم."
.
کتاب شامل سه بخش است:
✔خاطرات فرمانده پلیس ضدشورش عربستان در مصاحبه با شبکههای تلوزیون آلمان
✔مصاحبههایی با مسئولان وقت و شاهدان عینی واقعه توسط مولفان.
✔ خاطرات شاهدان عینی که در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد.
02537840844
manvaketab.ir
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین سال66
به کوشش جوادموگویی
(نویسنده کتاب آخرین نخست وزیر)
چاپ اول | 768صفحه | 40000 تومان
#نشرشهیدکاظمی
02537840846
www.manvaketab.ir.
#27مرداد شهادت مظلومانه زائران #خانه_خدا
🔹️#کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین_سال_۶۶
🔹️#جواد_موگویی #هانیه_سادات_حسینی_زاده
🔹️ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
خرید اینترنتی:
lish.ir/Xan
02537840844
انتشارات شهید کاظمی
#27مرداد شهادت مظلومانه زائران #خانه_خدا 🔹️#کابوس_در_بیداری روایتی از #حج_خونین_سال_۶۶ 🔹️#جواد_موگوی
#فروش_ویژه
#27مرداد شهادت مظلومانه زائران #خانه_خدا
🔹️#کابوس_در_بیداری
🔹️نام کتاب: #کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین_سال_۶۶
🔹️پدیدآورندگان: #جواد_موگویی #هانیه_سادات_حسینی_زاده
🔹️ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
.
✂️برشی از کتاب:
از ترس #گلوله خم شده بودم. غافل از این که گلولهها از بالا به روی مردم شلیک میشد، ناگهان فشنگی از کنار سرم گذشت و به برادری که با من میدوید اصابت کرد و در جا جان سپرد.
دست و پایم را گم کرده بودم، عده زیادی از #حجاج محاصره شده بودند، فرصت فکر کردن نبود.
به جمعی پیوستم که آن طرف خیابان بودند. همه بیمناک و نگران پشت ماشینهایی سنگر گرفتیم که پارک شده بود تا از گلولهها در امان باشیم.
تیرباری بالای سر ما را نشانه گرفته بود و ساختمانها و سردر مغازهها را سوراخ میکرد، طوری که تکههای سیمان بر سر ما میریخت.
میان ما که حدود ۴۰ نفر بودیم، #گاز_خفه_کننده انداختند و #گاز_اشک_آور هم که در فضا بود. چشمهایمان میسوخت. اما گازهای خفه کننده نفس را میگرفت، سر و گردن را میسوزاند و همه را دچار سرفه عجیبی کرد.
۱۵ دقیقه روی زمین افتاده بودیم. کم کم هوا تاریک میشد. خودمان را بلند کردیم و مثل نابینایان دست هم را گرفتیم و راه میرفتیم. عدهای قصد عبور از کوچه باریکی را داشتند که منتهی به کوه میشد. ضربه چوب به سر چند نفر خورد.
خلاصه کوه را بالا رفتیم. در خانهای به روی ما باز شد و مسلمانان ساکن کوهها، برادر مجروحی را بردند و سر او را پانسمان کردند. مدتی بالای کوه ماندیم. فقط صدای آژیر آمبولانس و رفت وآمد ماشینها میآمد....
خرید اینترنتی:
lish.ir/Xan
02537840844
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فروش_ویژه
#کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین سال66
به کوشش جوادموگویی
(نویسنده کتاب #آخرین_نخست_وزیر)
چاپ اول | 768صفحه | 40000 تومان
#نشرشهیدکاظمی
02537840846
www.manvaketab.ir
نشرشهیدکاظمی/فروشگاه من و کتاب:
#فروش_ویژه
بمناسبت شهادت مظلومانه زائران #خانه_خدا
🔹️نام کتاب: #کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین
🔹️پدیدآورندگان: #جواد_موگویی #هانیه_سادات_حسینی_زاده
🔹️#انتشارات_شهید_کاظمی
.
✂️برشی از کتاب:
از ترس #گلوله خم شده بودم. غافل از این که گلولهها از بالا به روی مردم شلیک میشد، ناگهان فشنگی از کنار سرم گذشت و به برادری که با من میدوید اصابت کرد و در جا جان سپرد.
دست و پایم را گم کرده بودم، عده زیادی از #حجاج محاصره شده بودند، فرصت فکر کردن نبود.
به جمعی پیوستم که آن طرف خیابان بودند. همه بیمناک و نگران پشت ماشینهایی سنگر گرفتیم که پارک شده بود تا از گلولهها در امان باشیم.
تیرباری بالای سر ما را نشانه گرفته بود و ساختمانها و سردر مغازهها را سوراخ میکرد، طوری که تکههای سیمان بر سر ما میریخت.
