🌹در جایی زندگی می کردیم که اکثرشان قاچاقچی بودند. آن ها از پوشاک تا لوازم منزل را وارد کشور می کردند.
بعد از پایان جنگ، متاسفانه پدر من هم وارد این کار شده بود و از این راه سود زیادی کسب می کرد.
✅ روزی در خانه بودیم، شخصی پشت سر هم درب را می کوبید!
درب را باز کردم دوست پدرم را دیدم، چهره اش خیلی عجیب بود. انگار از جنگ برگشته، بدنش خاکی و گلی بود!
گفتم: چه شده؟!
گفت: پدرت کشته شد!
بعد از فوت پدرم وضعیت اقتصادی ما وخیم شد. به کمیته امداد مراجعه کردیم، گفتند بروید خدمت سردار سلیمانی.
با مادرم رفتیم پیش سردار. با خودم گفتم: اگر بگویم پدرم قاچاقچی بوده مرا تنبیه نمی کند؟!
ولی مادرم سیر تا پیاز ماجرا را تعریف کرد. سردار برگه ای برداشت و از کمیته درخواست کرد به وضعیت ما رسیدگی شود.
عجیب بود، با نامه سردار مشکل ما حل شد. با این که پدر من به دست سربازان همین سردار کشته شده بود، اما من همیشه ایشان را دوست داشتم.
📚مالک زمان. اثر گروه شهید هادی
تنها کانال رسمی گروه و نشر شهید هادی👇
@nashrhadi
هدایت شده از مقاومــت
💐محل کشف پیکر شهید مدافع حرم مهندس سید میلاد مصطفوی.
✅از خدا خواسته بود گمنام بماند اما پس از مدتی به خواب فرمانده اش آمد و محل دفن پیکرش را گفت!!
او اشاره کرد: پدرم هر روز برای پیدا شدن من، توسل به حضرت زهرا داشته و خانم به من فرمودند برگرد...
📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی
تنها کانال رسمی گروه و نشر شهید هادی👇
@nashrhadi
هدایت شده از پخش کتاب هادی
6⃣5⃣
📚مهمان شام.
خاطرات شهید مدافع حرم مهندس سیدمیلاد مصطفوی. (ابراهیم هادی نسل جدید)
📖اثر گروه شهید هادی.
۱۹۲ صفحه مصور.
۱۸۰۰۰ تومان
چاپ اول بهار ۱۳۹۶
چاپ چهارم ۱۳۹۹
✅خاطرات اثرگذار و زیبا
@pkhadi
هدایت شده از پخش کتاب هادی
5⃣5⃣
📚ابوطاها
زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم مجید صانعی
📖اثر گروه شهید هادی
۱۲۰صفحه مصور.
۱۲۰۰۰ تومان
چاپ اول ۱۳۹۹
💐از ارادتمندان شهید ابراهیم هادی که خاطرات زیبایی دارد.
@pkhadi
👆 ارتباط با شهدا دو طرفه است. اگر ما با ان ها باشیم شهدا نیز با ما خواهند بود.
مجید صانعی عاشق شهدا بود. مربی ورزش بود. ورزشکاران را با اخلاق ابراهیم هادی تربیت میکرد.
کتاب سلام بر ابراهیم را میخرید و به ان ها هدیه میداد. در میدان های ورزشی اخلاقی مانند ابراهیم داشت.
💐 او رفت و از سوریه به شهدا پیوست...
یک خانم در شهر دیگری در عالم رویا او را دید که گفت: فقط از ابراهیم نخواهید که در مشکلات شما را یاری کند. از ما هم بخواهید که ...
📙ابوطاها سال ۹۹توسط نشر هادی منتشر شد
دیدار سردار دلها شهید حاج قاسم عزیز از خانواده شهید صانعی در همدان
✅تصویر شهید در دست حاج قاسم
طاها فرزند شهید در کنار حاجی
تنها کانال رسمی گروه و نشر شهید هادی👇
@nashrhadi
.[ #خدای_خوب_ابراهیم ].
✅در عملیات فتح المبین، ابراهیم و گردان همراه با او، قصد داشتند از رو به رو به مقر توپخانه عراق حمله کنند. اما آن شب در بیابان گم شدند!
