eitaa logo
نسیم هدایت(ثامن)
176 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
336 فایل
کانال بصیرت افزایی و روشنگری و پاسخ به شبهات (ثامن چادگان)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خبر آنلاین 📢
مشاور وزیر بهداشت لبنان: با تزریق واکسن آمریکایی حماقت نکنید! 🔹مارون الخوری، مشاور وزیر بهداشت لبنان با توصیه به خودداری از تزریق واکسن‌های آمریکایی کرونا گفت: من خودم از این واکسن اصلا استفاده نخواهم کرد و هیچگاه نمی‌گذارم زن و فرزندانم هم استفاده کنند. من همانند دیگر پزشکان و صاحبان منطق و عقل از همه درخواست می‌کنم از آن استفاده نکنند. 🔹 وی که دانش آموخته دانشگاه "جرج تاون آمریکا" و مدیر موسسه پژوهش‌های بالینی "دایاگنوس تکس" (DiagnosTechs) است ضمن هشدار درباره استفاده از واکسن آمریکایی گفت: ما مجبوریم برای استفاده از خدمات سازمان جهانی بهداشت واکسن را وارد کنیم اما توصیه می‌کنم کسی در لبنان حماقت نکند و از آن استفاده نکند!/باشگاه خبرنگاران @news_news
هدایت شده از خبر آنلاین 📢
امتناع پرستاران آمریکایی از زدن واکسن کرونا 🔹دیلی میل: براساس نتایج یک نظرسنجی، حدود نیمی از کارکنان بخش بهداشت یکی از مناطق کالیفرنیا و ۴۰ درصد از پرستاران لس‎آنجلس، به دلیل عوارض جانبی خطرناک از دریافت واکسن کرونا امتناع می‌کنند. 🔹فقط در دو بیمارستان کالیفرنیا، واکسن‌های کرونا بلا استفاده در قفسه‌ها مانده‌اند و پرستاران حاضر به تزریق آن‌ها نیستند/فارس @news_news
هدایت شده از بیداری طلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️روایت آیت الله جاودان از صبر آیت الله مصباح یزدی (رحمه الله) ♨️اخبار داغ روحانیت ♨️ @khabarehowzeh 📱 http://instagram.com/khabarehowzeh
هدایت شده از بیداری طلاب
برنامه آخرین وداع مردم شریف قم با پیکر مطهر حضرت آیت الله مصباح یزدی رحمه الله علیکم ♨️اخبار داغ روحانیت ♨️ @khabarehowzeh 📱 http://instagram.com/khabarehowzeh
هدایت شده از تخریب‌ چی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دیدار سردار سلیمانی با مرحوم علامه ✍ تخریب‌چی 🚨تخریب‌چی، کانال اخبار خاص 🆔 @takhribchi110 🆔 @takhribchi110
هدایت شده از تخریب‌ چی
▪️پدرش جوراب‌باف ساده‌ای بود. سابقه روحانیت در اقوامشان نداشتند. مادرش در بارداری خواب دید که وضع حمل کرده و قرآنی متولد شده. آن خواب، رویای صادقه بود، بعدها محمدتقی بیش از ۱۷۰ کتاب در تبیین قرآن و معارف دینی نوشت. ✍ تخریب‌چی 🚨تخریب‌چی، کانال اخبار خاص 🆔 @takhribchi110 🆔 @takhribchi110
هدایت شده از تخریب‌ چی
▪️سمت تو آمده ام تا که نباشی تنها ▪️دل من تاب ندارد که تو باشی تنها ✍ تخریب‌چی 🚨تخریب‌چی، کانال اخبار خاص 🆔 @takhribchi110 🆔 @takhribchi110
هدایت شده از طب اسلامی