میان ما که حدود ۴۰ نفر بودیم، #گاز_خفه_کننده انداختند و #گاز_اشک_آور هم که در فضا بود. چشمهایمان میسوخت. اما گازهای خفه کننده نفس را میگرفت، سر و گردن را میسوزاند و همه را دچار سرفه عجیبی کرد.
۱۵ دقیقه روی زمین افتاده بودیم. کم کم هوا تاریک میشد. خودمان را بلند کردیم و مثل نابینایان دست هم را گرفتیم و راه میرفتیم. عدهای قصد عبور از کوچه باریکی را داشتند که منتهی به کوه میشد. ضربه چوب به سر چند نفر خورد.
خلاصه کوه را بالا رفتیم. در خانهای به روی ما باز شد و مسلمانان ساکن کوهها، برادر مجروحی را بردند و سر او را پانسمان کردند. مدتی بالای کوه ماندیم. فقط صدای آژیر آمبولانس و رفت وآمد ماشینها میآمد....
خرید اینترنتی:
lish.ir/Xan
02537840844
انتشارات شهید کاظمی
#فروش_ویژه
بمناسبت شهادت مظلومانه زائران #خانه_خدا
.
🔸️نام کتاب: #کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین
🔸️پدیدآورندگان: #جواد_موگویی #هانیه_سادات_حسینی_زاده
🔸ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
🔸تعداد صفحات: 768 صفحه
🔸قیمت پشت جلد: ۴۰۰۰۰تومان / قیمت با ۲۰درصد تخفیف: ۳۲۰۰۰تومان
.
📚️برشی از کتاب
از ترس #گلوله خم شده بودم. غافل از این که گلولهها از بالا به روی مردم شلیک میشد، ناگهان فشنگی از کنار سرم گذشت و به برادری که با من میدوید اصابت کرد و در جا جان سپرد.
دست و پایم را گم کرده بودم، عده زیادی از #حجاج محاصره شده بودند، فرصت فکر کردن نبود.
به جمعی پیوستم که آن طرف خیابان بودند. همه بیمناک و نگران پشت ماشینهایی سنگر گرفتیم که پارک شده بود تا از گلولهها در امان باشیم.
تیرباری بالای سر ما را نشانه گرفته بود و ساختمانها و سردر مغازهها را سوراخ میکرد، طوری که تکههای سیمان بر سر ما میریخت.
میان ما که حدود ۴۰ نفر بودیم، #گاز_خفه_کننده انداختند و #گاز_اشک_آور هم که در فضا بود. چشمهایمان میسوخت. اما گازهای خفه کننده نفس را میگرفت، سر و گردن را میسوزاند و همه را دچار سرفه عجیبی کرد.
۱۵ دقیقه روی زمین افتاده بودیم. کم کم هوا تاریک میشد. خودمان را بلند کردیم و مثل نابینایان دست هم را گرفتیم و راه میرفتیم. عدهای قصد عبور از کوچه باریکی را داشتند که منتهی به کوه میشد. ضربه چوب به سر چند نفر خورد.
خلاصه کوه را بالا رفتیم. در خانهای به روی ما باز شد و مسلمانان ساکن کوهها، برادر مجروحی را بردند و سر او را پانسمان کردند. مدتی بالای کوه ماندیم. فقط صدای آژیر آمبولانس و رفت وآمد ماشینها میآمد....
.
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
.
🛍لینک خرید آسان
http://yon.ir/mdqbr
📲مرکز پخش
02537840844
.
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
.
🆔 @nashreshahidkazemi
انتشارات شهید کاظمی
.
🔹نام کتاب: #کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین
🔹پدیدآورندگان: #جواد_موگویی #هانیه_سادات_حسینی_زاده
🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
🔹تعداد صفحات: 768 صفحه
🔹قیمت پشت جلد: ۴۰۰۰۰تومان / قیمت با ۲۰درصد تخفیف: ۳۲۰۰۰تومان
.
📚️برشی از کتاب
از ترس #گلوله خم شده بودم. غافل از این که گلولهها از بالا به روی مردم شلیک میشد، ناگهان فشنگی از کنار سرم گذشت و به برادری که با من میدوید اصابت کرد و در جا جان سپرد.
دست و پایم را گم کرده بودم، عده زیادی از #حجاج محاصره شده بودند، فرصت فکر کردن نبود.
به جمعی پیوستم که آن طرف خیابان بودند. همه بیمناک و نگران پشت ماشینهایی سنگر گرفتیم که پارک شده بود تا از گلولهها در امان باشیم.
تیرباری بالای سر ما را نشانه گرفته بود و ساختمانها و سردر مغازهها را سوراخ میکرد، طوری که تکههای سیمان بر سر ما میریخت.
میان ما که حدود ۴۰ نفر بودیم، #گاز_خفه_کننده انداختند و #گاز_اشک_آور هم که در فضا بود. چشمهایمان میسوخت. اما گازهای خفه کننده نفس را میگرفت، سر و گردن را میسوزاند و همه را دچار سرفه عجیبی کرد.
