eitaa logo
نشر شهید هادی
18.5هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
16 فایل
کانال رسمی انتشارات و گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی جهت معرفی آثار و... تبلیغ و تبادل نداریم دفتر نشر جهت خرید کتاب ۰۲۱۳۶۳۰۶۱۹۱ (۹صبح تا ۵عصر) ارتباط با مدیر مجموعه ۰۹۱۲۷۷۶۱۶۴۱ @nashre_hadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 حق النفس ✍ در روزگار جوانی، با رفقا برای تفریح به یک در نزدیکی شهر رفتیم. کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار به سمت ما آمد. سیگار ها را یکی یکی روشن کرد و به دست رفقا می داد. من از سیگار نفرت داشتم ولی برای اینکه انگشت نما نشوم سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم! حالم خیلی بد شد. خیلی سرفه کردم. بعد از آن هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم. اما در آن وانفسا، این صحنه را به من نشان دادند و گفتند: تو که می‌دانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یکبار را کشیدی؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی. همین باعث گرفتاری ام شد! در آنجا برخی افراد را دیدم که انسان های مذهبی و خوبی بودند اما به حق النفس اهمیت نداده بودند و بخاطر ضرر به بدن گرفتار بودند. 📙 سه دقیقه در قیامت https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌺‌ سلام امام زمانم 🌺 🌹 ‌درد درمان مےشود با ذکر يا مهدی مدد سخت آسان میشود با ذکر يامهدی مدد بس کہ آقايم غريب است و ندارد ياوری چشم گريان میشود با ذکر يا مهدی مدد ‌‌『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 دعای فرج✨🤲🏻 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌺میگفت من برای کار در منزل طلبه ها و افراد مستحق پول نمی گیرم! 🔆 در نجف روال زندگی هادی ذوالفقاری همین بود. یا درس می خواند یا برای افراد مستحق لوله کشی آب انجام میداد. 🍃یکبار گفتم: آخه پسر این چه کاریه؟ تو پول بگیر ولی کمتر. تو پس فردا به این پول احتیاج پیدا میکنی. نگاهی به چهره من انداخت و گفت: حرفی که میزنم تا زنده ام نقل نکن. من هر زمان احتیاج به پول داشته باشم خود مولا مرا کمک می کند. 🔶 یکبار از تهران زنگ زدند و پول میخواستند. مادرم یک میلیون تومان پول می خواست. شب طبق معمول رفتم حرم. کنار ضریح بودم که یک نفر صدایم کرد و گفت: این پاکت مال شماست. فکر کردم مربوط به حوزه است. وقتی برگشتم پاکت را باز کردم. یک میلیون تومان پول داخل آن بود.... 📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش زندگینامه مدافع‌حرم شهید هادی ذوالفقاری https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرامات شهدا 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
توی بیمارستان چند دقیقه ای پیش ارشیا نبودم. وقتی برگشتم دیدم خیلی ناراحت است. بغض کرده و... گفتم چیزی شده ارشیا؟ درد داری؟ از بیماری ناراحتی؟ گفت: نه، برای بیماری خودم ناراحت نیستم. شما که نبودی یک آقایی اومد داروهاش رو از داروخانه بگیره. مبلغ داروها ۲۰۰ هزار تومن شد، اینقدر پول نداشت، نتونست داروها رو بگیره و رفت. من هم پول همراهم نبود، شما هم نبودی که ازتون پول بگیرم. گفتم برای این ناراحتی؟! گفت: خیلی ناراحت شدم که نتونستم گره از کار این بنده خدا باز کنم. ای کاش زودتر می آمدی... بعدها توی کتاب سلام بر ابراهیم خواندم که یک مرد محتاج سر چهارراه از ابراهیم کمک خواسته بود، ابراهیم هرچه جیب هایش را گشت هیچ پولی همراهش نبود‌. با ناراحتی از آن شخص عذر خواهی کرد. رفیق ابراهیم می‌گفت: دیدم که ابراهیم گریه می کنه از اینکه نتونسته مشکل یک بنده خدا رو حل کنه! رفیق دهه هشتادی شهید هادی 📙عرش ارشیا. اثر جدید گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاحالا به این فکر کردیم ابراهیم هادی چیکار کرد که اینقدر عزیز شد؟ ┄┅═◇❁💠❁◇═┅┄ https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
ابراهیم هادی و تجربه نزدیک به مرگ وقتی روح از بدن من خارج شده بود و همه بستگانم گریه می کردند، دخترم در گوشه ای نشسته و سوره یاسین می خواند. او همینطور در دلش نذر قرآن و صلوات می‌کرد. من از آنجا به بالا رفتم. به جایی رسیدم که یکباره جماعتی بسیار نورانی مقابلم قرار گرفتند. صورتهای آنها را نمی دیدم اما می دانستم عظمت و نورانیت خاصی دارند. نفری که جلوتر بود به من گفت: صبر کن تا اگر شد از خداوند اجازه بگیرم تا برگردی. لحظاتی بعد همان جوان آمد و مقابلم قرار گرفت و گفت: دوست عزیز، ما اینطرف را درست کردیم. برو و آنطرف را درست کن. من به چهره او و جوانی که در کنارش بود خیره شدم. صورتهایشان نور بود اما چهره قابل تشخیص بود. بلافاصله مرا به داخل بدنم بازگرداندند. روح برای دقایقی از بدنم خارج شده بود. کادر پزشکی که بالای سرم جمع شده بودند با خوشحالی خبر را به خانواده دادند. من تا مدتها متوجه هیچ مطلبی نبودم. روزی که مرخص شدم به خانواده ام گفتم: من برای دقایقی روح از بدنم خارج شد. من جوانی بسیار نورانی را دیدم که اجازه گرفت تا من برگردم. همه با تعجب به حرف های من گوش می‌کردند. دخترم گفت: پدر من میدانم آن جوان کیست. بعد از داخل کیفش یک کتاب را بیرون آورد و جلد کتاب را به من نشان داد. بی اختیار داد زدم خودش بود. به خدا همین جوان بود. بده این کتاب رو ببینم... روی کتاب نوشته شده بود: سلام بر ابراهیم۱ دخترم ادامه داد: من همان جا مشغول قرائت قرآن برای این شهید شدم و نذر کردم که اگر پدرم برگردد، خیرات دیگری برای این شهید والامقام انجام دهم... خداوند مرا به دنیا بازگرداند تا همانطور که به شهید هادی قول دادم، دنیایم را درست کنم. او هم قول داد که آن سوی هستی را برایم درست نماید. من اکنون دو سال است که در منزل مشغول درمان هستم، اما به علت آسیب به نخاع، از کمر به پایین امکان حرکت ندارم. والسلام 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 از همان روز بلوغ، تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچک ترین کارها. حتى ذره‌ای کـار خـوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده‌بودند. تازه فهمیدم که «فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره» یعنی چه. هر چی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آن‌ ها جدی نوشته بودند؛ در داخل این کتاب، در کنار هر کدام از کارهای روزانه من، چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره می‌شدیم، مثل‌فیلم به نمایش در می‌آمد. درست مثـل قسمت ویدئو در موبایل هـای جدید، فـیلـم آن مـاجـرا را مشاهده می کردیم. آن هم فیلم سه بعدی با تمام جـزئیات! یعنی در مواجـه بـا دیگران حتی فکر افراد را هم می‌دیدیم. لذا نمی‌شد هیچ کدام از آن کارها را انکار کرد. غیر از کارها، حتی نیت های ما ثبت شده بود. آن‌ها همه چیز را دقیق نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🏝 