🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#گزارشی_از_شفایافتگان_از زبان_خودشان
با سلام و خدا قوت به خانم #دکتر_ربیعی
بنده مردی ۳۹ ساله هستم دارای تحصیلات عالیه، و سمت شغلی خوب و جایگاه اجتماعی خوب
بنده در حدود ۱۰ سال پیش ازدواج کردم و بعد از حدود ۴ سال همسرم بدون هیچ دلیلی از بنده جدا شد، همچنین دارای فرزند دختری هستم،
من برای همسرم و دخترم از لحاظ امکانات و آرامش و پول چیزی کم نذاشتم، همیشه بهترینها برایشان مهیا بود، و چندین سال است که سوالی که برای من و خانوادم پیش آمده دلیل ترک همسرم چه چیزی بوده است، (البته تا دو سال روز و شب التماسش کردم که این زندگی را خراب نکند و برگردد اما قبول نکرد، گویی جادو شده بود )
بعد از ترک همسرم انگار طوری جادو شده بود که اولین و اخرین دشمن او در نظرش من شده بودم، منی که آرزویی در دنیا نمانده بود که برایش برآورده نکرده باشم ، منی که از احترام و علاقه و دوست داشتن چیزی برایش کم نذاشتم
همسر سابقم به همراه خانواده اش کاری نبود که در حق من نکردن، از بی آبرویی در محل کارم ، سر و صدا در جلو در خانه ، حتی اخرین کارشان این بود که من را به خاطر مهریه یکسال به زندان انداختن
گویی بدشانسی در خانه ما را زده بود، چند وقتی نگذشت که خواهرم از غصه من بیمار شد و کم کم ناتوان، تا اینکه جلوی چشمانم خواهرم از دنیا رفت
دیگر امیدی نداشتم، همه چیز را از دست داده بودم، زندگی مشترکم که توام با ارامش بود یک شبه از بین رفت و بعد در آخر مرگ خواهرم
من مانده بودم و قسط های بانکی خودم و سکه های همسرم و نفقه دختر ۴ ساله ام
تنها چیزی که در زندگی داشتم کار در شرکت بود که از صبح میرفتم تا پاسی از شب، تا بتوانم بدهی هایم را بدهم و هم چنین از فکر کردن به اتفاقات کمی دور باشم
تا اینکه به یکباره از محل کارم بیرونم کردن(به دلیل تعدیل نیرو) و دیگر هر کجا میرفتم برای کار مشکل داشتم و آنجا را هم از دست میدادم
واقعا کلافه بودم، هیچ امیدی به فردا نداشتم
احساس میکردم که خدا هم با من دشمنی دارد
تا اینکه به واسطه یکی از دوستان با خانم دکتر آشنا شدم
به خانم دکتر ربیعی پیام دادم و مشکلاتم را گفتم و از ایشان درخواست کمک کردم
خانم دکتر ربیعی بعد از بررسی زندگی بنده
مراحل درمانم را آغاز کردن
فقط امید اول و آخرم شده بود خانم دکتر
بعد از دو هفته پاکت نامه از طرف خانم دکتر به دستم رسید
ایشان دلسوزانه تمام مراحل را توضیح میدادن
دلداری میدادن و میگفتن اول امیدت به خدا باشد و خودشان وسیله ای از جانب خدا هستن تا بتوانن به بنده های خدا کمک کنن
دوستان عزیز خدا روشاهد میگیرم، به قبله ای که نماز میخوانم
بعد از انجام مراحل قرآن درمانی خانم دکتر به سرعت
از دو یا سه جا پیشنهاد کار خیلی خوب داشتم و ماندم کدامیک را بروم
در کمال ناباروری رفتم و با حقوق و مزایای عالی استخدام شدم
بعد چند وقت همسر سابقم تماس گرفت و گفت میخواهد تمام مهریه (قیمت سکه هایی که برایش میخریدم و به دادگاه تحویل میدادم ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود )و نفقه را ببخشد و دیگر هیچ ادعایی ندارد
تا روزی که به دفترخانه رفتیم و همسر سابقم اقرار نامه مالی و تعهد را امضا کرد باور نمیکردم
خدای من واقعا میشه منم دوباره به زندگی برگردم بدون هیچ مشکلی، زندگی کنم
