#خاطرات کوتاه از شهیدابراهیم هادی
رختخواب🌚💫
بازهممثلشب های قبل ،از نیمه شب از خواب بیدار شدم ،
دوباره دیدم که ابراهیم روی زمین خوابیده!
بااینکه رختخواب برایشپهن کرده بودیم ،
اما آخر شب وقتی از مسجد آمد
دوباره روی فرش خوابید،صدایشکردم
و گفتم: داداش جون، هوا سرده، یخ می کنی .چراتوی رختخواب نمیخوابی؟!
گفت: خوبه احتیاجی نیست.
وقتی دوباره اصرار کردم گفت: رفقای منالان توی جبهه گیلان غرب، توی سرما و سختی هستند.
و من هم باید کمی حال آنها را درک کنم.🌹🍃
💠مصطفی ارادت خاصی به #شهید_ابراهیم_هادی داشت
زندگینامه شهدا را از اول تا آخر می خواند مثلاً میگفت شهید ابراهیمهادی فلان خصوصیت را داشت. #شهید_همت فلان کار را میکرد یا مثلاً شهید آبشناسان کسی است که انواع دوره های #تکاوری دورههای چتربازی غواصی و اینها را دیده است.
یکی از شب ها #مصطفی از شب تا صبح از #خاطرات ابراهیم هادی برای من گفت.
هر وقت با مصطفی زیارت عاشورا می خواندم، ثوابش را به ابراهیم هادی هدیه می کرد، اما تا آن موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم، مصطفی گفت ابراهیم هادی را در خواب دیدم که به من گفت: «شما هم می آیی پیش ما»
📙یاران ابراهیم. چهل حکایت از شهدا و ابراهیم هادی.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#سالروزشهادت
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63