اثر درخواست هدایت از امام زمان ❇️ آیت الله جاودان : ⏪ اگر فردی از امام در زمان امامتش طلب هدایت کند، بر امام واجب است که وی را هدایت نماید. اکنون ما در زمان امامت حجت بن الحسن قرار داریم و اگر از ایشان بخواهیم که راه را نشان دهد و ما را هدایت نماید، حتما این کار را خواهند کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرحوم علامه حسن زاده آملی: «اگر کسی از لابلای سختی ها بالا نرود، اصلاً بزرگ نمی شود. "لقد خلقنا الإنسان فی کبد" »
‍ ❄️مهمان شهدا❄️ دانشگاه شمال کشور قبول شدم. روز اول سر کلاس؛ استاد ما حرفهای نامربوط در مورد شهدا و بسیج زد. من هم با دلیل و منطق با او بحث کردم. استاد هم که از حجاب من بدش می آمد مرا از کلاس اخراج کرد وگفت: دیگر حق نداری کلاس من بیایی! ✳️در خوابگاه به یاد پدر شهیدم خیلی گریه کردم. همان شب در خواب دیدم که یک جوان نورانی به من گفت: شما در اینجا مهمان شهدا هستی. برو سر کلاس و اگر استاد حرفی زد بگو همه ما مدیون شهدا هستیم و... بعد خودش را معرفی کرد و گفت: من شهید محمدابراهیم موسی پسندی هستم. فردا صبح وارد کلاس شدم. استاد نگاهی کرد و با شرمندگی گفت: همه ما مدیون شهدا هستیم‼️ بعد بالای سر من آمد و گفت: شما شهید موسی پسندی می شناسی؟ ✅کمی فکر کردم و گفتم: بله. معلوم شد خواب مرا استاد هم دیده. از آن روز برخورد استاد کامل عوض شد! 🌺شهید ابراهیم موسی پسندی از فرماندهان مازندرانی دفاع مقدس بود که مژده شهادت را از امام زمان عج الله شنید. 📙برگرفته از کتاب شهیدان زنده اند. اثر گروه شهید ابراهیم هادی. 📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
آمد منزل وگفت: مادر اجازه میدهی یکی از پیراهن هایم را برای دوستم ببرم؟ باتعجب گفتم: مگه دوست شما پیراهن نداره؟ گفت: چرا داره، اما تمام لباس هاش آستین کوتاهه، ما قراره از طرف مسجد بریم اردوی مشهد، بهش گفتم با لباس آستین کوتاه خوب نیست بیای زیارت. او هم گفت: من لباس آستین بلند ندارم. حالا اجازه می دهی پیراهن خودم را برای او ببرم؟ یاد شهید ابراهیم هادی افتادم. قبلا همین داستان را از ارشیا شنیده بودم. گفته بود ابراهیم هادی بارها لباس های آستین بلند خودش را به دیگرانی که پیراهن مناسب نداشتند هدیه می داد. ارشیا نه تنها از لباس، بلکه از هرچیزی که خیلی دوست داشت، به راحتی دل می کند. بارها از مشهد تسبیح زیبا خریده بود، به محض اینکه یکی از رفقایش از تسبیح او خوشش می آمد، آن را هدیه می داد. دنیا در مقابل چشمش بی ارزش بود. تمام اینها را از الگوی زندگی اش یعنی شهید هادی آموخته بود. رفیق دهه هشتادی شهید هادی 📙عرش ارشیا. اثر گروه شهید هادی. به زودی https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراقبات ماه رجب_14001110.mp3
8.15M
مراقبات ماه رجب استاد یکی از جامع‌ترین بیانات استاد معظم مؤیدی پیرامون مراقبات و عظمت ماه رجب بهمن‌ماه ۱۴۰۰ ~ ۱۳ دقیقه | ۸ مگابایت https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
چطور می توانیم انتظار داشته باشیم مردان محترمانه رفتار کنند، درحالی که تعداد زیادی از زنان با بی عفتی خود دائما پیام میفرستند که لازم نیست اینگونه باشید!؟! وندی شلیت(نویسنده معروف آمریکایی) 📙بازگشت به عفاف https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا سعید مدیر یکی از تالارهای تهران است سه سال رفت استانبول رستوران زد بعد سه سال نظراتش را ببینید.