اما واقعا اتفاق افتاد بعد از این همه مشکلات بعد از این همه سال سختی ، بدبیاری و بدبختی خدا به واسطه خانم دکتر ربیعی به من کمک کرد
دوستان فقط فقط دوست داشتم حس خوب زندگیم و آرامشی که الان دارم و رضایتم از زندگی ام را با شما در میان بگذارم
فقط فقط یکبار به خانم دکتر ربیعی اعتماد کنید و به جای پول هایی که خرج دعا نویس و فال قهوه و .... مورد دیگر میکنید
فقط یکبار به ایشان اعتماد کنید
مطمئن باشید پشیمان نمیشوید
در پناه حق
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#گزارشی_از_شفایافتگان_از زبان_خودشان
با سلام و خدا قوت به خانم #دکتر_ربیعی
بنده مردی ۳۹ ساله هستم دارای تحصیلات عالیه، و سمت شغلی خوب و جایگاه اجتماعی خوب
بنده در حدود ۱۰ سال پیش ازدواج کردم و بعد از حدود ۴ سال همسرم بدون هیچ دلیلی از بنده جدا شد، همچنین دارای فرزندی هستم،
من برای همسرم و فرزندم از لحاظ امکانات و آرامش و پول چیزی کم نذاشتم، همیشه بهترینها برایشان مهیا بود، و چندین سال است که سوالی که برای من و خانوادم پیش آمده دلیل ترک همسرم چه چیزی بوده است، (البته تا دو سال روز و شب التماسش کردم که این زندگی را خراب نکند و برگردد اما قبول نکرد، گویی جادو شده بود )
بعد از ترک همسرم انگار طوری جادو شده بود که اولین و اخرین دشمن او در نظرش من شده بودم، منی که آرزویی در دنیا نمانده بود که برایش برآورده نکرده باشم ، منی که از احترام و علاقه و دوست داشتن چیزی برایش کم نذاشتم
همسر سابقم به همراه خانواده اش کاری نبود که در حق من نکردن، از بی آبرویی در محل کارم ، سر و صدا در جلو در خانه ، حتی اخرین کارشان این بود که من را به خاطر مهریه یکسال به زندان انداختن
گویی بدشانسی در خانه ما را زده بود، چند وقتی نگذشت که خواهرم از غصه من بیمار شد و کم کم ناتوان، تا اینکه جلوی چشمانم خواهرم از دنیا رفت
دیگر امیدی نداشتم، همه چیز را از دست داده بودم، زندگی مشترکم که توام با ارامش بود یک شبه از بین رفت و بعد در آخر مرگ خواهرم
من مانده بودم و قسط های بانکی خودم و سکه های همسرم و نفقه فرزند ۴ ساله ام
تنها چیزی که در زندگی داشتم کار در شرکت بود که از صبح میرفتم تا پاسی از شب، تا بتوانم بدهی هایم را بدهم و هم چنین از فکر کردن به اتفاقات کمی دور باشم
تا اینکه به یکباره از محل کارم بیرونم کردن(به دلیل تعدیل نیرو) و دیگر هر کجا میرفتم برای کار مشکل داشتم و آنجا را هم از دست میدادم
واقعا کلافه بودم، هیچ امیدی به فردا نداشتم
احساس میکردم که خدا هم با من دشمنی دارد
تا اینکه به واسطه یکی از دوستان با خانم دکتر آشنا شدم
به خانم دکتر ربیعی پیام دادم و مشکلاتم را گفتم و از ایشان درخواست کمک کردم
خانم دکتر ربیعی بعد از بررسی زندگی بنده
مراحل درمانم را آغاز کردن
فقط امید اول و آخرم شده بود خانم دکتر
بعد از دو هفته پاکت نامه از طرف خانم دکتر به دستم رسید
ایشان دلسوزانه تمام مراحل را توضیح میدادن
دلداری میدادن و میگفتن اول امیدت به خدا باشد و خودشان وسیله ای از جانب خدا هستن تا بتوانن به بنده های خدا کمک کنن
دوستان عزیز خدا روشاهد میگیرم، به قبله ای که نماز میخوانم
بعد از انجام مراحل قرآن درمانی خانم دکتر به سرعت
از دو یا سه جا پیشنهاد کار خیلی خوب داشتم و ماندم کدامیک را بروم