۱۵ دقیقه روی زمین افتاده بودیم. کم کم هوا تاریک میشد. خودمان را بلند کردیم و مثل نابینایان دست هم را گرفتیم و راه میرفتیم. عدهای قصد عبور از کوچه باریکی را داشتند که منتهی به کوه میشد. ضربه چوب به سر چند نفر خورد.
خلاصه کوه را بالا رفتیم. در خانهای به روی ما باز شد و مسلمانان ساکن کوهها، برادر مجروحی را بردند و سر او را پانسمان کردند. مدتی بالای کوه ماندیم. فقط صدای آژیر آمبولانس و رفت وآمد ماشینها میآمد....
.
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
.
🛍لینک خرید آسان
http://yon.ir/mdqbr
📲مرکز پخش
02537840844
.
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
.
🆔 @nashreshahidkazemi
.
✳️جاهلیت بلد میتی است که در خاک آن جز شجره زقوم ریشه نمی گیرد. اگر نبود کویر مردهدلهای #جاهلی، شجره خبیثه امویان کجا میتوانست سایه جهنمیِ حاکمیت خویش را بر جامعه اسلام بگستراند؟
✳️جاهلیت #مدرن ریشه در درون دارد و اگر آن مشرکِ بتپرست که در درون آدمی است ایمان نیاورد، چه سود که بر زبان لااله الا الله براند؟
شهید سید مرتضی آوینی
.
.
🔴بسته پیشنهادی #شجره_خبیثه
.
🔹#نسل_قابیل جنایات آل سعود در خاور میانه
http://yon.ir/JWKQ2
.
🔸#دربار_شیطان پیدا و پنهان شکل گیری وهابیت
http://yon.ir/azgSd
.
🔹#کابوس_در_بیداری روایتی از حج خونین سال 66
http://yon.ir/OtTe2
.
🔸#هزارتوی_سعودی روایتی از جامعه و حکومت عربستان سعودی
http://yon.ir/4MH9L
.
🔹#مبانی_و_تاریخ_سیاه_آل_خلیفه
http://yon.ir/3MXHt
.
🔸#تاریخ_درخشان_آل_سعود بررسی اجمالی تاریخ آل سعود از پیدایش تا حال
http://yon.ir/lZMDb
.
.
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
.
📎کتاب های خوب را با تخفیف ویژه ۲۰درصدی از ما بخواهید.✔
.
🛍خرید اینترنتی
Manvaketab.ir
📲مرکز پخش
02537840844
.
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
.
🆔 @nashreshahidkazemi
انتشارات شهید کاظمی
.
🔹نام کتاب: #کابوس_در_بیداری
روایتی از #حج_خونین
🔹پدیدآورندگان: #جواد_موگویی #هانیه_سادات_حسینی_زاده
🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
🔹تعداد صفحات: 768 صفحه
🔹قیمت پشت جلد: ۴۰۰۰۰تومان / قیمت با ۲۰درصد تخفیف: ۳۲۰۰۰تومان
.
📚️برشی از کتاب
از ترس #گلوله خم شده بودم. غافل از این که گلولهها از بالا به روی مردم شلیک میشد، ناگهان فشنگی از کنار سرم گذشت و به برادری که با من میدوید اصابت کرد و در جا جان سپرد.
دست و پایم را گم کرده بودم، عده زیادی از #حجاج محاصره شده بودند، فرصت فکر کردن نبود.
به جمعی پیوستم که آن طرف خیابان بودند. همه بیمناک و نگران پشت ماشینهایی سنگر گرفتیم که پارک شده بود تا از گلولهها در امان باشیم.
تیرباری بالای سر ما را نشانه گرفته بود و ساختمانها و سردر مغازهها را سوراخ میکرد، طوری که تکههای سیمان بر سر ما میریخت.
میان ما که حدود ۴۰ نفر بودیم، #گاز_خفه_کننده انداختند و #گاز_اشک_آور هم که در فضا بود. چشمهایمان میسوخت. اما گازهای خفه کننده نفس را میگرفت، سر و گردن را میسوزاند و همه را دچار سرفه عجیبی کرد.
۱۵ دقیقه روی زمین افتاده بودیم. کم کم هوا تاریک میشد. خودمان را بلند کردیم و مثل نابینایان دست هم را گرفتیم و راه میرفتیم. عدهای قصد عبور از کوچه باریکی را داشتند که منتهی به کوه میشد. ضربه چوب به سر چند نفر خورد.
خلاصه کوه را بالا رفتیم. در خانهای به روی ما باز شد و مسلمانان ساکن کوهها، برادر مجروحی را بردند و سر او را پانسمان کردند. مدتی بالای کوه ماندیم. فقط صدای آژیر آمبولانس و رفت وآمد ماشینها میآمد....
.
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
.
🛍لینک خرید آسان
http://yon.ir/mdqbr
📲مرکز پخش
02537840844
.
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
.
🆔 @nashreshahidkazemi