💥 می‌خواهیم «طرح تحول آموزش و پرورش» را عملی کنیم و جلوی را بگیریم، اما دشمن می‌خواهد از طریق و راه‌اندازی مدارس بین‌المللی مجازی، برای فراتر از 2030 برنامه‌ریزی کند. 🔵 آیت‌الله سید محمدمهدی میرباقری: «توجه داشته باشیم که مقیاس درگیریِ فرهنگی با دشمن در حال تغییر است. ممکن است ما یک نقشه‌ای برای مبارزه بکشیم اما دشمن را عوض کند؛ مثل این‌که فرضاً شما روی زمین می‌جنگیدید اما آنها آمدند نیروی دریایی درست کردند و یک مدت ما را دنبالِ سرِ خودشان دواندند؛ سپس نیروی هوایی درست کردند و بعد وارد هوافضا شدند و... . حالا امروز وارد جنگ در یک مقیاس دیگری شده‌اند و را دارند طرحی می‌کنند. برای مثال و تقریب به ذهن، شما یک اسنپ درست می‌کنید و کل تاکسی‌رانی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ حالا آنها هم یک آموزش الکترونیکِ ازراه‌دور درست می‌کنند و جامعه جهانی را وارد این فضا می‌کنند و بعد می کنند؛ وقتی به آن فضا بردند، آرام‌آرام کل «وزارت آموزش پرورش» و تعطیل خواهد شد. این طراحیِ دشمن است. شما می‌گویید ما دنبال این بودیم که «طرح تحول آموزش و پرورش» را عملی کنیم و جلوی 2030 را بگیریم اما دشمن برای فراتر از 2030 برنامه‌ریزی می‌کند؛ می‌خواهند همه نوجوانان و جوانان را به فضای مجازی ببرند و و بعضی از مدارس معتبر جهانی و دانشگاه‌های معتبر جهانی در حال طراحی دوره هستند که همه دانش آموزان و دانشجوهای ما را ثبت‌نام کنند. یعنی در این صورت، عملاً آنچه تحت‌عنوان 2030 می‌خواست عمل بشود بسیار گسترده‌ترش عمل خواهد شد. اگر می‌خواهند انقلاب اسلامی را ادامه بدهند و بر آسیب‌ها فائق بیایند، باید توجه داشته باشند که رقیب ما در درگیری با انقلاب اسلامی، مقیاس کار خودش را تغییر داده است. باید به این در درگیری با دشمن توجه کنیم. طرح و نقشه ما هم باید و جامع شود. اگر تمام تمرکزمان این شد که فقط «طرح تحول آموزش و پرورش» را عمل کنیم و غافل شدیم که اصلاً موضوعِ آموزش پرورش را اینها دارند منتفی می‌کنند، و با آنها نکردیم و در طرح آنها قرار گرفتیم، دچار آسیب‌های زیادی خواهیم شد.» ۲۸/۹/۹۹ @tebeslami_ir
هدایت شده از طب اسلامی
🔺مرگ دو نفر در فلسطین اشغالی پس از تزریق واکسن فایزر تایمز اسراییل نوشت: 🔹 یک پیرمرد ۸۸ ساله، سه ساعت پس از دریافت اولین دوز واکسن کرونای فایزر در بیمارستان اورشلیم (بیت‌المقدس) در گذشت، پزشکان در بیانیه‌ای تأکید کردند که بیمار از قبل دارای مشکلات سلامتی بوده است 🔹 این دومین مرگی است که پس از تزریق واکسن کرونا (در رژیم اشغالگر) گزارش شده است؛ روز دوشنبه هم مرد ۷۵ ساله‌ای واکسن فایزر را دریافت می‌کند و مدتی پس از رسیدن به خانه از هوش رفته که بعداً اعلام شد در اثر نارسایی قلبی مرده است 🔹 همچنین در روز دوشنبه مردی ۴۶ ساله پس از دریافت این واکسن، واکنش شدید آلرژیک نشان داده است
هدایت شده از طب اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢هدف از بازی کرونا....! 🎯نقطه زنی دکتر حمید رضا ضیایی از نقشه های پشت پرده فتنه کرونا 🎥مشاهده‌ی فیلم کامل گفتگو👇 https://www.aparat.com/v/MR0ig @tebeslami_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بشنوید سروده بسیار زیبا وجذاب از خواننده انقلابی ومتعهد کشور جناب آقای گلریز را درباره شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روز پنجم داوطلبين واکسن ايرانی کرونا چگونه گذشت؟ 🔹حال تمامی داوطلبان خوب بوده و تاکنون عارضه خاصی در بدن آن‌ها به وجود نیامده است. @Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
مشاور امنیت ملی بایدن: برای بازگشت به برجام باید درباره برنامه موشک‌های بالستیک ایران مذاکره شود @Farsna
هدایت شده از خبر آنلاین 📢