در کمال ناباروری رفتم و با حقوق و مزایای عالی استخدام شدم
بعد چند وقت همسر سابقم تماس گرفت و گفت میخواهد تمام مهریه (قیمت سکه هایی که برایش میخریدم و به دادگاه تحویل میدادم ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود )و نفقه را ببخشد و دیگر هیچ ادعایی ندارد
تا روزی که به دفترخانه رفتیم و همسر سابقم اقرار نامه مالی و تعهد را امضا کرد باور نمیکردم
خدای من واقعا میشه منم دوباره به زندگی برگردم بدون هیچ مشکلی، زندگی کنم
اما واقعا اتفاق افتاد بعد از این همه مشکلات بعد از این همه سال سختی ، بدبیاری و بدبختی خدا به واسطه خانم دکتر ربیعی به من کمک کرد
دوستان فقط فقط دوست داشتم حس خوب زندگیم و آرامشی که الان دارم و رضایتم از زندگی ام را با شما در میان بگذارم
فقط فقط یکبار به خانم دکتر ربیعی اعتماد کنید و به جای پول هایی که خرج دعا نویس و فال قهوه و .... مورد دیگر میکنید
فقط یکبار به ایشان اعتماد کنید
مطمئن باشید پشیمان نمیشوید
در پناه حق
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#گزارشی_از_شفایافتگان_از زبان_خودشان
با سلام و خدا قوت به خانم #دکتر_ربیعی
بنده مردی ۳۹ ساله هستم دارای تحصیلات عالیه، و سمت شغلی خوب و جایگاه اجتماعی خوب
بنده در حدود ۱۰ سال پیش ازدواج کردم و بعد از حدود ۴ سال همسرم بدون هیچ دلیلی از بنده جدا شد، همچنین دارای فرزند دختری هستم،
من برای همسرم و دخترم از لحاظ امکانات و آرامش و پول چیزی کم نذاشتم، همیشه بهترینها برایشان مهیا بود، و چندین سال است که سوالی که برای من و خانوادم پیش آمده دلیل ترک همسرم چه چیزی بوده است، (البته تا دو سال روز و شب التماسش کردم که این زندگی را خراب نکند و برگردد اما قبول نکرد، گویی جادو شده بود )
بعد از ترک همسرم انگار طوری جادو شده بود که اولین و اخرین دشمن او در نظرش من شده بودم، منی که آرزویی در دنیا نمانده بود که برایش برآورده نکرده باشم ، منی که از احترام و علاقه و دوست داشتن چیزی برایش کم نذاشتم
همسر سابقم به همراه خانواده اش کاری نبود که در حق من نکردن، از بی آبرویی در محل کارم ، سر و صدا در جلو در خانه ، حتی اخرین کارشان این بود که من را به خاطر مهریه یکسال به زندان انداختن
گویی بدشانسی در خانه ما را زده بود، چند وقتی نگذشت که خواهرم از غصه من بیمار شد و کم کم ناتوان، تا اینکه جلوی چشمانم خواهرم از دنیا رفت
دیگر امیدی نداشتم، همه چیز را از دست داده بودم، زندگی مشترکم که توام با ارامش بود یک شبه از بین رفت و بعد در آخر مرگ خواهرم
من مانده بودم و قسط های بانکی خودم و سکه های همسرم و نفقه دختر ۴ ساله ام
تنها چیزی که در زندگی داشتم کار در شرکت بود که از صبح میرفتم تا پاسی از شب، تا بتوانم بدهی هایم را بدهم و هم چنین از فکر کردن به اتفاقات کمی دور باشم
تا اینکه به یکباره از محل کارم بیرونم کردن(به دلیل تعدیل نیرو) و دیگر هر کجا میرفتم برای کار مشکل داشتم و آنجا را هم از دست میدادم
واقعا کلافه بودم، هیچ امیدی به فردا نداشتم
احساس میکردم که خدا هم با من دشمنی دارد
تا اینکه به واسطه یکی از دوستان با خانم دکتر آشنا شدم
به خانم دکتر ربیعی پیام دادم و مشکلاتم را گفتم و از ایشان درخواست کمک کردم