شاید ابراهیم خیلی از این ماجرا ناراحت شد. او مسئول اطلاعات بود و دوست داشت راه را سریع پیدا کند و از همان مسیر به دشمن هجوم برد، اما خدا تقدیر دیگری داشت! آنها در بیابان گم شدند و پس از توسل،. راه را پیدا کردند و از پشت، به مقر دشمن حمله کردند و با کمترین تلفات، توپخانه دشمن را گرفتند. آنجا فهمیدند که اگر از مسیر اصلی آمده بودند، با سنگر ها و صد ها نیروی آماده دشمن رو به رو می شدند و تلفات سنگین میدادند و معلوم نبود چه سر نوشتی خواهند داشت. اما این آیه، امید بخش مسیر زندگی است. اهل قرآن هیچکدام از ناملایمات زندگی برایشان سخت نیست. زیرا می دانند که شاید خیرشان در همان مشکلات است. خداوند می فرماید :
كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ:جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شد. در حالی که برایتان نا خوشایند است. چه بسا چیزی را دوست نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است. و خدا می داند، و شما نمیدانید. (بقره/216)
🌷تنها کانال رسمی گروه و نشر شهید هادی👇
@nashrhadi
"شنــــود"
#تجربه_نزدیکبهمرگ
کاری جدید از گروه فرهنگی
شهید ابراهیم هادی
با ناامیدی از خودم و اعمالم، از محاسبه دست کشیدم. چقدر عمرم را مفت باخته بودم. چه کارهای بزرگی که با سختی و با تلاش شبانه روزی انجام داده بودم اما کمی توقع تشویق از طرف مافوق و یا دیده شدن از سوی مردم، یا حس غرور و منیت که من این کار را انجام داده ام، تمام آن ها را پوچ کرده بود. در آن لحظات و در حضور ملک المومت تنها از خدا خواستم مرا برگرداند تا بتوانم کار هایم را با نیت الهی انجام دم. مانند کسی که نفس خود را برای دقایقی زیر آب حبس کرده باشد و یکباره به سطح آب بیاید، یکدفعه دادم زدم و با صدای بلند نفس کشیدم. نگاهی به اطراف کردم و با چشمم دنبال حضرت ملکوت الموت می گشتم. ناگهان سرم را به سمت همسرم بردم و گفتم: الان عزرائیل اینجا بود و وارد اتاق کناری شد. صدای ناله و شیون از اتاق بغل بلند شد. برانکاردی همراه یک مرده از آن بیرون آورده شد، همسرم گفت: تو از کجا می دانستی؟!....
تنها کانال رسمی گروه و نشر شهید هادی👇
@nashrhadi
┄┅══✼🏮✼══┅┄
🗯مهدی حسن قمی از کوچکترین دوستان ابراهیم می گفت:تربیت کردن #ابراهیم به صورت غیر مستقیم بود. مثلاً هر بار که با هم بودیم و یک فقیر می دید، پول را به من می داد تا به فقیر بدهم این طوری خودش گرفتار ریا نمی شد و به ما هم درس برخورد با فقیر می داد.
🍔یادم هست ابراهیم به ساندویچ الویه علاقه داشت. اما هر جایی برای ساندویچ نمی رفت. یک ساندویچ فروشی در ۱۷ شهریور بود که به فروشنده اش آقا شیخ می گفتند آدم مقدس و مسجدی بود. ابراهیم همیشه پیش او می رفت. حساب دفتری پیش او داشت.
می دانست توی الویه، کالباس نمی ریزد و فقط از مرغ استفاده می کند. ابراهیم سوسیس و همبرگر و … هرگز استفاده نمی کرد. این گونه به ما درس تربیتی می داد که هر چیزی نخوریم و هر جایی برای غذا نرویم.
✨می دانست که این فروشنده به حلال و حرام خیلی دقت دارد. برای همین آنجا می رفت. چرا که قرآن دستور می دهد: انسان به غذایی که می خورد توجه داشته باشد.
تنها کانال رسمی گروه و نشر شهید هادی👇
@nashrhadi