⭕️ اشتباهات پزشكى سومين عامل مرگ و مير در آمريكا 🔹شركت فايزر از سال ٢٠٠‌٠ تا كنون ٤.٧ ميليارد دلار بابت دروغگويى و غيرايمن بودن محصولاتش جريمه شده است! ✍️ Manzoor @news_news
هدایت شده از خبر آنلاین 📢
☑️ ۶ توصیه مهم از حضرت زهرا (س) برای سعادتمندی در زندگی @news_news
هدایت شده از الْفُرْقان
📢 گزینش حاج قاسم را رد کرد ولی بعد از جذب او ۱۶ ماهه معاون سپاه شد 🔹مرتضی بانک، فرمانده سپاه کرمان در دوران دفاع مقدس: شهید سلیمانی برای حضور در سپاه داوطلب بود، اما به علت اینکه تنها آستین کوتاه به تن داشته او را از سیستم گزینش رد کرده بودند، بلافاصله جلسه‌ای را در همان زمان تشکیل دادیم و از مسئولان گزینش خواستیم تا برای جذب افراد توانمند اینگونه موارد را مدنظر قرار ندهند. 🔹این جوان طی مدت ۱۶ ماه یا شاید هم ۱۸ ماه به فرماندهی یک عملیات جنگی رسید. این مورد در خود او هم بود که هیچ گاه برای واگذاری مدیریت‌ها نباید به ظاهر افراد توجه داشت بلکه باید از تمام توانمندی‌های او برای کار استفاده کرد. ایشان بعد از جذب بعد از مدتی به سمت معاونت سپاه کرمان و لشکر ثارالله در آمدند. طی سال های گذشته هر گاه من را در جلسه ای می دیدند با خنده می گفتند" آقای بانک شما اولین حکم من را زدید." 🇮🇷 پایگاه خبری تحلیلی فرقان 👇 https://eitaa.com/joinchat/453902362C304f22098e
هدایت شده از الْفُرْقان
📢 همزمان با سالروز شهادت سپهبد سلیمانی، کتاب "دوست خوشبخت ما" با موضوع سجایای اخلاقی و خدمات آن فرمانده فداکار، در جمهوری خودمختار "نخجوان" منتشر شد. 🇮🇷 پایگاه خبری تحلیلی فرقان 👇 https://eitaa.com/joinchat/453902362C304f22098e
هدایت شده از سفیر روشنگری
﷽؛ ✍۱۱۰ نکته خواندنی و درباره آیت الله العظمی سید علی خامنه ای 7️⃣2️⃣ اگر برنج نباشد، نمى خوریم مادر یک شهید، که از بستگان رهبر عزیز نیز هستند ، تعریف مى کرد: 🔹یک روز میهمان ایشان بودیم . ظهر بود و ما در کنار سفره منتظر حاج آقا نشسته بودیم . 🔸️وقتى ایشان آمدند نگاه به غذا کردند و گفتند: مثل این که نوع برنج با برنج روزهاى دیگر فرق کرده است ؟ 🔹️خانم گفتند: حاج آقا! روز عید است و میهمان هم داریم . برنج کوپنى هم تمام شده است . مجبور شدیم ، برنج آزاد بخریم 🔸️حاج آقا ناراحت شدند و فرمودند: بنا نبود، تغییرى در زندگى ما بدهید. ما که با میهمان این حرف ها را نداریم ... ادامه دارد ..... 🖊منبع : سایت نسیم و به نقل از حسن صدرى مازندرانى @Safir_Roshangari🇮🇷
هدایت شده از سفیر روشنگری
﷽؛ ✍۱۱۰ نکته خواندنی و درباره آیت الله العظمی سید علی خامنه ای 8️⃣2️⃣ همان فرش ها را بیاورید.... 🔹آقاى محسن رفیق دوست مى گفت : مقدارى زیلو در خانه آقا بود، آنها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم من از پول شخصى خودم گذاشتم که براى آقا فرشى تهیه بکنیم . 🔺رفتیم فرش ها را عوض کردیم وقتى انداختیم و پهن کردیم آقا تشریف آوردند 🔸️ گفتند: این ها چیست آقا محسن ؟ گفتم : فرش ها را عوض کردیم ، گفتند: اشتباه کردید که عوض کردید. بروید و همان فرش ها را بیاورید. 🔹با هزار مکافات فرش ها را پیدا کردم و آوردم توى خانه انداختم . من آن فرش را دیده بودم و وقتى رفته بودم در خانه آقا واقعا یک زیلویى که نخ هایش در آمده بود..... ادامه دارد .... @Safir_Roshangari🇮🇷