خانم دکتر ربیعی بعد از بررسی زندگی بنده
مراحل درمانم را آغاز کردن
فقط امید اول و آخرم شده بود خانم دکتر
بعد از دو هفته پاکت نامه از طرف خانم دکتر به دستم رسید
ایشان دلسوزانه تمام مراحل را توضیح میدادن
دلداری میدادن و میگفتن اول امیدت به خدا باشد و خودشان وسیله ای از جانب خدا هستن تا بتوانن به بنده های خدا کمک کنن
دوستان عزیز خدا روشاهد میگیرم، به قبله ای که نماز میخوانم
بعد از انجام مراحل قرآن درمانی خانم دکتر به سرعت
از دو یا سه جا پیشنهاد کار خیلی خوب داشتم و ماندم کدامیک را بروم
در کمال ناباروری رفتم و با حقوق و مزایای عالی استخدام شدم
بعد چند وقت همسر سابقم تماس گرفت و گفت میخواهد تمام مهریه (قیمت سکه هایی که برایش میخریدم و به دادگاه تحویل میدادم ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود )و نفقه را ببخشد و دیگر هیچ ادعایی ندارد
تا روزی که به دفترخانه رفتیم و همسر سابقم اقرار نامه مالی و تعهد را امضا کرد باور نمیکردم
خدای من واقعا میشه منم دوباره به زندگی برگردم بدون هیچ مشکلی، زندگی کنم
اما واقعا اتفاق افتاد بعد از این همه مشکلات بعد از این همه سال سختی ، بدبیاری و بدبختی خدا به واسطه خانم دکتر ربیعی به من کمک کرد
دوستان فقط فقط دوست داشتم حس خوب زندگیم و آرامشی که الان دارم و رضایتم از زندگی ام را با شما در میان بگذارم
فقط فقط یکبار به خانم دکتر ربیعی اعتماد کنید و به جای پول هایی که خرج دعا نویس و فال قهوه و .... مورد دیگر میکنید
فقط یکبار به ایشان اعتماد کنید
مطمئن باشید پشیمان نمیشوید
در پناه حق
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#گزارشی_از_شفایافتگان_از زبان_خودشان
با سلام و خدا قوت به خانم #دکتر_ربیعی
بنده مردی ۳۹ ساله هستم دارای تحصیلات عالیه، و سمت شغلی خوب و جایگاه اجتماعی خوب
بنده در حدود ۱۰ سال پیش ازدواج کردم و بعد از حدود ۴ سال همسرم بدون هیچ دلیلی از بنده جدا شد، همچنین دارای فرزندی هستم،
من برای همسرم و فرزندم از لحاظ امکانات و آرامش و پول چیزی کم نذاشتم، همیشه بهترینها برایشان مهیا بود، و چندین سال است که سوالی که برای من و خانوادم پیش آمده دلیل ترک همسرم چه چیزی بوده است، (البته تا دو سال روز و شب التماسش کردم که این زندگی را خراب نکند و برگردد اما قبول نکرد، گویی جادو شده بود )
بعد از ترک همسرم انگار طوری جادو شده بود که اولین و اخرین دشمن او در نظرش من شده بودم، منی که آرزویی در دنیا نمانده بود که برایش برآورده نکرده باشم ، منی که از احترام و علاقه و دوست داشتن چیزی برایش کم نذاشتم
همسر سابقم به همراه خانواده اش کاری نبود که در حق من نکردن، از بی آبرویی در محل کارم ، سر و صدا در جلو در خانه ، حتی اخرین کارشان این بود که من را به خاطر مهریه یکسال به زندان انداختن
گویی بدشانسی در خانه ما را زده بود، چند وقتی نگذشت که خواهرم از غصه من بیمار شد و کم کم ناتوان، تا اینکه جلوی چشمانم خواهرم از دنیا رفت
دیگر امیدی نداشتم، همه چیز را از دست داده بودم، زندگی مشترکم که توام با ارامش بود یک شبه از بین رفت و بعد در آخر مرگ خواهرم
من مانده بودم و قسط های بانکی خودم و سکه های همسرم و نفقه فرزند ۴ ساله ام