سلام. شب جمعه ۲۹ دی ماه امسال، خانمی به بنده زنگ زدند که ابتدا برام آشنا نبودند. گفتند تو اتوبوس باهاتون آشنا شدم. اینجوری توضیح دادند که بنده بچه دار نمیشدم و از سال ۸۴ تا ۹۶ دنبال مداوا بودم، اهل بیرجند هستم برای مداوا به تهران می‌آمدم. دی ماه ۹۶ دکتر مرا کامل ناامید کردند. تو اتوبوس مسیر بازگشت به بیرجند، صندلی کنار شما بودم. از بس ناراحت بودم سر صحبت را با شما باز کردم و ماجرا را گفتم. شما شهید ابراهیم هادی را معرفی کردی و دست بردی تو کیفت و گفتی کتاب سلام بر ابراهیم همراهم هست خدمتتون تقدیم می‌کنم، اما کتاب همراهتون نبود ولی کارت پستال شهید را به من دادید. عوارضی قم از من خداحافظی کردید و پیاده شدید. بنده عکس شهید را گرفتم. وقتی به خونه رسیدم عکس را تو کتابخانه‌ام چسباندم و یک ختم قرآن نذرش کردم. بعد از همون سفر بود که نا باورانه خدا به ما عنایت کرد و شهریور ۹۷ آقا ابوالفضلمون به دنیا اومد. شما باعث آشنایی من با شهدا شدید، من قبلا با شهدا آشنایی نداشتم الان هر روز برای شهید ابراهیم صلوات می‌فرستم. وقتی تو ماشین میشینم یا هر جا که میرم برای شادی روح شهدا و به ویژه شهدای مدنظرم که یکیشون شهید ابراهیم هادی است ختم صلوات میفرستم. من معلم هستم. بحمدالله بچه‌ها را با امام زمان(عج) آشنا میکنم و براشون از شهدا صحبت می‌کنم و خیلی خوشحالم که با شهدا انس دارم. 🖊ارسالی توسط یکی از اعضای کانال، یکی از اساتید خانم شاغل در دانشگاه الزهرا https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
سلام. من حسین فرزند شهید احمد فریدونی هستم که تصویر پدر شهیدم را مشاهده می کنید. بهمن سال ۹۹ به خاطر یک بیماری طولانی، برای چندمین بار، از خمین به تهران رفته و بستری شدم و قرار شد عمل شوم. از بیماری و جدایی از خانواده خسته بودم. آن شب به مولایم متوسل شدم و اشک می ریختم. در عالم خواب مشاهده کردم که سواری نورانی به من نزدیک شد! با اشاره او پشت سرش سوار شدم و با سرعت حرکت کرد. ما به یک مکان زیارتی وارد شدیم. خوب آنجا را می شناختم. امامزاده ابوطالب خمین بود. می خواستم بگویم که برای سلامتی و بهبودی من دعا کنند که ایشان به من فرمودند: امروز شهیدی گمنام و مظلوم را در این مکان دفن میکنند. در حالی که اشک می ریختم از خواب پریدم. نمی دانستم چه تعبیری دارد! صبح با همسرم در خمین تماس گرفتم و گفتم: برو امامزاده ابوطالب. ظاهرا شهید گمنامی را امروز دفن می کنند که خیلی پیش خدا مقام دارد. او رفت و برگشت و خبر داد که شهید گمنام نبود، یک نوجوان مومن و حافظ قرآن و فعال فرهنگی به نام ارشیا مداحی از دنیا رفته و جمعیت زیادی مشغول دفن او هستند. گفتم خودشه. این شخص هرکسی باشه پیش خدا و اهل بیت خیلی مقام داره که ازش به عنوان شهید گمنام و مظلوم یاد کردند. پس از بازگشت به سر مزار این نوجوان رفتم و دعا کردم. خدا لطف کرد و تاکنون دیگر احتیاج به دکتر و بیمارستان پیدا نکردم. 📙عرش ارشیا. برگرفته از مقدمه کتاب https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