من عاشق این خاطره از آقا هستم، هروقت میخونمش بازم برام تازه است. یكی از محافظان مقام معظم رهبری نقل می كنند كه: افتخارمان این است که در استان تهران، خانوادة دو شهید به بالا نداریم که آقا خانه‌شان نرفته باشد. تقریباً محله و خیابان اصلی در شهر تهران نداریم که ایشان نیامده باشند و بلد نباشند. تک‌تک این محله‌های خود شما را من حداقل می‌دانم ما خانواده شهید سه شهید و دو شهید نداریم که ایشان نیامده باشند. حدود شش، هفت سال بعضی روزهای شیفت کاری‌ام، مسئول تنظیم ملاقات خانوادة معظم شهدا من بودم. به‌همین‌خاطر می‌دانم شرایط و وضعیت چگونه بود. دیدارهای خانواده شهدا، باصفاترین، باحال‌ترین لذتی که آدم می‌خواهد ببرد را دارد. بعضی‌هایش خیلی سوزناک است. یک خانواده شهید می‌روی فقط یک فرزند داشتند كه آن هم شهید شده است. خیلی سخت است برای یک پدر و مادر که یک بچه بزرگ کرده باشند، آن بچه‌شان را هم در راه خدا داده باشند. هرچند آن‌ها با افتخار می‌گویند، ولی ما که می‌نشینیم نگاه می‌کنیم، آن خستگی را احساس می‌کنیم. بعضی از خانواده شهدا با تقدیم چند شهید روحیة عجیبی دارند. به طور مثال خانواده شهید «خرسند»، در نازی‌آباد. خانوادة خرسند چهار تا شهید داده است؛ پدر خانواده، دو فرزند خانواده و داماد خانواده. مادر این شهیدان این‌قدر قدرتمند، باصلابت و بانجابت با آقا صحبت می‌کرد که یکی دو بار آقا گریه کرد. این فقط اختصاص به شهیدان شیعه ندارد. همة آدم‌هایی که در راه خدا در کشور ما از ادیان مختلف کشته شدند. چه شیعه، چه سنی، چه مسیحی و... صبح روز کریسمس یعنی عید پاک ارامنه، آقا فرمودند خانة چند ارمنی و عاشوری اگر برویم خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم. سری به کلیساهای‌شان زدیم که آن‌ها از ما بی‌خبرتر بودند. رفتیم بنیاد شهید، دیدیم خیلی اطلاعات ندارند. کمی اطلاعات خانوادة شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از کلیساها و یک سری هم توی محله‌ها پیدا کردیم و با این دیدگاه رفتیم. صبح رفتیم گشتیم توی محلة مجیدیه شمالی، دو سه تا خانواده پیدا کردیم. در خانواده‌ها را زدیم و با آن‌ها صحبت کردیم. توی خانواده مسلمان‌ها ما می‌رویم سلام می‌کنیم و می‌گوییم از هیئت آمدیم از بسیج، پایگاه ابوذر، بالاخره یک چیزی می‌گوییم و کارتی نشان می‌دهیم. بین ارمنی‌ها بگوییم که از بسیج آمدیم که بالاخره فرهنگش... بگوییم از دادستانی آمدیم که باید دربروند. کارت صداوسیما نشان دادیم و گفتیم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب شب کریسمس که شب پاک شماهاست می‌خواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم. برای نماز مغرب‌وعشا با یک تیم حفاظتی وارد مجیدیه شدیم. گفتیم اسکورت که حرکت کرد به ما ابلاغ می‌کنند، می‌رویم سر کارمان دیگر. اسکورت هم به هوای این‌که ما توی منطقه هستیم با بی‌سیم زیاد صحبت نکنند که مسیر لو نرود، روی شبکه بالاخره پخش می‌شود دیگر. چیزی نگفتند. یک آن مرکز من را صدا کرد با بی‌سیم گفتم به گوشم. موردمان را گفت که شخصیت سر پل سیدخندان است. سر پل سیدخندان تا مجیدیه کم‌تر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم. در خانه را زدم. خانمی از گل بهتر آمد