تنها چیزی که در زندگی داشتم کار در شرکت بود که از صبح میرفتم تا پاسی از شب، تا بتوانم بدهی هایم را بدهم و هم چنین از فکر کردن به اتفاقات کمی دور باشم
تا اینکه به یکباره از محل کارم بیرونم کردن(به دلیل تعدیل نیرو) و دیگر هر کجا میرفتم برای کار مشکل داشتم و آنجا را هم از دست میدادم
واقعا کلافه بودم، هیچ امیدی به فردا نداشتم
احساس میکردم که خدا هم با من دشمنی دارد
تا اینکه به واسطه یکی از دوستان با خانم دکتر آشنا شدم
به خانم دکتر ربیعی پیام دادم و مشکلاتم را گفتم و از ایشان درخواست کمک کردم
خانم دکتر ربیعی بعد از بررسی زندگی بنده
مراحل درمانم را آغاز کردن
فقط امید اول و آخرم شده بود خانم دکتر
بعد از دو هفته پاکت نامه از طرف خانم دکتر به دستم رسید
ایشان دلسوزانه تمام مراحل را توضیح میدادن
دلداری میدادن و میگفتن اول امیدت به خدا باشد و خودشان وسیله ای از جانب خدا هستن تا بتوانن به بنده های خدا کمک کنن
دوستان عزیز خدا روشاهد میگیرم، به قبله ای که نماز میخوانم
بعد از انجام مراحل قرآن درمانی خانم دکتر به سرعت
از دو یا سه جا پیشنهاد کار خیلی خوب داشتم و ماندم کدامیک را بروم
در کمال ناباروری رفتم و با حقوق و مزایای عالی استخدام شدم
بعد چند وقت همسر سابقم تماس گرفت و گفت میخواهد تمام مهریه (قیمت سکه هایی که برایش میخریدم و به دادگاه تحویل میدادم ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود )و نفقه را ببخشد و دیگر هیچ ادعایی ندارد
تا روزی که به دفترخانه رفتیم و همسر سابقم اقرار نامه مالی و تعهد را امضا کرد باور نمیکردم
خدای من واقعا میشه منم دوباره به زندگی برگردم بدون هیچ مشکلی، زندگی کنم
اما واقعا اتفاق افتاد بعد از این همه مشکلات بعد از این همه سال سختی ، بدبیاری و بدبختی خدا به واسطه خانم دکتر ربیعی به من کمک کرد
دوستان فقط فقط دوست داشتم حس خوب زندگیم و آرامشی که الان دارم و رضایتم از زندگی ام را با شما در میان بگذارم
فقط فقط یکبار به خانم دکتر ربیعی اعتماد کنید و به جای پول هایی که خرج دعا نویس و فال قهوه و .... مورد دیگر میکنید
فقط یکبار به ایشان اعتماد کنید
مطمئن باشید پشیمان نمیشوید
در پناه حق
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#گزارشی_از_شفایافتگان_از زبان_خودشان
با سلام و خدا قوت به خانم #دکتر_ربیعی
بنده مردی ۳۹ ساله هستم دارای تحصیلات عالیه، و سمت شغلی خوب و جایگاه اجتماعی خوب
بنده در حدود ۱۰ سال پیش ازدواج کردم و بعد از حدود ۴ سال همسرم بدون هیچ دلیلی از بنده جدا شد، همچنین دارای فرزند دختری هستم،
من برای همسرم و دخترم از لحاظ امکانات و آرامش و پول چیزی کم نذاشتم، همیشه بهترینها برایشان مهیا بود، و چندین سال است که سوالی که برای من و خانوادم پیش آمده دلیل ترک همسرم چه چیزی بوده است، (البته تا دو سال روز و شب التماسش کردم که این زندگی را خراب نکند و برگردد اما قبول نکرد، گویی جادو شده بود )
بعد از ترک همسرم انگار طوری جادو شده بود که اولین و اخرین دشمن او در نظرش من شده بودم، منی که آرزویی در دنیا نمانده بود که برایش برآورده نکرده باشم ، منی که از احترام و علاقه و دوست داشتن چیزی برایش کم نذاشتم
همسر سابقم به همراه خانواده اش کاری نبود که در حق من نکردن، از بی آبرویی در محل کارم ، سر و صدا در جلو در خانه ، حتی اخرین کارشان این بود که من را به خاطر مهریه یکسال به زندان انداختن
