💫#شهید_مدافع_حرم_سید_حکیم
#سید_حکیم در آخرین توصیه اش چند ساعت قبل از شهادت به رزمندگان می گوید :
برادران عزیز توجه داشته باشید
اگر یک وقتی من شهید شدم،
جنازه ام سوخت و از بین رفت،
شما ماشینم را به امان خدا رها نکنید،
ماشین را بیاورید که بدهکار #بیت_المال نباشیم!
یاعلی مدد، حالا سویچ را بیاورید که من دیرم شده… و بعد از این توصیه ها رفت
و دقیقا همین اتفاق افتاد.
سیدحکیم با شهادتش برای همیشه در قلبهای مومن هزاران فاطمی زنده می ماند، او شهید شد و اگر شهید نمی شد باید به عدالت خدا شک می کردیم، او می گفت : اگر شهید نشویم، می میریم...💔
🌷هدیه به روح مطهرشان صلوات🌷
✅برگرفته از کتاب فاطمیون. اثر گروه شهید هادی
شهید #حسین_موقر گفت: "برای من جای سوال بود چرا وقتی مهدی (#مداح_اهل_بیت شهید #مهدی_نصیرایی) می رفت #مسجدمحدثین می خوند، خوندنش اونقدر سوز داشت؟
جوابو پیدا کردم
وقتی مهدی شب ها می رفت مسجد محدثین تا بخونه، قبلش می رفت پشت مسجد.
پشت مقبره، یک بار کنجکاو شدم، چرا می ره؟کجا می ره؟ سر قبر کی می ره؟ برنامه اش چیه؟
دیدم تو تاریکی مهدی رفت گوشه ای، محکم زد زیر گوش خودش و به خودش گفت:
"تو فکر می کنی کی هستی؟ فکر می کنی اینا برای تو جمع شدن؟"
تعجب کردم چرا خودشو می زنه.
بعد فهمیدم اول خودشو تنبیه و ادب کرد، بعد اومد تو مسجد.
مهدی هر چه منیت داشت با همون سیلی اول, پشت مسجد کنار اون چند تا قبر دفن کرد!
راوی: رضا دادپور
✅برگرفته از کتاب شناسایی. اثر گروه شهید هادی. خاطرات مداح شهید مهدی نصیرایی.
🏭 پدرش صاحب کارخانجات عظیم ماشینسازی فیات بود و یکی از ثروتمندترین انسانهای دنیا.
💰قرار بود ثروتی که تو توی خوابت هم نمیبینی،یکجا به او برسد.ثروتی معادل سه برابر درآمد نفتی ایران.
🔺اما این شرط دارد.شرطش هم دست برداشتن ادواردو از ایمان و اعتقادش بود...
📘برشی از کتاب⬆️
عنوان کتاب: من ادواردو نیستم
ناشر:گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی📑
#معرفی_کتاب
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
☆∞🦋∞☆
و شڪر بیپایان خدایے را ڪه
محبتـــــ شهدا و امامِ شهدا را در دلم انداختـــــ
و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم.
خدایا..!
از تو ممنونم بےاندازه ڪه در دݪِ ما
محبتـــــ سیدعلیخامنهاے را انداختے تا بیاموزد
درس ایستادگے را، درس اینڪه یزیدهاے دوران را
بشناسیم و جلوے آنها سر خم نڪنیم..:)
#شهید_مصطفےصدرزاده🌿
هدایت شده از مقاومــت
#خاصیت
آن جا هیچ محدودیت زمانی و مکانی وجود نداشت. در دنیا باید صبر کنیم تا فردا شود و اتفاقات فردا را مشاهده کنیم. اما آن جا تمام اتفاقات آینده را به راحتی می توان مشاهده کرد. من در آن جا به زندگی همه ی اشخاصی که می شناختم مسلط بودم. دیدم شخصی بر مصیبت ها صبر می کرد و این در عاقبت به خیری اش چه مقدار تاثیر گذار بود.
📙با بابا
https://eitaa.com/joinchat/192937988C677b8efd1c
اعمال بد
گفت: پایت را این طرف خط بگذاری برزخ شما شروع می شود.
بهشت را از دور می دیدم، رفتم آن طرف خط و دویدم. اما نتوانستم رد شوم!
کنارم پیرمرد ضعیفی ایستاده بود. به من گفته شد شما تنها نمی توانی بروی، این پیرمرد همراه شماست.
نگاهی انداختم، با تعجب گفتم این پیرمرد در حال مرگ است. چگونه با من بیاید؟
دوباره به من گفته شد این پیرمرد اعمال صالح توست که از تو جدا نخواهد شد.
غمگین شدم، چرا فکر می کردم فقط دلم باید پاک باشد...
📗 بازگشت. اثر انتشارات شهید ابراهیم هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
خرید کتاب بیش از شش جلد با ارسال رایگان
@nashr_hadi
اگر میدانستم این دنیا بخاطر صلواٺ،
این همه ثواب و پاداش میدهند
حالا حالاها آرزویِ شهادٺ نمیکردم!"
میماندم و تو دنیا صلواٺ میفرستادم..!"
#صلوات
🌷شهید علی موحد دوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســلام بر تو ای امام شیعیان
ای نجات دهندهی عالم
سلام بر تو و غربتت
سلام بر تنهایی و مظلومیتت
سلام بر تو ای غریبتر از امام حسین(ع)
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه سوم
لینک:
Nashrhadi.com/news/0013
* ادامه داستان....
* واقعه دوم
* با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم.
* درد را با تمام وجود حس کردم
* جان هایی که قبض می شد را می دیدم
*چرا فرشته مرگ را پیر می دیدم.
* دیوار ها را نمی دیدم ومسلط به محیط بیمارستان بودم
* نحوه متفاوت قبض روح افراد
* به حالت خلسه رفتم
* به هرچه توجه می کردم، کُنه آن را می دیدم
* احساس احاطه به همه چیز را داشتم
* معجزه بازگشت روح به تن را در هرشب جدی بگیریم
* معنای باز بودن چشم
* احساس ترس هنگام بازگشت دوباره به دنیا
* تا دلتنگ مادرم شدم ، خود را در خانه ام دیدم
* احساس می کردم بالای سرم بی کران است و به پایین تسط دارم
* حمدی که راننده برایم می خواند، را برایم ذخیره کردند.
* بادعا وقرآن مادرم، آرامش می گرفتم.
* ذره ذره مسیر را طی کردم تا به خانه پدرم رسیدم.
* در جا به جایی بلوک ها به پدرم کمک کردم.
* تصرف در عالم ماده، از مقامات شهدا
* دو نوع پرواز روح برای من
* بر من ثابت شد که وقایعی که می دیدم ،حتمی است.
* باقابلیت های بدن مثالی ام آشنا می شدم.
* حالتی شبیه اصحاب کهف را تجربه می کردم.
* واقعه سوم...
* اینقدر حقایق واقعی بود که هر بار گفتن آن، برایم سخت می شد.
* قهقهه ی شیطان را شنیدم
* در اتوبان دیدم که تا سقف ماشین زیر منجلاب است.
* راننده های ماشین کاملا بی خیال نسبت به کثافات.
⏰ مدت زمان:۴٠:٠۴
@NashrHadi_Com
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمدرضا شفیعی هموطن خوزستانی است که تجربه نزدیک به مرگ داشته.
در فایل صوتی بالا (که صدای ایشون هست) مطلب قابل تاملی رو بیان کردند