دم در، در را باز کرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمی‌فهمد که. بالاخره وارد شدیم. چون کار باید می‌کردیم. گفتیم نودال و اَمپِکس و چیزایی که شنیده بودیم، کارگردان و این‌ها بروند تو. کارگردان رفت پشت‌بام پست بدهد، اَمپِکس رفت توی زیرزمین پست بدهد، آن رفت توی حیاط پست بدهد. پست بودند دیگر حالا. فیلممان بود. یک ذره که نزدیک شد، بی‌سیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصله‌ای که بود به این خانم چون احیا بشود، این‌جوری جلوی آقا نیاید، گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف می‌شوند منزل شما. گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد. گفتید کی؟ من اسم حضرت آقا را گفتم. ـ داستان بازرگان و طوطی را شنیده‌اید ـ‌، تا اسم آقا را گفتم افتاد وسط زمین و غش کرد. فکر کردیم چه کنیم داستان را؟ داد بیداد کردیم، دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم که مادرتان را فعلاً جمع کنید. مادر را بردند توی آشپزخانه. دخترها گفتند: چه شد؟ گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم که آمده بودیم. ولی الآن فهیمدیم که مقام معظم رهبری می‌آیند منزلتان، به مادرتان گفتیم غش کرد. فکری کنید. تا اجازه نگرفت وارد خانه نشد این‌ها شروع کردند مادر خودشان را به حال آوردند. فشارشان افتاده بود، آب قند آوردند. بی‌سیم اعلام کرد که آقا پشت در است. من دویدم در خانه را باز کردم. نگهبانی هم که باید كنار در می‌ایستاد، رفت دم در. کارهای حفاظتی‌مان را انجام دادیم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود. آمد توی در خانه نگاه کرد و گفت: سلام علیکم. گفتم: بفرمایید. گفت شما؟ نه این‌که ما را نمی‌شناخت
..، گفتند، تو چه کاره‌ای یعنی؟ گفتیم: صاحب‌خانه غش کرده. گفت: کس دیگری نیست؟ یاد آن افتادیم که دو تا دخترها هم می‌توانند به آقا بگویند بفرمایید. گفتیم آقا شما بفرمایید داخل. گفت: من بدون اذن صاحب‌خانه به داخل نمی‌آیم. معنی و مفهوم حفاظت، خودش را این‌جا از دست نمی‌دهد. مهم‌تر از حفاظت این است. بدون اذن وارد خانه کسی نمی‌شود. رهبر نظام است باشد، ارمنی است باشد، ضدحفاظت‌ترین شکل ممکن این است که مقام معظم رهبری توی خیابان اصلی توی چهارراه، با لباس روحانیت با آن عظمت رهبری خودشان بایستند، همة مردم هم ایشان را ببینند و ایشان بدون اذن وارد خانه کسی نشوند. من دویدم رفتم توی آشپزخانه. به یکی از این دخترها گفتم آقا دم در است بیایید تعارف کنید بیایند داخل. لباس مناسبی تنشان نبود. گفتند: پس ما لباسمان را عوض کنیم. به آقا گفتیم: که رفته‌اند لباس مناسب بپوشند، شما بفرمایید داخل. گفتند: نه می‌ایستم تا بیایند. چند دقیقه‌ای دم در ایستادند. ما هم سعی کردیم بچه‌هایی که قد بلند دارند را بیاوریم، مثل نردبان دور ایشان بچینیم که ایشان پیدا نباشد. راه دیگری نداشتیم. چند دقیقه معطل شدیم. چون دانشجو بودند لباس دانشجویی مناسب داشتند. یكی از دخترها، دوید و آقا را دعوت کرد و آقا رفتند داخل اتاق. این خانم پیش آقا رفت و خوش‌آمد گفت. بعد گفت كه مادرمان توی این اتاق است، الآن خدمت می‌رسیم. رفتند بیرون. آقا من را صدا کرد گفت این‌ها پدر ندارند؟ گفتم: نمی‌دانم. چون صبح نپرسیده بودم. گفت بزرگ‌تر ندارند؟ برادر ندارند؟ رفتیم آن اتاق پشتی. گفتم: ببخشید، پدرتان؟ گفتند، مرده. گفتیم، برادر؟ گفتند، یکی داشتیم شهید شده. گفتیم، بزرگتری، کسی؟ گفتند، عموی ما در خانة بغلی می‌نشیند. فکر کردیم بهترین کار این است که عمو را بیاوریم بیرون. حالا چه کلکی بزنیم عمو را از خانه بیرون بیاوریم؟ با این هیبت و این تیپ و قدوقواره، همه دو متر درازی و لباس‌ها، شکل، تیپ و اسلحه. هرچه هم بخواهی بگویی من کسی نیستم، قیافه‌ات تابلو است. در بغلی را زدیم. یک آقایی آمد دم در سلام کردم. گفتم، ببخشید! امر خیری بود خدمت رسیدیم. این بندة خدا نگاه کرد، یک مسلمان بسیجی، خانة یک ارمنی آمده، چه امر خیری؟ خودش تعجب کرد. رفت لباس پوشید آمد دم در. محترمانه باهاش پیچیدیم توی خانة برادر خودش. داخل خانه که شدیم، نگهبان او را بازرسی کرد. نگاه کرد، پیش خودش گفت، برای امر خیر مگر آدم را بازرسی می‌کنند؟ بعد از بازرسی قضیه را بهش گفتیم. گفتیم: رهبر نظام آمده این‌جا، این‌ها چون بزرگتری نداشتند، خواهش کردیم که شما هم تشریف بیاورید. او را داخل كه بردیم و آقا را که دید، مُرد. یک جنازه را یدک کردیم و بردیم نشاندیم روی صندلی کنار آقا. این‌ها به خودی خود زبانشان با ما فرق می‌کند. سلام علیک هم که می‌خواهند بکنند کلی مکافات دارند. با مکافاتی بالاخره با آقا سلام و احوال‌پرسی کرد و درنهایت یک هم‌دمی را برای آقا مهیا کردیم. حضرت آقا چایی و شیرینی‌شان را خورد رفتیم توی این اتاق بالای سر مادر و با التماس دعا، مادر را هم راه انداختیم. آمدند رفتند بالا، لباس مناسب پوشیدند و آمدند پایین. وقتی وارد اتاق شد، آقا تعارفشان کردند در کنار خودشان، کنار همان عمویی که نشسته بود. بعد هم گفتند: مادر! ما آمده‌ایم که حرف شما را بشنویم؛ چون شما دچار مشکل شده بودید، دوستان عموی بچه‌ها را آوردند. دخترها آمدند نشستند. آقا اولین سؤالشان این بود که شغل دخترها چیست؟ گفتند: دانشجو هستند. آقا خیلی تحسینشان کرد و با این‌ها كلی صحبت کردند، توی این حالت، این دختر سؤال کرد که آقا آب، شربت، چیزی برای خوردن بیاورم؟ این‌ها همه‌اش درس است. من خودم نمی‌دانستم که بگویم بیاورد یا نیاورد؟ آقا می‌خورد یا نمی‌خورد؟ نمی‌دانستم. رفتم کنار آقا، از آقا سؤال کردم، گفتم: آقا این‌ها می‌گویند که خوردنی چیزی بیاوریم؟ چایی چیزی بیاوریم؟ آقا گفتند: ما مهمانشان هستیم. از مهمان می‌پرسند چیزی بیاورند یا نیاورند؟ خُب اگر چیزی بیاورند ما می‌خوریم. بعد خود آقا گفتند: بله دخترم! اگر زحمت بکشید چایی یا آب‌میوه بیاورید، من هم چایی، هم آب‌میوة شما را می‌خورم. این‌ها رفتند چایی، آب‌میوه و شیرینی آوردند. خود میوه را هم آوردند. خُب توی خانة مسلمان‌ها این‌‌طوری است. یک نفر چند تا میوه پوست می‌کند می‌دهد دست آقا، آقا هم دعا می‌کند. همان‌جا به پدر شهید، مادر شهید، پسر شهید و یا همسر شهید آن خوراکی را تقسیم می‌کنیم، همه یک قسمتی از این میوه می‌خورند که آقا به آن دعا کرده. توی ارمنی‌ها هم همین کار را باید می‌کردیم؟ واقعاً نمی‌دانستیم. چایی آوردند، آقا خورد، آب‌میوه آوردند، آقا خورد، شیرینی آوردند، آقا خورد. آقا حدود چهل دقیقه توی خانه ارمنی‌ها نشستند و با این‌ها صحبت کردند. مثل بقیة جاها آقا فرمودند: عکس شهیدتان