گویی بدشانسی در خانه ما را زده بود، چند وقتی نگذشت که خواهرم از غصه من بیمار شد و کم کم ناتوان، تا اینکه جلوی چشمانم خواهرم از دنیا رفت
دیگر امیدی نداشتم، همه چیز را از دست داده بودم، زندگی مشترکم که توام با ارامش بود یک شبه از بین رفت و بعد در آخر مرگ خواهرم
من مانده بودم و قسط های بانکی خودم و سکه های همسرم و نفقه دختر ۴ ساله ام
تنها چیزی که در زندگی داشتم کار در شرکت بود که از صبح میرفتم تا پاسی از شب، تا بتوانم بدهی هایم را بدهم و هم چنین از فکر کردن به اتفاقات کمی دور باشم
تا اینکه به یکباره از محل کارم بیرونم کردن(به دلیل تعدیل نیرو) و دیگر هر کجا میرفتم برای کار مشکل داشتم و آنجا را هم از دست میدادم
واقعا کلافه بودم، هیچ امیدی به فردا نداشتم
احساس میکردم که خدا هم با من دشمنی دارد
تا اینکه به واسطه یکی از دوستان با خانم دکتر آشنا شدم
به خانم دکتر ربیعی پیام دادم و مشکلاتم را گفتم و از ایشان درخواست کمک کردم
خانم دکتر ربیعی بعد از بررسی زندگی بنده
مراحل درمانم را آغاز کردن
فقط امید اول و آخرم شده بود خانم دکتر
بعد از دو هفته پاکت نامه از طرف خانم دکتر به دستم رسید
ایشان دلسوزانه تمام مراحل را توضیح میدادن
دلداری میدادن و میگفتن اول امیدت به خدا باشد و خودشان وسیله ای از جانب خدا هستن تا بتوانن به بنده های خدا کمک کنن
دوستان عزیز خدا روشاهد میگیرم، به قبله ای که نماز میخوانم
بعد از انجام مراحل قرآن درمانی خانم دکتر به سرعت
از دو یا سه جا پیشنهاد کار خیلی خوب داشتم و ماندم کدامیک را بروم
در کمال ناباروری رفتم و با حقوق و مزایای عالی استخدام شدم
بعد چند وقت همسر سابقم تماس گرفت و گفت میخواهد تمام مهریه (قیمت سکه هایی که برایش میخریدم و به دادگاه تحویل میدادم ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود )و نفقه را ببخشد و دیگر هیچ ادعایی ندارد
تا روزی که به دفترخانه رفتیم و همسر سابقم اقرار نامه مالی و تعهد را امضا کرد باور نمیکردم
خدای من واقعا میشه منم دوباره به زندگی برگردم بدون هیچ مشکلی، زندگی کنم
اما واقعا اتفاق افتاد بعد از این همه مشکلات بعد از این همه سال سختی ، بدبیاری و بدبختی خدا به واسطه خانم دکتر ربیعی به من کمک کرد
دوستان فقط فقط دوست داشتم حس خوب زندگیم و آرامشی که الان دارم و رضایتم از زندگی ام را با شما در میان بگذارم
فقط فقط یکبار به خانم دکتر ربیعی اعتماد کنید و به جای پول هایی که خرج دعا نویس و فال قهوه و .... مورد دیگر میکنید
فقط یکبار به ایشان اعتماد کنید
مطمئن باشید پشیمان نمیشوید
در پناه حق
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#گزارشی_از_شفایافتگان_از زبان_خودشان
با سلام و خدا قوت به خانم #دکتر_ربیعی
بنده مردی ۳۹ ساله هستم دارای تحصیلات عالیه، و سمت شغلی خوب و جایگاه اجتماعی خوب
بنده در حدود ۱۰ سال پیش ازدواج کردم و بعد از حدود ۴ سال همسرم بدون هیچ دلیلی از بنده جدا شد، همچنین دارای فرزندی هستم،
من برای همسرم و فرزندم از لحاظ امکانات و آرامش و پول چیزی کم نذاشتم، همیشه بهترینها برایشان مهیا بود، و چندین سال است که سوالی که برای من و خانوادم پیش آمده دلیل ترک همسرم چه چیزی بوده است، (البته تا دو سال روز و شب التماسش کردم که این زندگی را خراب نکند و برگردد اما قبول نکرد، گویی جادو شده بود )