اما ارشیا مداحی متولد سال ۸۳ نوجوانی فعال در عرصه فرهنگی و قرآنی و ورزشی بود. شاگرد ممتاز مدرسه، مربی فرهنگی مسجد و عاشق شهدا بود و این عشق با‌ مطالعه کتاب سلام بر ابراهیم آغاز شد. او که تمام اعمال و رفتارش مطابق با دستورات دین بود، آرزو داشت شهید شود. برای یادواره شهدای گمنام بسیار زحمت می کشید و... ظهر یک روز بدون هیچ بیماری قبلی، دچار دل درد شد. در بیمارستان و پس از آزمایشات و... به خانواده اعلام‌کردند که دچار یک کیست در کنار کلیه شده و... دو ماه بستری در بیمارستان خاتم الانبیا تهران هم بی فایده بود. روز به روز حالش بدتر شد. بزرگی فرموده بود: از او دل بکنید. به او چیزهایی نشان داده اند که می خواهد برود... ارشیا سوم بهمن ۹۹ با شهدا و ملائک الهی همراه شد. 💐در سالروز عروجش، با صلوات و فاتحه ای به یادش باشیم. 📚رونمایی از کتاب عرش ارشیا. پنج شنبه در شهرستان خمین https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
📌 عافیت‌طلبی... 🍃 گفتم: از «مَهدی» چه خبر؟ گفت: منتظریم تا که بیاید گفتم: برای تعجیل در ظهورش چه می‌کنی؟ گفت: دعا! گفتم: مردم کوفه نیز برای دیدار با اباعبدالله، هم نامه‌های بسیار نوشتند و هم بسیار دعا کردند، اما لحظهٔ آمدنش هیچ‌کس یار نبود! چون پشت دعا و نامه‌های کوفیان نه حرکتی بود و نه قیامی؛ و در انتها هم به ایستادن مقابل امام زمان خویش رضایت دادند… 🔸مردم کوفه به‌جای پذیرش آزادی و آزادگی، زیر سایهٔ ظلم و جهل‌بودن را پذیرفتند. آن‌ها در واقع عافیت‌طلبی در دنیا را به ایستادگی مقابل ظلم ترجیح دادند. 📎 🌱
🌸♥️🌸 همه دوست دارند که به بروند اما کسی دوست ندارد بمیرد ‼️ بهشت رفتن ... می‌خواهد !  و  چه زیبـا تفسیر کردند جرأت را ...😍 https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فرزند آیت الله علوی گرگانی که امام جماعت مسجد جامع گرگان هستند می فرمود: یک شب در مسجد برنامه حدیث شریف کسا برگزار شد. مجلس خاصی بود و توسل خوبی صورت گرفت. روز بعد، قبل از نماز مغرب یک خانم به دفتر مسجد آمد و با حالی منقلب گفت: دیشب برای خرید به بازار گرگان آمدم. غروب بود که برای استراحت به مسجد آمدم. موقع اذان شد. با اینکه اهل رعایت مسائل دینی و حجاب و نماز اول وقت نیستم، اما به خاطر گرفتاری که در خانه داشتم، وضو گرفتم و در نماز جماعت شرکت کردم. در حدیث شریف کسا به خانم حضرت زهرا توسل پیدا کردم، من در منزل دختر جوانی دارم که مبتلا به سرطان خون است. حال نامساعدی دارد بیشتر به خاطر او ناراحت بودم. خلاصه اینکه دیشب با ناراحتی به خانه رفتم و خوابیدم. نیمه های شب با فریادهای دخترم از خواب پریدم. با نگرانی پرسیدم چه شده؟ حیرت زده گفت: مادر الان پنج تن آل عبا اینجا بودند‌. یک خانم مهربان و باعظمت بالای سرم بود. ایشان خودش را معرفی کرد وگفت: من فاطمه زهرا هستم. ایشان فرمودند: مادر شما به ما متوسل شده. بعد لیوان آبی که تا نیمه پر بود را به من دادند وگفتند: این نیمه لیوان آب فرزندم مهدی است به نیت شفا بخور. من لیوان را سر کشیدم. تمام درد هایم از بین رفت. خانم وقتی که میخواستند از خانه ما خارج شوند، توصیه مهمی کردند و به من گفتند: به مادرت بگو حجاب و نماز اول وقت را رعایت کند. این مادر ادامه داد: از صبح امروز به سراغ پزشکان متخصص رفتیم، انواع آزمایش ها انجام شد اما هیچ اثری از سرطان خون دخترم مشاهده نشد. من از امروز به توصیه مادر سادات حجابم را رعایت می کنم. 📙برگرفته از سخنان استادفرحزاد
کارهایتان را برای خدا انجام دهید تا نتیجه آن تا ابد باقی بماند. امام خمینی. این تصاویر توسط دانش آموزان فعال فرهنگی و علاقمندان به شهید ابراهیم هادی در مجموعه فرهنگی امام رضا علیه السلام طراحی شده. https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63