✅فعال فرهنگی در مسجد و محل
✅ورزشکار و بسیجی فعال و نمونه
✅جانباز فتنه ۸۸ و ۹۸
✅موسس گروه جهادگران گمنام و...
💐مصطفی علی دادی، جوان دهه هفتادی که با شیوع بیماری کرونا، تولید ماسک و مواد ضد عفونی را هم به فعالیت خود اضافه کرد و در مهر سال ۹۹ به کاروان شهدای سلامت پیوست و سه روز بعد، تنها پسرش به دنیا آمد.
📙رونمایی از کتاب آقای ایرانی.
خاطرات شهید مصطفی علی دادی.
اثری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
🌷بهشت زهرا قطعه ۲۳۱(شهدای ارک)
🌷جمعه ۱۹ آذر روز میلاد حضرت زینب، روز پرستار. (ساعت ۱۵)
📚 کتاب #پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه و خاطرات شهید هادی ذوالفقاری، طلبه مدافع حرم
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
در بخشی از کتاب میخوانیم:
هميشه روی لبش لبخند بود. نه از اين بابت كه مشكلی ندارد. من خبر داشتم كه او با كوهی از مشكلات دست و پنجه نرم میكرد كه اينجا نمیتوانم به آنها بپردازم.
اما هادی مصداق واقعی همان حديثی بود كه میفرمايد: مؤمن شادیهايش در چهرهاش و حزن و اندوهش در درونش میباشد.
همهی رفقای ما او را به همين خصلت میشناختند. اولين چيزی كه از هادی در ذهن دوستان نقش بسته، چهرهای بود كه با لبخند آراسته شده.
از طرفی بسيار هم بذلهگو و اهل شوخی و خنده بود. رفاقت با او هيچ كس را خسته نمیكرد.
در اين شوخیها نيز دقت میكرد كه گناهی از او سر نزند.
يادم هست هر وقت خسته میشديم، هادی با كارها و شيطنتهای مخصوص به خود خستگی را از جمع ما خارج میكرد.
.
قیمت ۱۷ تومان
برای تهیه کتاب از طریق سایت، پیام به ادمین کانال یا واتساپ ۰۹۲۲۵۷۵۰۵۷۶ اقدام بفرمایید.
.
@Nashrhadi_com
شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات 🌹
.
کانال انتشارات شهید ابراهیم هادی
@NashrHadi_Com
همه گردانها از محورهاي خودشان پيشروي كردند. ما بايد از مواضع مقابلمان
و سنگرهاي اطرافش عبور میكرديم. اما با روشن شدن هوا كار بسيار سخت شد!
در يك قسمت، نزديك پل رفائيه كار بسيار سختتر بود. يك تيربار عراقی
از داخل يك سنگر شليك میكرد و اجازه حركت را به هيچ يك از نيروها
نمیداد. ما هر کاری كرديم نتوانستيم سنگر بتونی تيربار را بزنيم.
ابراهيم را صدا كردم و سنگر تيربار را از دور نشان دادم. خوب نگاه كرد
و گفت: تنها راه چاره نزديك شدن و پرتاب نارنجك توی سنگره!
بعد دو تا نارنجك از من گرفت و سينهخيز به سمت سنگرهاي دشمن رفت.
من هم به دنبال او راه افتادم.
در يكي از سنگرها پناه گرفتم. ابراهيم جلوتر رفت و من نگاه میكردم. او
موقعيت مناسبي را در يكي از سنگرهاي نزديك تيربار پيدا كرد. اما اتفاق
عجيبي افتاد! در آن سنگر يك بسيجي كمسن و سال، حالت مو جگرفتگي
پيدا كرده بود. اسلحه كلاش خودش را روی سينه ابراهيم گذاشت و مرتب
داد میزد: میكُشمت عراقی!
ابراهيم همينطور كه نشسته بود دستهايش را بالا گرفت. هيچ حرفي
نمیزد. نفس در سينه همه حبس شده بود. واقعاً نمیدانستيم چه كار كنيم!
چند لحظه گذشت. صداي تيربار دشمن قطع نمیشد....
.
کانال فروشگاه نشر هادی
@nashrhadi_com
🔰 #کلام_شهید | #نیت
🔻شهید ابراهیم هادی: از خدا خواستهام همیشه جیبم پُر پول باشدتا گره از مشکلاتِ مردم بگشائیم.
🌱هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت میكند و از جايى كه گمان نمیبَرَد به او روزى میدهد.- كنزالعمال
🌹🍃🌹🍃
کانال نشر هادی
@nashrhadi_com