بعد از ترک همسرم انگار طوری جادو شده بود که اولین و اخرین دشمن او در نظرش من شده بودم، منی که آرزویی در دنیا نمانده بود که برایش برآورده نکرده باشم ، منی که از احترام و علاقه و دوست داشتن چیزی برایش کم نذاشتم
همسر سابقم به همراه خانواده اش کاری نبود که در حق من نکردن، از بی آبرویی در محل کارم ، سر و صدا در جلو در خانه ، حتی اخرین کارشان این بود که من را به خاطر مهریه یکسال به زندان انداختن
گویی بدشانسی در خانه ما را زده بود، چند وقتی نگذشت که خواهرم از غصه من بیمار شد و کم کم ناتوان، تا اینکه جلوی چشمانم خواهرم از دنیا رفت
دیگر امیدی نداشتم، همه چیز را از دست داده بودم، زندگی مشترکم که توام با ارامش بود یک شبه از بین رفت و بعد در آخر مرگ خواهرم
من مانده بودم و قسط های بانکی خودم و سکه های همسرم و نفقه فرزند ۴ ساله ام
تنها چیزی که در زندگی داشتم کار در شرکت بود که از صبح میرفتم تا پاسی از شب، تا بتوانم بدهی هایم را بدهم و هم چنین از فکر کردن به اتفاقات کمی دور باشم
تا اینکه به یکباره از محل کارم بیرونم کردن(به دلیل تعدیل نیرو) و دیگر هر کجا میرفتم برای کار مشکل داشتم و آنجا را هم از دست میدادم
واقعا کلافه بودم، هیچ امیدی به فردا نداشتم
احساس میکردم که خدا هم با من دشمنی دارد
تا اینکه به واسطه یکی از دوستان با خانم دکتر آشنا شدم
به خانم دکتر ربیعی پیام دادم و مشکلاتم را گفتم و از ایشان درخواست کمک کردم
خانم دکتر ربیعی بعد از بررسی زندگی بنده
مراحل درمانم را آغاز کردن
فقط امید اول و آخرم شده بود خانم دکتر
بعد از دو هفته پاکت نامه از طرف خانم دکتر به دستم رسید
ایشان دلسوزانه تمام مراحل را توضیح میدادن
دلداری میدادن و میگفتن اول امیدت به خدا باشد و خودشان وسیله ای از جانب خدا هستن تا بتوانن به بنده های خدا کمک کنن
دوستان عزیز خدا روشاهد میگیرم، به قبله ای که نماز میخوانم
بعد از انجام مراحل قرآن درمانی خانم دکتر به سرعت
از دو یا سه جا پیشنهاد کار خیلی خوب داشتم و ماندم کدامیک را بروم
در کمال ناباروری رفتم و با حقوق و مزایای عالی استخدام شدم
بعد چند وقت همسر سابقم تماس گرفت و گفت میخواهد تمام مهریه (قیمت سکه هایی که برایش میخریدم و به دادگاه تحویل میدادم ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بود )و نفقه را ببخشد و دیگر هیچ ادعایی ندارد
تا روزی که به دفترخانه رفتیم و همسر سابقم اقرار نامه مالی و تعهد را امضا کرد باور نمیکردم
خدای من واقعا میشه منم دوباره به زندگی برگردم بدون هیچ مشکلی، زندگی کنم
اما واقعا اتفاق افتاد بعد از این همه مشکلات بعد از این همه سال سختی ، بدبیاری و بدبختی خدا به واسطه خانم دکتر ربیعی به من کمک کرد
دوستان فقط فقط دوست داشتم حس خوب زندگیم و آرامشی که الان دارم و رضایتم از زندگی ام را با شما در میان بگذارم
فقط فقط یکبار به خانم دکتر ربیعی اعتماد کنید و به جای پول هایی که خرج دعا نویس و فال قهوه و .... مورد دیگر میکنید
فقط یکبار به ایشان اعتماد کنید
مطمئن باشید پشیمان نمیشوید
در پناه حق
🦋🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹
http://eitaa.com/joinchat/396034079C79e26b5e69